منتشر شده در شفقنا
نویسنده: احمد حاجی صادقیان
بیش از هشت ماه از اجرای آتش بس در یمن گذشته است ولی هنوز نمیتوان مدعی شد که بحران این کشور به سمت پایان حرکت میکند و راه حلی عملیاتی برای پایان دادن به این بحران روی میز طرفهای درگیر است. از ابتدای آتش بس سه درخواست اصلی انصارالله بازگشایی فرودگاه صنعا، بازگشایی بندر الحدیده و تامین منابع پرداخت حقوق کارمندان دولت از محل درآمدهای نفتی جنوب یمن بوده است. در حال حاضر و پس از فراز و نشیب های فراوان پروازهای عادی تحت نظارت و با اجازه ائتلاف عربی و تنها به مقصد پایتخت اردن در جریان است و بندر الحدیده نیز تنها شاهد حضور کشتی های حامل سوخت البته بعد از بازرسی توسط نیروهای ائتلاف بوده است. در واقع دو مورد از درخواست های انصارالله به شکل نیم بند عملیاتی شده ولی هیچ همراهی برای تامین منابع پرداخت حقوق کارمندان دولت از محل درآمدهای دولت یمن به عنوان یکی از اصلیترین درخواستانجام صورت نگرفته است.
همین کارشکنیها دلایل کافی در اختیار انصارالله قرار داد تا در ماه اکتبر تمدید مجدد آتش بس را نپذیرد و بحران یمن شرایط جدیدی به نام «وضعیت نه جنگ و نه صلح» را تجربه کند. با توجه به آنچه گذشت رفتار انصارالله برای ورود به آتش بس و یا عدم تمدید آن قابل درک است و سوال در مورد چرایی عدم ورود مجدد انصارالله به فاز تقابل نظامی با سعودی ها در دوره اخیر است.
بدون شک جنگ آخرین گزینه سیاستمداران در دنیای امروز است و این اصل در مورد سیاستگذاران صنعا نیز صادق است. پایان درگیریها مزایای زیادی برای صنعا داشته است که نمیتوان آنها را نادیده گرفت. پایان بمبارانهای مکرر مناطق نظامی و غیر نظامی توسط عربستان و به وجود آمدن فرصت برای رسیدگی به اولویتهای سیاسی، اجتماعی و زیرساختی مزیت بزرگی است که مقامات انصارالله نسبت به ارزش آن واقف هستند. با این وجود عدم دستیابی به منافع مد نظر صنعا پس از چند ماه آتشبس و چشم انداز مبهم برای دستیابی به آنها موجب شد تا در اکتبر استدلال فرماندهان نظامی برای عدم تمدید آتش بس مورد تایید مقامات سیاسی این کشور قرار گیرد ولی اجتناب از هزینههای از سرگیری مجدد درگیریها موجب عدم ورود جدی انصارالله به فاز تقابل نظامی با ائتلاف عربی شد و اقدامات نظامی انصارالله در این دو ماه محدود به دو عملیات پهپادی در جنوب یمن بود.
از برآیند تحولات سیاسی و میدانی هشت ماه اخیر میتوان اینگونه استنباط کرد که سیاستهای انصارالله برای تامین منافع خود از طریق مذاکره موفق نبوده است و مهمترین دلیل آن را باید در از دست رفتن کارایی اهرم فشار انصارالله در دوران آتش بس دانست. در حالی که انصارالله در دوره جنگ توانسته بود یک موازنه موفق را به عربستان سعودی تحمیل کند و با هدف قرار دادن تاسیسات انرژی و مراکز نظامی در این کشور با مهمترین ابزار نظامی عربستان سعودی در دوران جنگ موازنه سازی کرده و از حجم حملات هوایی عربستان سعودی به شهرهای یمن بکاهد ولی این ابزار در حال حاضر کارایی خود را از دست داده و انصارالله نتوانسته است تهدید معتبری برای دوران صلح در راستای تحمیل خواستههای خود به ریاض ایجاد کند. تلاشهای چند ماه گذشته فرماندهان نظامی انصارالله برای نشان دادن توان موشکی و پهپادی خود به سعودیها در قالب رژههای متعدد و بزرگ بیشتر شبیه نمایش شمشیر در غلاف بود و نتوانست این انگاره که استفاده از این ابزار محدود به دوره جنگ تمام عیار است را تغییر دهد و از همین رو دستاوردهای انصارالله در دوره آتش بس شکل حداقلی به خود گرفت.
روند تحولات در میدان سیاست به ضرر انصارالله در حال پیشرفت است. در حالی که ائتلاف سعودی در حال بازسازی و پایان دادن به اختلافات بین نیروهای خود برای امتیازگیری سیاسی و میدانی از انصارالله است اهرمهای فشار انصارالله که عمدتا از جنس قدرتنمایی در میدان عملیات نظامی است از کارایی افتاده است و این عدم توازن در بلند مدت توان انصارالله را در موضع ضعف قرار خواهد داد. در این شرایط لازم است صنعا و متحدان آن به دنبال ایجاد اهرمهای فشار موثر و قابل بکارگیری در دوره صلح باشند. اهرمهایی که احتمالا ایجاد آنها هزینه و زمان زیادی ببرد ولی امکان استفاده طولانیتر و موثرتری بر علیه دشمن خواهد داشت.