نویسنده: حامد دهقانی
سهشنبه گذشته (۲۴ بهمن ۱۴۰۲) خبر و تصاویری از دیدار آیتالله جوادی آملی با شخصی با نام «مالخاز سونگولاشویلی» و با عنوان «اسقف اعظم گرجستان و عضو شورای باپتیستهای آمریکا و اروپا» منتشر شد.
سونگولاشویلی چند روز پیشتر، شنبه ۱۴ بهمن، در کنار حجتالاسلام حبیب الله بابایی در نشستی با موضوع «اخلاق مددکاری و خدمت اسلام و مسیحیت» سخنرانی کرد. این پیشنشستی بود برای «همایش بینالمللی مطالعات تطبیقی اخلاق در اسلام و مسیحیت» که با همکاری چندین نهاد حوزوی از جمله مجمع جهانی اهل بیت(ع) و پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار میشود. هفته بعد، شنبه ۲۱ بهمن، سونگولاشویلی به همراه حجتالاسلام احمد مبلغی در نشستی دیگر برای این همایش با موضوع «اخلاق جنگ و صلح در اسلام و مسیحیت» سخنرانی کرد و در همین روز از خبرگزاری ابنا وابسته به مجمع جهانی اهل بیت(ع) دیدن کرد. عنوان این روحانی مسیحی در این رویدادها «اسقف اعظم کلیسای بابتیست گرجستان» گفته شد.
سونگولاشویلی هموست که سالیانی پیشتر دوبار حضور او در پیادهروی اربعین حسینی و ادای احترام وی به اباعبدالله حسین(ع) در رسانههای شیعی بسیار خبرساز شد. او در این سفرها دیدارهای متعددی نیز با مسئولان آستان قدس حسینی و برخی شخصیتهای دینی عراق داشت و از حضور او در این پیادهروی نیز مستند «نماد وحدت» تولید شد. این اسقف گرجستانی برای رونمایی از این مستند در ایران حضور پیدا کرد و در مدت حضور خود علاوه بر رونمایی از مستند «نماد وحدت»، با آیتالله جاودان و حجتالاسلام پناهیان دیدار کرد.
اسقف اعظم گرجستان یا مدیر کلیسایی چند ده نفره؟!
قریب به اتفاق مسیحیان گرجستان «ارتدوکس» هستند و نه پیرو باورهای کلیسای باپتیست. اسقف اعظم گرجستان و رهبر کلیسای ارتدوکس در این کشور، پاتریارک «ایلیای دوم» است که فردی بسیار شناختهشده و محبوب در گرجستان است. همو که این روزها همچون سالیان اخیر خبر نامهنگاریاش با آیت الله اعرافی بهمناسبت آغاز سال نوی میلادی در رسانههای فارسی منتشر شد.
جمعیت مسیحیان باپتیست در گرجستان حدود ۲۵۰۰ تا ۵۰۰۰ نفر تخمین زده میشود! سونگولاشویلی زمانی رهبر این جماعت اندک بود. کلیسای باپتیست شاخهای از مسیحیت پروتستان انجیلی بهشمار میآید. اما سونگولاشویلی به دلیل فاصله گرفتن از مسیحیت باپتیست، حمایتهایش از همجنسگرایی و دیدگاههای نامقبولش درباره روابط بین ادیان، در سال ۲۰۱۴ کلیسایش از سوی فدراسیون باپتیست اروپا تعلیق شده و از مقام اسقف اعظم باپتیستهای گرجستان کنار گذاشته شد.
سونگولاشویلی هماکنون تنها کلیسایی گمنام با حداکثر چند ده نفر پیرو را در تفلیس اداره میکند.
بدعتگذار منفور!
مالخاز سونگولاشویلی چنانکه خود میگوید نه ارتدوکس است و نه باپتیست و نه انجیلی. او رهبر فرقهای خودساخته است که نهتنها پیروانی در گرجستان ندارد، بلکه از کامنتهای مردم ارتدوکس این کشور بر خبرهای مربوط به سونگولاشویلی تنها «نفرت و انزجار» برداشت میشود. وی بهعنوان «بدعتگذاری» معرفی میشود که قصد «انحراف در جماعت مسیحی گرجستان» را دارد. او برخلاف اعضا و رهبران سازمانهای باپتیست که ظاهری همچون مردم عادی دارند، لباس مذهبی چشمنواز رهبران ارتدوکس را میپوشد، صلیب میاندازد و ریشی بلند میگذارد و همین کافی است تا «گرگ در لباس میش» خوانده شود که برای حمله به «گله مسیحیان گرجستان» خود را آراسته است. البته این اظهار نفرت از وی به همینجا ختم نشده و گزارشهایی از حمله به وی و پیروان کلیسایش رسانهای شده است. در یک مورد پس از انتقادهایی که خطبه کریسمس او در دسامبر ۲۰۲۲ در پی داشت، به ماشین وی حمله شد.
نفرت و دوریگزینی از سونگولاشویلی و باورهای او تا آنجا است که به گفته خودش، کلیسای او به دلیل ابراز دیدگاههایی برخلاف جریان اصلی دینی در گرجستان، از جمله حمایتهایش از جامعه دگرباشان جنسی، پیروان و در نتیجه اهداکنندگان خود را از دست داده و تنها به لطف «حمایتهای مالی خارجی» است که به حیات خود ادامه میدهد.
پیشگام حمایت از همجنسگرایی در گرجستان
در حالی که بیشتر مردم گرجستان پایبند به ارزشهای مذهبی و سنتی هستند، سونگولاشویلی از پیشگامان حمایت از همجنسگرایی در این کشور است.
وی بارها در کلیسای خود با برافراشتن پرچم همجنسگراها مراسمهایی را در حمایت از آنها در کلیسای خود برگزار و رسانهای کرده است. در تابستان 2021، هنگامی که جامعه دگرباشان جنسی گرجستان با اعتراض خشونتآمیز مردم در خیابانها روبهرو شد، پیروان سونگولاشویلی در حمایت و همبستگی با همجنسگرایان راهپیمایی کردند.
مالخاز سونگولاشویلی سپتامبر ۲۰۲۳ به دلیل «حمایت از جامعه LGBTQ+ در کشوری که این حمایت میتواند جان او را به خطر بیاندازد» از سوی بنیاد «House Of One» آلمان تقدیر شد. کریستین ولف، رئیس جمهور سابق آلمان، از اعضای هیئت امنای این بنیاد است.
کلیسای صلح و ایدهی دیانت ابراهیمی
بهمنماه گذشته بود که خبر افتتاح «خانه ابراهیمی» در امارات انتقادهای گستردهای را برانگیخت. این مرکز متشکل از یک مسجد، یک کلیسا و یک کنیسه در کنار یکدیگر است و ایدهی «دین ابراهیمی» را تجسد میبخشد. نمونهی مشابه آن پروژه «مسیر ابراهیمی» است که از حران ترکیه شروع میشود و از سوریه، عراق، مصر، اردن، لبنان، عربستان، ایران و فلسطین میگذرد و به شهر الخلیل ختم میشود، جایی که پدر پیامبران (حضرت ابراهیم ع) در آن مدفون است. پروژه دیانت ابراهیمی پشتوانهی الهیاتی طرح سیاسی «پیمان ابراهیم» و «معامله قرن» بود که در همکاری چهار بازیگر اصلی آمریکا، رژیم صهیونیستی، واتیکان و امارات جلو میرفت. طرحی که با تأکید بر «صلح» و «همزیستی مسالمیتآمیز» میان پیروان ادیان ابراهیمی، بر موجودیت نامشروع رژیم صهیونیستی و جنایتهای هرروزه آن چشم بسته و خواهان عادیسازی روابط کشورهای اسلامی با این رژیم میشود.
مالخاز سونگولاشویلی نیز یکی از بازیگران خرد این پروژه کلان بوده است. او از سال پیش کلیسای خود را به «کلیسای جامع صلح» تغییر نام داد و با ساخت یک کنیسه و یک مسجد در آن، مرکزی شبیه به خانه ابراهیمی اماراتیها راهاندازی کرد.
افتتاح کلیسای صلح نیز موج دیگری از انتقادها را به سوی این کشیش مسیحی روانه ساخت. رهبران دو کنیسه تاریخی تفلیس بهشدت به «تلاشهای کلیسای صلح برای انجام مناسکی آزادیخواهانه و برابریطلبانه» اعتراض کردند. حتی خاخامهای گرجستانی در رژیم صهیونیستی نیز این نهاد تازهتأسیس را محکوم کردند. در راستای این انتقادها، برخی از افراد مرتبط با کلیسای صلح آزار و اذیتهایی نگرانکننده را گزارش کردند.
غرب و گفتمان «بین ادیان»
مالخاز سونگولاشویلی، نمونهی ایدهآل یک روحانی «بین ادیانی» غربی است. کسی که همه و همه، از شیعه و سنی و مسیحی و یهودی گرفته تا ایزدی و هندو و همجنسگرا، از گفتهها و رفتار او خشنود بوده و او را از خود میپندارند. همو که بر پرچم حرم امام حسین(ع) بوسه میزند، پرچم همجنسگراها را با «افتخار» برافراشته و به احترام آن رژه میرود. در همان کلیسایی که برای دلخوشی مسلمانان اذان میگویند و قرآن میخوانند، برای هولوکاست و ظلمهای تاریخی علیه یهودیان (بخوانید: صهیونیستها) اشک میریزند.
یک مبلغ «بین ادیانی» کسی است که بهسختی میتوان او را متدین به یک دیانت دانست. چهبسا چارچوبهای دین ساختگی «ابراهیمی» نیز برای امثال او دستوپاگیر باشد. در بهترین حالت میتوان آنها را پیرو فرقهای تازه دانست، که البته همین آنها را بهشدت از پیروان ادیان جدا میاندازد. یک روحانی مسیحی که دستبسته در نماز جماعت اهل سنت شرکت میکند نزد مسیحیان متدین، منفور و بدعتگذار است، همانگونه که اگر یک روحانی شیعه همراه هندوها در رود گنگ غسل کند نزد شیعیان چنین وضیعتی مییابد. روحانی بینادیانی هراندازه خود را ببازد و نزد «دیگران» محبوب شود، از نزد «خودیها» رانده میشود.
امروزه گفتمان صلح و همزیستی مسالمتآمیز «بین ادیان»، ایدهای است که بهشدت از سوی مجامع سیاسی غربی تغذیه و حمایت میشود. این ایده هرچند ظاهری حقبهجانب دارد و خود را در خدمت «اقلیت»ها نشان میدهد، اما کاملاً حافظ منافع «قدرت مسلط» غرب است و ابزاری جدید برای استعمار و استثمار.
«هبه جمال الدین محمد العزب» در کتاب «الدبلوماسية الروحية والمشترك الإبراهيمي؛ المخطط الاستعماري للقرن الجديد (دیپلماسی معنوی و مشترکات ابراهیمی؛ طرح استعماری برای قرن جدید)» مینویسد: «… طی سالیان گذشته، یکی از جدیترین چالشهای فکری و فرهنگی رواجِ عبارتهایی مانند «جوامع ابراهیمی»، «دیپلماسی بین الادیانی» و «صلح جهانی ادیان» در سیاست بینالملل و ادبیات برخی از مراکز مطالعاتی و دانشگاههای آمریکا و اسرائیل بوده است. اگرچه این ایدهها در ظاهر صلحطلبانه به نظر میرسد اما محتوای آنها تاریک و گمراهکننده است؛ زیرا از آنها در خدمت سیاست خارجی آمریکا و پروژه صهیونیسم در منطقه استفاده میشود.»
بسیاری درباره پروژه گفتمان «صلح» غرب و نقش پررنگ واتیکان و پاپ فرانسیس در این میان، قلمفرسایی کردهاند. اما اگر بخواهیم چهرهای عیان و عریان از بازیگری پاپ فرانسیس در این پروژه را ببینیم، کافی است نگاهی به مالخاز سونگولاشویلی بیاندازیم؛ یک روحانی مسیحی با ظاهری علمایی که پیروان همه ادیان را به صلح و همزیستی فرامیخواند و به این بهانه از یک سو بر جنایتهای غرب و صهیونیستها پوشش گذاشته و برای عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی ریلگذاری میکند و از سوی دیگر برای پذیرش دینی ایدئولوژی لیبرال و بهویژه نماد آن همجنسگرایی آغوش میگشاید. البته با این تفاوت که پاپ رهبری هوشمند و بسیار قدرتمندتر برای پیشبرد اهداف غربیها است.
راهبرد بینادیانی ما
هر کس در این میان با گفتمان صلح و همزیستی همصدا میشود، دانسته یا نداسته، وزنه جبهه سکولار و لیبرال را سنگینتر کرده و جریانهای محافظهکار و ارتدوکس و پایبند به سنتها را تضعیف کرده است. بیشک ما نباید در این بازی سیاسی غربیها بازیچهی آنها شویم. ما نیز اگر از صلح و همزیستی و مسالمتجویی و پرهیز از خشونت بگوییم، هرچند چیزی متفاوت با مقاصد جریان جهانی لیبرال اراده کرده باشیم، تنها آبی بر آسیاب ایشان ریختهایم. ما اگر سرمایه و توانی داریم، باید برای مبارزه با این گفتمان غالب دینستیزانه خرج کنیم، برای طرحریزی گفتمانی تازه و رهاییبخش که جز وجه ایجابی احترام به دیگر ادیان ابراهیمی، سویهی سلبی مبارزه با استعمار غربی و صهیونیستی را نیز با خود داشته باشد.
ما اگر قرار است با رهبران دینی جهان سر یک میز نشسته و با گفتگوهای الهیاتی به فهمی مشترک رسیده و با «دیپلماسی مذهبی» قراردادهایی راهگشا ببندیم، باید به سراغ رهبرانی برویم که آنها نیز اندیشه و سودای مبارزه با جریان دینستیز غربی را دارند؛ کسانی همچون رهبران جریانهای اهلسنت اسلامگرا و مسیحیت ارتدوکس.
لازمه این انتخاب آن است که سیاستگذاران عرصه دیپلماسی مذهبی ما مذاق «اروپامحور» خود را تغییر دهند؛ باید به مدیرانی میدان داد که تنها نکته برجسته در سیاهه فعالیتهای بینالمللی ایشان خوش درخشیدن در عرصه «تبلیغ در کشورهای غربی» نبوده باشد. باید به سفرها و برنامههایی اولویت داد که ما را به دلسوزان واقعی ادیان ابراهیمی پیوند زند. شاید بهتر میبود آیتالله اعرافی که بهدرستی بر رسالتهای بینالمللی حوزه علمیه تأکید دارند، بهجای سفر دهروزه با هیئت همراه به واتیکان و کشورهای اروپایی، سفری مشابه برای دیدار و گفتگو با رهبران کلیسای ارتدوکس شرقی برنامهریزی میکردند. یا بهتر میبود هماکنون که بار دیگر همان هیئت حوزوی بیش از ده روز است به واتیکان سفر کرده و با رهبران مسیحیت کاتولیک دیدار میکنند، در کشوری اسلامی و با راهبردی روشن در کنار علمای اسلامگرا دور یک میز مینشستند.
چرا ما باید بر طنین صدای «صلحطلبانه» واتیکان بیافزاییم؟ چرا ما باید بارها و بارها برای میزبانی کردن از کسی هزینه کنیم که پس از بازگشت به کشورش در کلیسای صلحش با قدرتی بیشتر پرچم همجنسگراها را بلند میکند؟ چرا باید رسانه ملی و دانشگاه و حوزه و بیوت مراجع شیعه به کسی «اعتبار» دهند که از آن برای پیشبرد پروژه عادیسازی روابط با صهیونیستها بهرهبرداری میکند؟
کوتاه آنکه، امروزه ایده «گفتگوی بین ادیان» سرشتی بس متفاوت با یکی دو دهه پیش دارد و اگر کورکورانه پا به لغزشگاه «بین ادیان» بگذاریم، نهآنکه دست خالی برگردیم، بلکه خواه ناخواه به موج فروافتادن انسان مدرن در پرتگاه نسبیگرایی و دینستیزی کمک کردهایم.