نویسنده: مارسین الشمری
ترجمه و تلخیص: محمدباقر صداقت
تا سال 2003، روحانیون مورد احترام مردم قرار میگرفتند و این احترام آنها را تبدیل به تهدیدی برای دولت میکرد. به همین دلیل، دولت عراق صدها روحانی شیعه را مورد شکنجه، تهدید، تبعید و اعدام قرار میداد. در نهایت، رژیم بعثی صدام حسین تلاش کرد تا نهادهای مذهبی را همسو و تحت تصرف خود قرار دهد. در آن زمان، روحانیون شیعه تنها تلاش میکردند از اصل موجودیت حوزه علمیه محافظت کنند. عراق پس از تهاجم به رهبری ایالات متحده در سال 2003 زمانی که در دولت جدیدی در عراق تشکیل شد نهاد روحانیت نیز شروع به رشد کرد.
اسلامگرایان شیعه برندگان قاطع چند انتخابات اول بودند و به تشکیلات مذهبی شیعه و حوزه آزادی دادند و منابع خود را گسترش دادند. وزارت اوقاف که زمانی نهادی غارتگر بود، به چندین سازمان وقف جدید تقسیم شد، از جمله دیوان وقف شیعیان، که بودجه دولتی دارد و رئیس آن توسط زعیم حوزه در نجف تأیید و تعیین میشود. حوزه برای اولین بار در تاریخ خود، با دولت عراق رابطه چالشی نداشت. این تغییر را عباس کاظم به بهترین وجه توصیف میکند: “ناگهان آیت الله [علی سیستانی] که تحت شدیدترین حصر خانگی بود، خود را در موقعیتی یافت که میتوانست تاریخ ساز شود و دقیقاً همین کار را کرد”.
حوزه اساساً فضایی بدون ساختار جهت آموزش دینی و انجمنی ناملموس از مدارس علمیه، کتابخانهها، ادارات و مساجد است. این نهاد اگرچه یک نهاد بدون ساختار و غیررسمی است، اما به طرز متناقضی سلسله مراتب سفت و سخت مراحل تحصیلی و ساختار قدرت خود را دارد که اذهان بسیاری را به خود مشغول کرده است.
حوزه پس از چندین دهه تحصیل مجموعهای از روحانیون نخبه را تربیت میکند که صلاحیت ارشاد پیروان در کارهای شخصی و عمومیشان را دارند. آنها همچنین میتوانند «خمس» دریافت کنند. مالیات مذهبی که بودجه حوزههای علمیه و دفاتر آنها را تأمین میکند و آنها را از کنترل مالی دولت مستقل نگه میدارد. بدین ترتیب روحانیون نخبه شیعه که عنوان آیت الله العظمی را یدک میکشند، به کسب اقتدار مادی و غیرمادی میپردازند. جای تعجب نیست که آنها تهدید یا منبعی بالقوه برای مقامات سیاسی هستند که بین تلاش برای از بین بردن نهاد – حوزه و مرجعیت – یا کنترل و بهره مندی از آن در نوسان بودهاند.
اما این اقتدار مادی و غیرمادی – ثروت و اطاعت عمومی – متکی بر اعتماد مقلدین است. از همین رو اگر روحانیت دیگر از نظر پیروانش مقدس شمرده نشود، بقای حوزه در خطر خواهد افتاد. بدون وجود یک حوزه بانفوذ، ساحت سیاست در عراق از یک بازیگر مهم محروم خواهد شد، بازیگری که اغلب به عنوان میانجی در مقاطع حساس عمل کرده است.
برای تأمل بیشتر در این مورد، من اختیارات روحانیت را شرح میکنم و سه شکلی که میتواند داشته باشد را بیان و نشان خواهم داد که چگونه آن سه در حوزه عمومی عراق در چند سال گذشته تجلی یافته است. اولین شکل نفوذ روحانی همان چیزی است که در بالا توضیح داده شد: اعمال قدرت روحانیت بر مقلدین خود. شکل دوم، اقتدار مستقیم سیاسی روحانی است که در قالبی مرسوم جهت مشارکت در سیاست انتخاب شده است. آخرین مورد، اقتدار غیررسمی روحانیون نخبه بر سیاست از مجاری غیر رسمی است. در هر یک از این روابط نفوذ میپرسم: آیا تاثیرگذاری مرجعیت روحانی در دو دهه اخیر تغییر کرده است و چرا؟ پیامدهای این امر برای آینده سیاسی عراق چیست؟
بحث در مورد نفوذ روحانیت
هم گزارشهای ژورنالیستی درباره مرجعیت و هم آثار علمی پیرامون عراق، آیتالله العظمی علی سیستانی را به عنوان یک رهبر قدرتمند، کاریزماتیک و در عین حال منزوی معرفی میکنند. با این حال، مرجعیت اسلامی سنتی (و نه تنها در زمینههای شیعه)، رهبری را مبتنی بر کاریزما نمیداند، بلکه آن را مبتنی بر اعتبار علمی و توانایی استخراج و استنباط سنت نبوی [از منابع] میداند. سپس قدرت یک روحانی در توانایی وی برای سوق دادن یک فرد به رفتاری خاص بدون استفاده از اجبار، به دلیل ادعای اعتبار دینی و علمی، آشکار میشود. کاریزما قلمرو کسانی است که نمیتوانند از طریق شهرت علمی ادعای مرجعیت در بازتولید سنت نبوی را داشته باشند.
بنابراین، اگر فردی اقتدار اسلامی خود را از دست بدهد، به چیزی بسیار بزرگتر از انکار جامعه از یک فرد دلالت دارد. به عبارت دیگر، اگر [آیت الله] سیستانی توانایی خود برای تأثیرگذاری بر هواداران را از دست داده باشد، برای حوزه به عنوان یک نهاد نوید خوبی ندارد. خطرات زیادی برای از دست دادن نفوذ تشکیلات مذهبی شیعه بر پیروان در عراق وجود دارد. مسلمانان شیعه اکثریت جمعیت عراق را تشکیل میدهند که این امر [آیت الله] سیستانی را رهبر معنوی میلیونها عراقی میکنند (علاوه بر میلیونها طرفداری که او در خارج از عراق دارد). به همین دلیل، بسیار مهم است که دقیقاً بدانیم چه میزان از نفوذ [آیت الله] سیستانی، در صورت وجود، اکنون در حال کاهش است.
گفتمان عمومی و علمی در مورد اینکه آیا [آیت الله] سیستانی و نهاد دینی نفوذ خود را از دست دادهاند، سالهاست که در جریان است. در سال 2007، خوان کول در مقالهای با عنوان «کاهش نفوذ آیتالله العظمی سیستانی در سالهای 2006–2007» [آیت الله] سیستانی را در حال از دست دادن نفوذ سیاسی توصیف میکند. این مقاله به جزئیات دیدگاههای [آیت الله] سیستانی در مورد ولایت فقیه و مشارکت او در سیاست بلافاصله پس از اشغال عراق به رهبری آمریکا پرداخته است و او در این مقاله ادعا میکند که از سال 2007، اهمیت ایشان کاهش یافته بود، زیرا خلاء سیاسی پس از حمله در عراق توسط بازیگران دیگر پر شد. ثانیاً، این مقاله ادعا میکند که مردم عراق به درخواستهای او برای ایجاد صلح در طول جنگ داخلی فرقهای [معروف به الطائفیه] گوش نکردند. به گفته کول، نادیده گرفتن درخواستهای [آیت الله] سیستانی برای آرامش، نشان دهنده کاهش قدرت او بود.
محدودیتهای قدرت
این محدودیتها توضیح میدهند که چگونه، سالها بعد، اقتدار [آیت الله] سیستانی به سرعت بالا و پایین میرود. برای مثال، در سال 2014، او فتوایی صادر کرد که از عراقیها میخواست برای مبارزه با داعش به نیروهای امنیتی بپیوندند. هزاران عراقی به این درخواست پاسخ دادند و برای پیوستن به نیروهای امنیتی مختلف، از جمله یگانهای بسیج مردمی (گروههای مسلح متفاوتی که به شکست دولت اسلامی کمک کردند و بازیگران اصلی سیاست و دستگاه امنیتی عراق باقی ماندند) هجوم آوردند. با این حال، در اینجا نیز، موفقیت [آیت الله] سیستانی در بسیج عراقیها نشان دهنده اقتدار بالاتر نهاد مذهبی نیست، چرا که نمونهای از همسویی وی با نیازهای امنیت ملی در طول یک بحران بود.
سپس در سال 2019، زمانی که اعتراضات گسترده جنبش تشرین، کشور را به بن بست کشاند، معترضان خطبههای نماز جمعه که توسط نمایندگان [آیت الله] سیستانی در کربلا ایراد میشد را از نزدیک دنبال میکردند. یکی از فعالان مدنی بغداد در مصاحبهای به من گفت: «به عنوان عراقی منتظر خطبههای نماز جمعه میماندیم تا ببینیم آیا مرجعیت از معترضان حمایت میکند یا در کنار سیاستمداران میایستد.» اینکه معترضان پیام نهادهای مذهبی را دنبال کردند و همزمان خواستار حذف دین از سیاست شدند، گواهی بر اهمیت مرجعیت است.
نهاد دین ثابت کرد که یک بازیگر مهم در پیمودن مسیری برای خروج از جنبش اعتراضی از طریق تغییر دولت است. این نهاد از طریق خطبههای خود به عنوان میانجی بین جامعه و دولت عمل میکرد، نسبت به تخریب اموال عمومی هشدار داد، از حملات به رسانهها انتقاد کرد، از نخست وزیر خواست تا از قدرت کنارهگیری کند، و مسیری را برای پیشبرد انتخابات زودهنگام ترسیم کرد. اما نهاد دین باید به مردم ثابت میکرد که نخبگان سیاسی را بر معترضان ترجیح نمیدهد.
با نزدیک شدن به انتخابات پارلمانی اکتبر 2021 عراق (ششمین انتخابات از سال 2003)، احساسات عمومی تا حد زیادی انتخابات را به عنوان یک سیستم فاسد تحریم کرد. بسیاری از عراقیها از تحریم صحبت کردند، چه به خاطر اعتقاد ایدئولوژیک یا صرفا به دلیل علاقه نداشتن [به شرکت در انتخابات]. در چنین فضایی بود که [آیت الله] سیستانی در 29 سپتامبر 2021 با صدور بیانیهای عراقیها را به رای دادن تشویق کرد: “مرجعیت اعلی همه را به شرکت آگاهانه و مسئولانه در انتخابات آتی تشویق میکند، زیرا اگرچه [انتخابات] خالی از کاستی نیست، اما امنترین راه برای حرکت کشور به سوی آیندهای هستند که امیدواریم بهتر از گذشته باشد.”
در این بیانیه اولین بار نبود که [آیت الله] سیستانی مردم را به شرکت در انتخابات تشویق میکرد یا برای هدایت روند انتخابات مداخله میکرد. [آیت الله] سیستانی نقش کلیدی در تضمین برگزاری انتخابات برای تعیین مجلس قانون اساسی و تصویب قانون اساسی در اکتبر 2005 ایفا کرد. و بعداً، در دومین انتخابات پارلمان در دسامبر 2005، ایشان بیانیهای (در پاسخ به استفتا مقلدین) منتشر کرد که در آن اظهار داشت این انتخابات «کمتر از سلف خود [انتخابات تصویب قانون اساسی] نیست و شهروندان – مردان و زنان – باید به طور گسترده در آن شرکت کنند. در همان سال، [آیت الله] سیستانی به دلیل حمایت غیرمستقیم از ائتلاف متحد عراق (الائتلاف العراقی الموحد) در انتخابات مورد انتقاد قرار گرفت. منتقدان استدلال میکردند که ایشان باید از نظر سیاسی بیطرف میماند. شاید در نتیجه این انتقاد، [آیت الله] سیستانی در سال 2010 از شهروندان خواست تا با حفظ بیطرفی مرجعیت در مقابل احزاب خاص، رای دهند. در سال 2018، [آیت الله] سیستانی با واگذاری تصمیم به رأی دادن به تک تک شهروندان، بیطرفی را به عهده گرفت که بسیاری آن را اجازه تحریم تعبیر کردند.
نفوذ سیاسی در مقابل نفوذ فرهنگی
[آیت الله] سیستانی زمانی که بیانیه خود را در سپتامبر 2021 منتشر کرد و از عراقیها خواست تا رای دهند، احتمالا به دنبال اجتناب از یک انتخابات دیگر با مشارکت کم بوده است. اما برای اولین بار پس از سالها، به نظر میرسید که دعوت ایشان به مشارکت تأثیر چندانی نداشته است. بر اساس گزارش کمیسیون عالی مستقل انتخابات، مشارکت رأیدهندگان 43.5 درصد بود که پایینترین رقم در تاریخ است. در نتیجه پس از انتخابات این احساس در عراق به وجود آمد که نفوذ [آیت الله] سیستانی در حال کاهش است.
این الگوها شواهدی از کاهش اقتدار روحانی در عرصه سیاسی ارائه میدهند. با این حال، آنها لزوماً به این معنا نیستند که نفوذ روحانیون بر مسائل غیرسیاسی نیز کاهش یافته است.
شکل 1 “چه میزان به رهبران مذهبی اعتماد دارید؟ |
عامل دیگری که تحلیل نفوذ روحانیون را پیچیده میکند این است که دادههای افکار سنجی از عراق، که در بازههای مختلف توسط موسسه عرب پارامتر انجام شده است، نشان میدهد که اعتماد به رهبران مذهبی پس از افتی که سابقا داشته است مجددا کاهش بیشتری یافته است (شکل 1 را ببینید).
تأثیر مستقیم و غیرمستقیم بر طبقه سیاسی
تقریباً با هر روحانی که صحبت میکردم از سقوط نهاد روحانیت عراق ابراز تاسف میکردند. در همین راستا، این روحانیون تقصیر را به گردن روحانیون سیاسیانداختند که آبروی همتایان خود را خدشه دار کردهاند. [سید عمار] حکیم از جریان حکمت اینگونه این ارتباط را بیان میکند: “[اقبال عمومی به روحانیون] کاهش یافته است، زیرا برخی به شیوهای نامناسب درگیر سیاست شدهاند”
مساله، مشارکت مستقیم روحانیون در سیاست به طور مثال از طریق کاندیداتوری یا تصدی پست وزارتی است. با این حال، هیچ یک از نقش غیرمستقیمتری که روحانیون نخبه میتوانند در سیاست داشته باشند، هنگامی که از طریق جلسات خصوصی و پیام رسانی بر سیاستمداران تأثیر میگذارند، اشاره نکردند. با توجه به ماهیت مخفیانه این شکل از تاثیرگذاری، بررسی آن نیز دشوار است.
قدرت مستقیم روحانیت در سیاست را میتوان به روشی سادهتر سنجید، و بر اساس الگوهای رأیگیری، به نظر میرسد که در حال کاهش است و رأیدهندگان به طور کلی از روحانیون و احزاب اسلامگرا حمایت کمتری میکنند. در گفتگوهای من با فعالان مدنی، بسیاری از کسانی که مخالف احزاب اسلامگرا هستند، مخالفت خود را از طریق تحریم انتخابات نشان دادند. در نتیجه، شواهد صندوقهای رأی در رابطه با ظهور و سقوط روحانیون و احزاب اسلامگرا تا حدودی مبهم است. برای مثال، در حالی که جنبش حکیم اخیراً در انتخابات متحمل شکست بزرگی شد – از نوزده کرسی در سال 2018 به تنها دو کرسی در سال 2021 رسید – جنبش صدر کرسیهای بیشتری به دست آورد.
نمونههای متعدد دیگری از روحانیونی وجود دارد که پس از سال 2003 مناصب رسمی را به دست گرفتند یا در انتخابات شرکت کردند و کرسیهای مجلس را به دست آوردند. اولین و برجستهترین نمونه آیت الله محمد بحرالعلوم است که در ابتدا در ژوئیه 2003 و سپس در مارس 2004 رئیس شورای حکومتی عراق تحت حکومت موقت ائتلاف بود. یکی دیگر از روحانیون برجسته، همام حمودی رهبر مجلس اعلی اسلامی عراق (ISCI) بود که به عنوان رئیس کمیته نگارش قانون اساسی نقش مهمی در تدوین قانون اساسی عراق داشت. وی از سال 2014 تا 2018 به عنوان نایب رئیس مجلس انتخاب شد. از نمونههای دیگر میتوان به خالد العطیه اشاره کرد که از سال 2006 تا 2010 نیز نایب رئیس مجلس بود. علی العلاق، از حزب اسلامگرا الدعوه، چندین دوره نماینده مجلس بود. حتی فهرست ملی عراق «سکولار» ایاد علاوی در سال 2005 حاوی یک نماینده روحانی به نام ایاد جمال الدین بود. بسیاری از این روحانیون در دوران معارضه با صدام حسین از شخصیتهای مذهبی بودند. آنها یا در انتخابات بعدی شکست خوردند یا در آخرین انتخابات اکتبر 2021 اصلاً شرکت نکردند.
انطباق با واقعیت انتخاباتی
برخی از روحانیون سعی کردهاند خود را با مجازاتی که مردم آنها را از طریق انتخابات کردهاند، وفق دهند؛ در حالی که عمار الحکیم هرگز برای مناصب دولتی کاندید نشد و عنوان رسمی نداشت، اما از ریاست یک حزب اسلامگرا، مجلس اعلی اسلامی عراق، به تشکیل جنبش ملی حکمت، یک حزب غیر مذهبی، رفت. در حالی که حکیم وجهه یک روحانی را حفظ میکند، خود را هم راستای افکار عمومی عراق قرار میدهد. با این حال، زمانی که جنبش حکمت ملی در انتخابات 2021 عملکرد ضعیفی داشت، نشان داد که تغییر لفاظی لزوماً تصویر یک روحانی را که رهبری یک حزب سیاسی را رهبری میکند، تعدیل نمیکند.
اما مقتدی صدر، یکی دیگر از روحانیون از خاندانی برجسته، ممکن است هنوز نشان دهد که راهی برای روحانیون در سیاست وجود دارد. صدر در پای صندوقهای رای آسیبی ندیده است. برعکس، جنبش او در دو انتخابات گذشته، در سالهای 2018 و 2021، بیشترین تعداد کرسیها را در بین هر حزبی به دست آورد. او موفقیت انتخاباتی خود را مدیون سه عامل است: نام خانوادگی و میراثش، تحریم انتخابات و قانون جدید حوزههای انتخاباتی 2021. این قانون عراق را به هشتاد و سه ناحیه تقسیم کرد (بر خلاف هجده ناحیه انتخابات قبلی) با آرائی غیرقابل انتقال.
صدر دور افتاده است. او نماینده نفوذ روحانیت در سیاست است، اما نه اعتبار مرجعیت
جریان صدر بیشتر شبیه یک گروه فرقهای است تا مذهبی، زیرا او فاقد اعتبار مذهبی سنتی است. این موضوع اخیراً با بیانیه امسال آیت الله العظمی کاظم حائری، پدر معنوی صدریها، مورد توجه قرار گرفت که از صدر به دلیل هرج و مرجی که در عراق ایجاد میکرد انتقاد کرد و اظهار داشت که وی فاقد درجه علمی برای رهبری است. این بیانیه پس از آن صادر شد که صدر با ناامیدی از تشکیل دولت اکثریت، نمایندگان خود را از پارلمان خارج کرد و در ادامه دست به اعتراض خیابانی زد. صدر پس از بیانیه آیت الله حائری، از سیاست کنارهگیری کرد. در پاسخ، پیروان او به خشونت متوسل شدند و کشور تقریباً در لبه پرتگاه یک جنگ داخلی بین صدریها و گروههای شبهنظامی رقیب شیعی قرارگرفت. صبح روز بعد صدر پیروان خود را تنبیه کرد و به آنها دستور داد عقب نشینی کنند. در نمایشی از یک اقتدار حیرت انگیز، آنها تقریباً بلافاصله عقب نشینی کردند.
به عبارت دیگر، صدر دور افتاده است. او نماینده نفوذ روحانی در سیاست است، اما نه اعتبار مرجعیت.
در انتخابات 2021، یک حزب جدید جذاب – اشراقت کانون – با 6 کرسی پارلمان ظهور و همه را غافلگیر کرد. این حزب تلاش میکند تا ارزشهای اسلامی و مدنی سکولار را ادغام کند، احتمالاً در تلاشی برای جلب نظر جامعهای که نسبت به اسلامگرایان بیاعتماد شده است. اعضای حزب از مصاحبه کردن اجتناب کردند (آنها مؤدبانه اما قاطعانه از صحبت با من خودداری کردند). علیرغماندک بودن اطلاعات موجود در مورد این حزب، برخی حقایق آشکار شده است – از جمله اینکه به گفته یکی از اعضای حزب که خواست نامش فاش نشود، این حزب توسط عتبات مقدسه در کربلا حمایت میشود. فعالان در نجف و کربلا نیز ادعا میکنند که این حزب به بیوت علمای برجسته وابسته است و از حمایت ضمنی مرجعیت نیز برخوردار است. این اظهارات هنوز تایید نشده است، اما اگر درست باشد، منعکس کننده انطباق نهاد دین با تغییرات اجتماعی در عراق است.
نهاد دین [در عراق] با این واقعیت کنار آمده است که فرد معمم دیگر مقدس تلقی نمیشود. و چون مرجعیت قدرت و پول خود را از مردم به دست میآورد، انگیزه پیدا میکند تا راههایی را برای تضمین تداوم آن منابع جستجو کند. این امر میتواند از طریق فاصلهگیری آگاهانهتر از روحانیون سیاسی یا تغییر به سمت راههای ضمنیتر و کمهزینهتر مداخله در سیاست از جمله به اصطلاح وتوی نجف، منعکس شود.
وتوی نجف
وتوی موسوم به نجف کیفیتی تقریباً افسانهای به خود گرفته است و ناظران انتخابات عراق در طول هر تشکیل دولت درباره آن بحث میکنند. البته این یک وتو واقعی و یک ابزار قانونی رسمی نیست. بلکه توانایی غیررسمی مرجعیت در رد کاندیدای نخست وزیری است. از نظر تاریخی، مرجعیت از حق وتوی غیررسمی خود در لحظات پر تنش در عراق استفاده کرده است. اولین نمونه در سال 2006 است که ابراهیم الجعفری علیرغم وضعیت وخیم عراق، بر حفظ سمت خود به عنوان نخست وزیر مصر بود. پس از انفجار در عتبات عالیات در سامرا، مرجعیت – از طریق کانالهای خصوصی- جعفری را تشویق به کنارهگیری کردند. پس از سقوط موصل به دست داعش در سال 2014، در مورد نوری المالکی نیز همین اتفاق افتاد. در جریان جنبش اعتراضی 2019، مرجعیت، عادل عبدالمهدی، نخست وزیر را تشویق به استعفا کردند. پس از او، سه نخست وزیر منتخب مختلف تلاش کردند تا دولت تشکیل دهند. تنها مصطفی الکاظمی، سومین و آخرین نامزد، موفق شد. موفقیت کاظمی در تشکیل حکومت و عدم موفقیت محمد توفیق علاوی و عدنان الزرفی ناشی از نظر مرجعیت نبود. نجف برای کاظمی فشار نیاورد، آنها فقط او را وتو نکردند.
وتوی نجف تحت طیف وسیعتری از نفوذ روحانیت قرار دارد؛ نفوذ غیر رسمی در سیاستهای کلان. یکی دیگر از انواع این نوع اختیارات، مشروعیت بخشی مرجعیت به افراد خاص به واسطه موافقت با ملاقات یا تبادل پیام با آنهاست. نقش نجف در مشروعیت بخشیدن به سیاستمداران یا وتو کردن آنها همچنان قوی است.
توصیههایی برای سیاست و تحقیق
سیاستگذاران، به ویژه عراقیها، باید به خاطر داشته باشند که حوزه یک نهاد اکادمیک است و میتواند جایگاه مهمی در میان نهادهای مذهبی جهانی داشته باشد که در نهایت برای عراق مفید خواهد بود. اعتبار حوزه فقط داخلی و سیاسی نیست. بلکه با توجه به شرایط مناسب میتواند در خارج نیز موثر باشد. نمونهای از آن برای همکاری بینالمللی و بینمذهبی، دیدار پاپ فرانسیس با [آیت الله] سیستانی در عراق در مارس 2021 بود.
در مورد آن دسته از سیاستگذارانی که از دخالت نهادهای مذهبی در سیاست میترسند، این گزارش نشان داده است که نفوذ سیاسی این نهاد تنها در مواقع بحران گسترش مییابد و با حکمرانی خوب و با ثبات، نقش سیاسی آن به طور طبیعی کاهش خواهد یافت.
قدرت روحانیت همچنان باقی است
اینکه میگوییم قدرت روحانیت در عراق کاهش یافته است، مطلبی فراگیر است که هیچ مدرکی برای حمایت از آن وجود ندارد. با این حال، آنچه میتوان گفت این است که توانایی روحانیون نخبه برای تأثیرگذاری بر سیاست، از طریق رأیدهندگان بهعنوان طرفداران، واقعاً در سالهای اخیر کاهش یافته است.
با این حال، شواهد کمی وجود دارد که نشان دهد اقتدار نخبگان روحانی بر طرفداران به عنوان سیاستمداران تحت تأثیر این تغییر در افکار عمومی قرار گرفته است. کاملاً برعکس، منطق نشان میدهد که وقتی روحانیون سیاسی شده با کاهش اقبال عمومی روبرو میشوند، محکمتر به مشروعیتی که تشکیلات مذهبی اعطا میکند چنگ میزنند. و در پاسخ، تشکیلات مذهبی به دنبال محافظت از شهرت خود مراقبت شدیدتری خواهند داشت که چه کسانی صلاحیت استفاده از نام آنها را خواهد داشت. مرجعیت عمداً خود را از اعمال اقتدار بیش از حد بر شخصیتهای سیاسی باز میدارد تا مبادا در سیستم سیاسیای که عراقیها آن را قبول ندارند دخالت کند.
ضعف روششناختی این گزارش این است که فقط میتواند مداخلات رسمی در دسترس عموم و برخی از موارد خاص که به اطلاع عمومی رسیدهاند بررسی کند، اما نمیتواند تصویر کاملی ارائه دهد.
https://tcf.org/content/report/shia-clerics-in-iraq-havent-lost-their-authority/?agreed=1