نویسندگان : تیم فاکسلی و آنتونیو جوستوزی
ترجمه و تلخیص: احمد معصوم زاده
در آگوست 2021، طالبان پس از فروپاشی سریع دولت سابق، به سرعت و قاطعانه قدرت را در افغانستان به دست گرفتند. با توجه به اینکه آنها فعلا در مراحل اولیه شکلگیری حکومت خود هستند، تمایل کمتری به سازش یا دریافت مشاوره از خارج از کشور دارند. در عوض، طالبان از علما خواستهاند تا به حکومت، مشروعیت بخشند. به هر حال نقش علما در حکومت طالبان یک مسئله جدی است و علما ستون فقرات طالبان را به عنوان یک جنبش روحانی تشکیل میدهند و رهبران طالبان نیز خود را از علما میدانند. طالبان از آغاز به کار خود در سال 1994 به اجرای قوانین اسلامی (شریعت) متعهد بودهاند، حتی اگر در طول زمان تغییرات قابل توجهی داشته باشند.
طیف علمای افغانستان یکسان نیستند. واضحترین تقسیمبندی بین سنیها و شیعیان است که (شیعیان) احتمالاً حدود 15 درصد را به نسبت جمعیت تشکیل میدهند.
اگرچه چندین روحانی ارشد شیعه در حال مذاکره با طالبان بودهاند، اما هیچ یک از آنها به رهبری طالبان نزدیک نیستند. در میان اهل سنت نیز اختلافاتی وجود دارد که مهمترین آن میان سلفیها و حنفیها است.
سلفیها حداکثر 5 درصد از جمعیت و احتمالاً سهم مشابهی از علما را تشکیل میدهند.
امیر هبت الله آخندزاده رهبر طالبان اعلام کرده است که تفسیر طالبان از شریعت مطابق با فقه حنفی خواهد بود.
حدود 80 درصد علمای افغانستان اهل سنت حنفی هستند. گرایشهای متفاوت دیگری نیز وجود دارد: مانند گرایشهای سلفی اهل سنت، که در افغانستان کاملاً حاشیهای است. فرقههای صوفیانه، که علیرغم افول طولانیمدت خود، کاملاً تأثیرگذار هستند. گروههای تحت تأثیر اخوان المسلمین، که متحد نیستند، اما در مجموع بسیار مهم هستند و….
علما بیشترین نفوذ را در رهبری طالبان دارند. آنها همگی حنفی هستند و تحت تأثیر شاخه دیوبندیه که در پاکستان رایج است، فعالیت میکنند. بسیاری از صوفیان، اخوان المسلمین و اهل سنت و جماعت نیز با طالبان مرتبط هستند اما به طور کلی با رهبران ارشد ارتباط ندارند.
علمای مرتبط با شبکه بدنام حقانی به جای دیوبندیه به اخوان المسلمین یا حتی به اهل سنت و جماعت نزدیکترند و در حالی که به سراج الدین حقانی وزیر کشور دسترسی دارند، به آخوندزاده نزدیک نیستند.
در حال حاضر شواهد کمی مبنی بر مخالفت گروههای علمای حنفی با امارت طالبان وجود دارد و به نظر میرسد که حمایت گستردهای حداقل در میان پشتونها وجود دارد.
به نظر میرسد بسیاری از علما مایل به مشارکت در طراحی و اداره مدل حکومتی امارت اسلامی افغانستان هستند و با طالبان تماس گرفتهاند.
گروههای مختلف علمای پیرامونی طالبان (حتی علمای شیعه) نیز بحثهایی را ارائه کردهاند، اما تاکنون نتایج ملموس کمی داشتهاند.
با توجه به اتکای شدید طالبان به سختگیری مذهبی برای همه انواع سیاستهای سیاسی، نظامی، اجتماعی و فرهنگی، این احتمال وجود دارد که برخی از علما دسترسی و نفوذ قابل توجهی در امارت داشته باشند. در 30 ژوئن 2022، طالبان تا 3000 عالم دینی دوستدار طالبان را در کابل گرد هم آوردند تا “کنفرانس بزرگ علما” را برگزار کنند.
ترسیم نفوذ و نقش علما در امارت طالبان کار دشواری است و تاکنون تلاش چندانی در این زمینه صورت نگرفته است. منابع درون دولت امارت و جنبش طالبان نشان میدهند که سطح دانش اسلامی در درون علما به معنای قدرت و نفوذ در درون طالبان نیست.
علما از مراجع و شخصیتهای مهم دینی محسوب میشوند و حتی با وجود اختلافات سیاسی دارای احترام هستند. یکی از علما با وجود ارتباط با فرماندهی نظامی دولت قبل، به دلیل محبوبیت و علمیت بالا همچنان مورد احترام است و طالبان با او برخوردی نمیکند. اما، این تنها مهم نیست که سطح دانش دینی چقدر بالا باشد، نفوذ در میان طالبان به متغیرهای دیگری بستگی دارد.
به نظر میرسد که تأثیر علمای افغانستان بر طالبان با سه معیار اصلی تعیین میشود:
- همسویی سیاسی با طالبان: حتی اگر برخی از علما از برخی سیاستهای طالبان حمایت کنند، این امر باعث ایجاد نفوذ کلی در درون طالبان نخواهد شد.
- ارتباطات و موقعیت شخصی در درون طالبان: مثل پیوند قبیلهای، جغرافیایی، خانوادگی، تجاری و رسمی در ساختار سازمانی. داشتن یک یا چند نفر از بستگان در حکومت برای علما – حتی افراد مستقل – امری رایج است. بسیاری از پیوندها، ائتلاف و وابستگیها مبتنی بر پیوندهای تاریخی یا خانوادگی طولانیمدت هستند و این دلیل نمیشود که هر کس با دولت قبلی کار کرده است، لزوماً مورد لطف نیست. با این حال، منابع به طور کلی نشان میدهند که تنها علمای نزدیک به رهبری طالبان احتمالاً نفوذ قابلتوجهی دارند و احتمال آنکه طالبان از علمای «غیر طالب» مشاوره بگیرند، بسیار ضعیف است. علما برای نفوذ باید روابط شخصی نزدیک با امیر هبت الله آخندزاده، معاون نخست وزیر عبدالغنی برادر یا دیگر اعضای ارشد رهبری داشته باشند و سابقه مشارکت فعال در مبارزات داشته باشند. همچنین باید محافظهکار باشند و علاقهای به ارتباط با خارجیها نداشته باشند.
- قدرت شخصی: داشتن هر موقعیتی از قدرت میتواند از طریق دخالت مستقیم یا غیرمستقیم حاصل شود. مانند آنکه شخص یک فرمانده باشد چه در حال حاضر یا چه در دولت قبل؛ یا مثلا ریاست یک مدرسه یا معلمی که هدایت صدها دانشآموز را بدست دارد و در موقعیتهای مختلف میتواند به کمک حکومت بیاید. اعضای غیرنظامی یک «جبهه» نظامی هم میتوانند با ایراد خطبههایی در تایید طالبان در نماز جمعه، بدون داشتن مقامی رسمی، نفوذ داشته باشند. تعداد بسیار کمی از علما هستند که به طور مستقیم یا غیرمستقیم به طالبان وابسته نباشند، اما اگر بتوانند دانش دینی گسترده و حمایت جامعه محلی را از خود نشان دهند، هنوز هم میتوانند تأثیر داشته باشند.
جدای از این سه معیار، الگوی عمومی این است که طالبان علمای محافظهکار را ترجیح میدهند که قبلاً عضو طالبان بودند یا به آنها وابستهاند. علمای میانهرو و علاقهمند به تعامل با جامعه بینالمللی، نفوذ کمتری دارند. این محیطی است که طالبان با تغییر شکل سیستماتیک فضای سیاسی-اجتماعی برای تحریک همسویی و دلسرد کردن مخالفان ایجاد کردهاند.
شیخها آن دسته از علما هستند که نسبت به دیگر علما علمیت بیشتری دارند. آنها به ویژه برای طالبان مهم هستند و تنها کسانی هستند که ممکن است به خودی خود دسترسی و نفوذ در بالاترین سطح سازمان داشته باشند. رهبری طالبان در مورد مسائل کلیدی و سیاستها و دستورات امارت با آنها مشورت میکند. در برخی موارد، مقامات امارت از این علما میخواهند که سیاستهای مبتنی بر شریعت یا دیگر اصول کلیتر اسلامی را ارائه دهند. به گفته یکی از فرماندهان طالبان، حدود 50 نفر از افراد ارشد وجود دارند که رهبری طالبان برای مشاوره و راهنمایی به آنها وابسته است. آنها از طرف امارات یا به عنوان شخصی در جلسات یا گردهماییها شرکت نمیکنند. آنها از رسانهها و سایر اشکال تبلیغات اجتناب میکنند. آنها تأثیرگذار هستند و تحت تأثیر نظرات بیرونی قرار نمیگیرند و تنها بر اساس دانش و قضاوت خود به عنوان عالمان دین عمل میکنند. آنها معمولاً در شوراهای علما، چه در سطح ملی و چه در سطح استانی فعالیت میکنند. رهبران طالبان به برخی از آنها اهمیت بیشتری نسبت به وزرا یا والیان میدهند.
طالبان بسیار محافظ هسته ایدئولوژیک خود هستند. آنها تلاش میکنند تا کنترل خود را بر فضای سیاستگذاری از طریق حمایت از علمای همفکر، مرتبط و همسو با سیاستهای خود و کنار زدن علمای میانهرو و مخالف، گسترش دهند. دسترسی و نفوذ در درجه اول مربوط به علمایی است که نزدیک به هسته اصلی رهبری عالی طالبان هستند، بنابراین به نظر میرسد که این سطح از نزدیکی بدون سطح رادیکالیسم ایدئولوژیک قابل دستیابی نیست، حتی اگر عوامل دیگری در آن نقش داشته باشند. علما با دسترسی و نفوذ به طور سیستماتیک از تعامل خارجی بریده میشوند و کمتر در معرض اعتدال مذهبی قرار میگیرند. در بین علمای طالبان، افراد «میانهرو» زیادی وجود دارد، به این معنا که مایل به تعامل با جامعه بینالمللی هستند، یا از آموزش دختران و زنان حمایت میکنند، اما این افراد لزوماً کسانی نیستند که رهبری طالبان برای مشاوره به سمت آنها گرایش دارد.
حتی با وجود راههای بالقوه مختلف برای نفوذ، علما باید مراقب باشند که چگونه از ارتباطات خود استفاده میکنند، بهویژه وقتی صحبت از رسیدگی به مسائل سیاسی یا مشکلات ایجاد شده توسط امارت اسلامی افغانستان میشود. مهم نیست که یک عالم چقدر تأثیرگذار باشد، یک حمله و انتقاد مستقیم به طالبان میتواند این نفوذ را از بین ببرد. حفظ موقعیت، نفوذ و حقوق، به احتمال زیاد برای اکثر علما مهمتر از پرداختن به موضوعات بحثبرانگیز است. انتقاد مستقیم و علنی از حکومت و سیاستهای طالبان مورد استقبال طالبان قرار نمیگیرد. حتی علمای مورد اعتماد نزدیک به طالبان نیز در صورت تخطی از این خط مشی، نفوذ خود را از دست خواهند داد. یافتههای ما نشان میدهد که طالبان احتمالاً ترجیح میدهند نظرات علمای مورد اعتماد را به صورت فردی یا در گروههای کوچک دریافت کنند.
دیدگاهها
علی رغم غلبه شدید علمای فوقالعاده محافظهکار در هسته داخلی مشاوران رهبری طالبان، ارتباطهای درون و اطراف جنبش طالبان این تصور را میدهد که اکثریت از نظر تئوری به دنبال نوعی ارتباط خارجی هستند.
در مورد برخی از علما، به نظر میرسد این عقیده از تجربه قبلی با سازمانهای بینالمللی در افغانستان نشأت گرفته است. برای دیگران، علاقه آنها به مشارکت خارجی به احتمال زیاد در عمل مشروط به تأیید طالبان نسبت به چنین ابتکاراتی است یا تلاشی است برای تضمین به رسمیت شناختن آشکار و گستردهتر رژیم طالبان در سطح بینالمللی. به عنوان مثال، بنا بر گزارشها، یکی از مولویها با دسترسی به سطح بالا، طرفدار مشارکت خارجی است، تا جایی که آموزش دختران را به عنوان راهی برای ابتکار از سمت امارت میداند. گفته میشود یکی از مولویها، که در سطح ایالت تأثیرگذار است، در حال تلاش برای متقاعد کردن مقامات طالبان برای جواز تحصیل دختران و نیز اعطای دیگر حقوق به زنان است.
اگر چه در نقطه مقابل گفته میشود، یک اقلیت بزرگ کاملاً مخالف هر نوع تعامل است. به نظر میرسد تعداد بسیار کمی از علما آماده توجیه تقریباً هر نوع خشونت هستند، مانند یک مولوی که گفته بود «هرکس علیه امارت تبلیغ یا سخنرانی کند باید سر یا زبانش را برید».
علما بر اساس تجربههای پیشین در حل اختلافات درون جامعه یا میانجیگری بین جوامع و طالبان، عموماً مخالف خشونت هستند. در برخی موارد، خشونت تنها در چارچوب درگیری با مهاجمان قابل قبول تلقی میشود و در دیگر موارد علما معتقدند باید به جای اجبار از موعظه استفاده کرد.
نتیجه
علمای فوقمحافظهکار و منزوی نزدیک به سطوح بالای طالبان ممکن است آنها را در اتخاذ سیاستهایی مانند تعطیلی دبیرستانهای دخترانه تحت تأثیر قرار داده باشند. با این حال، به نظر میرسد دیدگاههای عملگرایانهتر در میان قشر کمنفوذ علما رایج است. باید دید که آیا این گروه در موقعیتی هستند که بر طالبان تأثیر بگذارند یا در عوض تحت تأثیر طالبان قرار میگیرند.
فشار گروههای ذینفع و پویاییهای اجتماعی و بینالمللی ممکن است مانع از موفقیت هر تلاش «همگامسازی» از بالا به پایین شود.
به نظر میرسد رهبری و علمای فوقمحافظه کار اطراف آن بر این باورند که در مقایسه با سیاستهایی که امارت در دهه 1990 به اجرا درآورد، امتیازات بزرگی دادهاند: حدود 15 ماه پس از بازگشت طالبان به قدرت، مجازاتهای شرعی اجرا نشده است. مدارس ابتدایی و دانشگاهها برای دختران باز است و چند غیر طالبان به عنوان معاون وزیر تعیین شدهاند.
اما شرایط ممکن است تغییر کند. در اواسط نوامبر، آخندزاده به قضات دستور داد تا مجازاتهایی که در شریعت اسلام به عنوان حد تعریف شدهاند را آغاز کنند که احتمالاً شامل سنگسار و قطع عضو میشود.
مسیر طی شده احتمالاً با درک رهبری از چگونگی پیش رفتن تلاشهایش برای تعامل با دولتهای خارجی و نیز تحولات داخلی طالبان تعیین میشود. در حالی که رهبری طالبان تاکنون کاملاً منزوی به نظر میرسد، اما در برابر لابیگری گروهها و جناحها کاملاً در امان نبوده است.شبکههای مختلف علما در هر گونه انحراف بیشتر محافظهکارانه و نیز تلاش برای تقویت اعتدال میتوانند نقش داشته باشند.
رویه طالبان هرچه که باشد، نقش علما در حکومت طالبان برای طیف گستردهای از بازیگران در سطح ملی و بینالمللی به قوت خود باقی خواهد ماند. برای مثال، سازمانهای غیردولتی و کسبوکارها اغلب برای نزدیک شدن به مقامات امارت، بهویژه در سطح استانی، به علما متکی هستند. به هر روی اهمیت آنها در شرایط کنونی را به سختی میتوان فوقالعاده زیاد برآورد کرد.