نویسنده: احمد حاجی صادقیان
حمله شب گذشته آمریکا و انگلستان به یمن از این باب که ورود مستقیم دو قدرت بینالمللی بر علیه یکی از اضلاع مقاومت بود بسیار اهمیت داشت ولی نکات ریز و قابل تاملی در این حمله وجود داشت که بدون آنها نمیتوان تصویر دقیقی از آنچه در صحنه میگذرد ارائه داد. مهمترین نکته در این حمله اجبار غرب به ورود مستقیم به درگیری نظامی با انصارالله است. تا پیش از این حمله عربستان و امارات به عنوان مهمترین همپیمانان منطقهای آمریکا به طمع سهم گرفتن از اداره مسائل منطقه مدیریت پرونده یمن را در اختیار گرفته و تامین منافع غرب در این پرونده را تضمین کرده بودند ولی پس از اطمینان از عدم دریافت حمایت جدی از طرف غرب در برابر پاسخهای مقاومت ترجیح دادند در شرایطی که صنعا منافع مستقیم آنها را تهدید نمیکند امنیت خود را برای منافع غرب هزینه نکنند. این سیاست سعودی و امارات موجب شد آمریکا با حملهای که ابعاد رسانهای آن بسیار بیشتر از ابعاد نظامی آن بود اهدافی را هدف حمله قرار دهد که از روزهای ابتدایی تجاوز نظامی عربستان به یمن بارها هدف حمله قرار گرفته و در واقع اهدافی سوخته بودند که مهمترین سند این ادعا تلفات پایین این حملات است.
نوع حمله و انتخاب اهداف از سمت غربیها نشان میدهد که این حمله بیش از اینکه اهداف نظامی و میدانی را دنبال کند به دنبال تحقق اهداف سیاسی و رسانهای بوده است. یکی از مهمترین دلایل ین ادعا تاکید بیانیه وزارت دفاع انگلستان به عبارت ”محدود و پایان عملیات در این مرحله” است. این بیانیه به وضوح نشان میدهد غربیها به دنبال برداشت میوه این حملات در جایی به جز میدان درگیری میدانی هستند.
گزاف نیست اگر ادعا کنیم سیطره هژمونیک بر امنیت حمل و نقل دریایی رکن تثبیت صفت ابرقدرت برای قدرتهای غربی در سدههای گذشته بوده است و اقدامت هفتههای اخیر صنعا در دریای سرخ این اقتدار را به سختی به چالش کشیده بود. اما اینکه چرا پاسخ نظامی غرب به انصارالله به گونهای نبود که بتوان ادعا کرد یک پیروزی نظامی واقعی را برای غربیها رقم زده است؟ پاسخ این سوال را باید در تلاشهای دیپلماتیک هفتههای گذشته غرب برای توقف حملات انصارالله به کشتیهای اسرائیلی و توفیق بلند مدت غرب در مهار مقاومت با استفاده از ابزارهای جنگ غیر نظامی اعم از فشار اقتصادی و یا مذاکرات دیپلماتیک در دو دهه گذشته جستجو کرد.
به نظر میرسد برای پیگیری ادامه روند تحولات در پرونده یمن باید با دقت بیشتری تحولات عرصه دیپلماتیک این پرونده را دنبال کرد. تحولات و درگیریهای دریای سرخ بیش از آنکه عامل تحولات دیگر باشند خود معلول تحولات دیپلماتیکی هستند که در ریاض و مسقط در جریان است هرچند این به معنی پایان تحولات میدانی در این نقطه نیست.