نویسنده: مسعود صدرمحمدی
جریان ملی گوروش به رهبری مرحوم پروفسور نجم الدین اربکان که از ابتدای دهه ۷۰ میلادی به عنوان یک راه سوم میان جریان چپ و راست شکل گرفت، در دهههای ۸۰ و ۹۰ تبدیل به یکی از اصلیترین قدرتهای حاضر در میدان سیاسی ترکیه شد. توجه به تطورات فکری این جریان نشان میدهد که برخلاف دو جریان دیگر فکری – سیاسی از تطورات ایدئولوژیک بسیار کمی برخوردار بوده و توانست ضمن ثبات فکری که آن را باید از برکات بلوغ ذهنی و فکری اربکان دانست، با عملکرد بسیار موفق در حوزه سیاسی، توده هوادار قابل توجهی برای خود به دست آورد. تمام فشارهای سیاسی نظام لائیک در چهار دهه، تعطیلیهای مداوم حزبهای تاسیس شده از سوی این جریان، ممنوعیتها و مجازاتهای سیاسی در نظر گرفته شده برای رهبران آن و نیز تمام تلاشهای رسانهای برای سیاهنمایی آن در همه دهههای گذشته ناموفق بوده و جریان ملی گوروش به عنوان یک ساختار فکری عقدیتی منسجم موجودیت خود را حفظ کرده است.
شخصیت کاریزماتیک اربکان، دیسیپلین قابل توجه تشکیلاتی، نظارتهای شدید درونساختاری و فضای رقابت ایدئولوژیک حاکم بر کلیت فضای سیاسی ترکیه در دهههای گذشته مانع انشعابات جدی در این جریان شده است. با وجود تشکیلاتسازیهای متعددی که در قابل انجمن، حزب، وقف و گروههای مختلف ذیل جریان ملی گوروش محقق میشد هیچ گاه انشعابی که نشان از یک بحران در داخل جریان باشد بروز نیافت. جریان ملی گوروش بیش از چهل تشکیلات مختلف اعم از مراکز فکری و مطالعاتی، تا مجلات و روزنامه و کانال تلویزیونی، انجمن دانشجویی و دانشآموزی و زنان، موسسات خیریه و اتحادیههای صنفی و انواع دیگر انجمنها و تشکیلاتها را در سراسر ترکیه و اروپا ذیل چتر خود جمع کرده است. این جریان از یک سو امکان جذب طیف وسیعی از افراد با سلایق حرفهای گوناگون تحت یک عنوان را پدید آورده از سوی دیگر امکان بسیج توان این طیفها برای هدف عالی و غایی نیل به سعادت، رفاه و فضیلت بشری را فراهم میآورد.
شکافها در ملی گوروش
نخستین انشعاب واقعی، سخت و تاثیرگذار از این جریان مربوط به ابتدای دهه ۲۰۰۰ است که بخشی از نیروهای جوان جریان با استفاده از فرصت ممنوعیت فعالیت سیاسی مرحوم اربکان و خلأ ناشی از آن، پس از یک رقابت درونحزبی برای به دست گرفتن رهبری حزب فضیلت با انشعابی رسمی از جریان، حزب عدالت و توسعه را تاسیس کردند. تاسیس این حزب در آغاز از نگاه مردم لزوما به معنای انشعاب در جریان ملی گوروش نبود و بسیاری از رایدهندگان تحت تاثیر تبلیغات چهره به چهره رهبران عدالت و توسعه فکر میکردند که خود اربکان در یک تاکتیک سیاسی برای در امان ماندن از ضربات قضایی و سیاسی نظام لائیک گروهی از چهرههای جوان را به سمت ایجاد یک آلترناتیو سیاسی با رویکردهای معتدل سوق داده است. از این رو میبایست معجزه انتخابات سال ۲۰۰۲ را که یک حزب تازهتاسیس و بدون سابقه به یکباره اکثریت مجلس را به دست گرفته و امکان تاسیس دولت را به دست آورد، به معنای تداوم موج حمایتی از جریان ملی گوروش که در دهه ۹۰ اوج گرفته بود دانست.
در این دهه نظام حاکم با انگ ارتجاع و تهدید منافع ملی از سوی عوامل مرتجع، در تلاش بود تا ضمن تحریک جریان ملی گوروش به اقدامات رادیکال زمینه را برای تصفیه همیشگی جریان اسلامگرایی از صحنه سیاسی ترکیه فراهم کند. اما این راهبرد با هوشمندی سیاسی اربکان ناکام مانده و او اگرچه خود دچار ممنوعیت فعالیت سیاسی شد اما اجازه نداد که جریان تحت امرش از صحنه فعالیتهای سیاسی و اجتماعی آن روز ترکیه حذف شوند. در چنین پسزمینه سیاسی و روانی تاسیس حزب عدالت و توسعه با گفتمانی لیبرال اما با بدنهای متشکل از عناصری با سبقه و صبغه اسلامی این نظر کلی را که اساسا تاسیس این حزب برای فرار از ضربههای محتمل بعدی نظام لائیک است در افکار عمومی تقویت کرد.
پس از آن دوره و با اتمام ممنوعیت سیاسی اربکان و بازگشت او به صحنه سیاسی، جریان ملی گوروش بار دیگر انسجام لازم را پیدا کرد و با مخالفت شدید در برابر حزب عدالت و توسعه و تاکید بر خیانت رهبران جریان انشعابی به آرمانهای بنیادین جریان، تلاش کرد تباین و حتی تضاد خود را با این جریان مورد تاکید قرار دهد. اما مساله اساسی این بود که حزب عدالت و توسعه که اتفاقا تشکیل شده از کارآمدترین نیروهای میدانی سابق جریان ملی گوروش بود این حس اعتماد را به بدنه عمومی رایدهندگان داده بود که مزایای جریان ملی گوروش مانند کارآمدی، تلاش برای خدمت عمومی، عمران کشور و پاکدستی را در خود داشته و نقصانهای آن از جمله عدم عدول از آرمانها و مقاومت در برابر گفتمان فکری نظام حاکم به نوعی که باعث سرکوب و حذف از صحنه شود را از خود برطرف کرده است.
در حالی که جریان ملی گوروش در قالب حزب سعادت در حال تشدید مقابله خود و بازسازی بدنه مردمی به نفع خود بود مرگ مرحوم اربکان در سال ۲۰۱۱ ضربه کاری و سنگینی بر حزب و کلیت جریان وارد کرده و باعث شد تا کسان دیگری نیز به سوی حزب عدالت و توسعه جذب شوند و جریان ملی گوروش رفته رفته محروم از یک سیمای کاریزماتیک و جذاب برای تودههای معتمد خود باشد. پس از یک دوره ریزشهای محدود در دوره پس از مرگ مرحوم اربکان، جریان ملی گوروش بار دیگر انسجام گفتمانی و تشکیلاتی خود را بازسازی کرده و به راه خود به عنوان یک جریان اسلامگرای اپوزیسیون حاکمیت لائیک و حزب حاکم ادامه دهد. اما انتخابات اخیر و در اصل فرآیند منتهی به انتخابات اخیر که از سال ۲۰۱۸ آغاز شده بود، بار دیگر جریان ملی گوروش را مبتلا به اختلافات و انشعابات مختلفی کرد. به نظر میرسد این اختلافات پس از انتخابات ۲۰۲۳، در سالهای آینده نیز همچنان دامنگیر جریان ملی گوروش بوده و تبعات قابل توجهی برای آن به دنبال داشته باشد.
با در نظر داشتن وضعیت سیاسی فعالین منتسب به ملی گوروش میتوان مجموع گروههای منشعبشده از این جریان را به چهار دسته تقسیم کرد:
۱. حزب عدالت و توسعه
همچنان که گذشت نخستین انشعاب جدی و ریزش بدنه حزبی و تشکیلاتی از جریان ملی گوروش با پیدایش حزب عدالت و توسعه پدید آمد. این رویداد از سویی توجه مردم از جریان اصلی ملی گوروش را به سمت خود جلب کرد و از سوی دیگر در طولانیمدت باعث تشکیک برخی سران و اعضای تشکیلاتی جریان ملی گوروش در سیره سیاسی رهبر جریان یعنی مرحوم نجم الدین اربکان شد. اگرچه حزب عدالت و توسعه هیچ گاه مدعی نمایندگی جریان ملی گوروش و یا اسلامگرایی نشده و خود را ملزم به رعایت مبانی گفتمانی این جریان ندانسته است، اما با در نظر داشتن گذشته اسلامگرایانه بسیاری از اعضای آن، این حزب به عنوان جریانی برآمده از ملی گوروش –که البته هیچ گاه از سوی رهبر ملی گوروش مورد تایید واقع نشد- شناخته میشود. در همین چارچوب اگرچه اردوغان خود به صراحت از تعبیر «ما پیراهن ملی گوروش را از تن بیرون کردهایم» استفاده کرده است، اما در عمل بدنه اصلی و موتور محرک حزب او کارشناسان و فعالینی هستند که ریشه در سنت ملی گوروش دارند.
سیر ریزشهای جریان ملی گوروش به سمت عدالت و توسعه را میتوان به چند دوره تقسیم کرد: دوره نخست که بزرگانی همچون اردوغان، گل، شنر، گوکچک و بلند آرینچ از ملی گوروش خارج شده و به سمت تاسیس حزب جدید حرکت کردند. دور دوم ریزش را که دوره میانی میتوان نامید مربوط به زمانی است که برخی از فعالین ملی گوروش متوجه موفقیت مدل عدالت و توسعه شده و مقاومت در برابر آن و تلاش برای مخالفت با آن را ناموجه دانستند. نماد این دوره را میتوان نعمان قورتولموش دانست که به جهت ساختار حزبی، پس از اردوغان نفر دوم حزب است و همواره با گفتار و رفتار مسالمتآمیز خود سیره تهاجمی اردوغان را تلطیف کرده است. اما نهایتا پس از کودتای ۱۵ جولای ۲۰۱۶ و تبدیل شدن حزب عدالت و توسعه به ناجی ملت و مطرح شدن مساله «بقا»ی حاکمیت در کشور، نسل سوم انتقالها به عدالت و توسعه اتفاق افتاد. این موج را نیز میتوان با عثمان نوری کاباکتپه، رئیس تشکیلات استانبول حزب عدالت و توسعه بازشناخت. اردوغان در طول دو دهه گذشته همواره نشان داده است که به رغم تنوع رنگ و سلیقه فراوانی که در داخل حزب ایجاد کرده است بیشترین اعتماد را به برادران قدیم خود از جریان ملی گوروش دارد و مناصب کلیدی و حساس را به آنها وامیگذارد.
از تبعات این انشعاب، ریزش نفرات از بدنه متخصص ملی گوروش و چرخش توجه توده مردم از جریان اصیل ملی گوروش به سمت حزب عدالت و توسعه بود. اما اصلیترین ضربه این انشعاب را باید تشکیک در عقلانیت نوع کنشگریهای جریان ملی گوروش از سوی اعضای آن دانست؛ اینکه به راستی مساله اخلاق، مساله مبارزه با فساد، مصلحتسنجی، مبارزه با اسرائیل، تقابل با آمریکا و همگرایی با جهان اسلام تا چه میزان باید در گفتمان سیاسی ملی گوروش نقش داشته باشد، مسائلی بود که باعث ایجاد چندصدایی و تشکیک گروهی از منسوبین به جریان ملی گوروش شد و این جریان را با چالشهای گفتمانی و فکری جدی روبهرو کرد. مسائلی که اگر بگوییم جریان ملی گوروش در دوره پس از مرحوم اربکان در پاسخگویی به آنها موفق بوده و توانسته بسط فکری و گفتمانی برای خود رقم بزند، لاف گزافی خواهد بود!
۲. حزب باردیگر رفاه (Yeniden Refah Partisi)
عموما مساله آقازادگان در جریانات اسلامی یکی از معضلات لاینحل است. جایگاه کاریزماتیک و گاه قدسی «پدر» ممکن است این تلقی را برای فرزندان پدید آورد که او نیز میراثی از این قدسیت و قیادت پدر را به دست خواهد آورد و اگر با مرگ پدر این انتظار «آقازادگان» برآورده نشود میتوان رفتارهایی غیرقابل پیشبینی را از آنها انتظار کشید. جریان ملی گوروش نیز از این تجربه مبرا نبود؛ پس از مرگ مرحوم نجم الدین اربکان فرزند او فاتح اربکان انتظار رهبری بر حزب و جریان را داشت. اما با وجود شخصیتهای بزرگی همچون اوغوزخان اصیل ترک، رجائی کوتان، تمل کاراموللا اوغلو و دیگرانی که در شمار رهبران نسل اول ملی گوروش بودند، طبیعی بود که نه بدنه حزب و نه هسته رهبری آن روی گشادهای به قیادت زودهنگام فاتح اربکان نشان نداد. این مساله باعث دلسردی اربکان پسر از همراهان پدر مرحومش شد و او را به سمت ایجاد تشکیلاتی مسقل برای خود سوق داد.
در این میان برخی مسائل مالی و اینکه آیا پول و ساختمانهای متعلق به شخص مرحوم رابکان متعلق به جریان ملی گوروش است یا دارایی شخصی او بوده است نیز از عوامل تشدیدکننده این جدایی بود. برخی اعضای جریان ملی گوروش در آن مقطع که اختلافات فاتح اربکان با حزب سعادت بالا گرفته بود، اعتقاد داشتند که بخش مهمی از تنش موجود مربوط به اقدامات پشت پرده اردوغان است. او با تکیه بر توان حاکمیتیاش فاتح اربکان را در مخالفت با حزب سعادت تشجیع کرده و به او قول مساعد برای استفاده از رانتهای سیاسی و حقوقی در جهت غلبه فاتح اربکان بر حزب سعادت در شکایات حقوقیاش داده بود. این افراد در آن مقطع معتقد بودند که اردوغان متوجه سیر صعودی اقبال به حزب سعادت و جریان ملی گوروش بوده و از جهت که این جریان میتواند سبد رای اختصاصی او را تحت تاثیر قرار داده و رای تودههای محافظهکار را به سمت خود جلب کند، نگران است. از این رو تلاش کرد تا با ایجاد چندصدایی در داخل جریان ملی گوروش، به مهندسی سیاسی آینده آن بپردازد. تحولات یک سال اخیر و استفادهای که اردوغان از فاتح اربکان در انتخابات ۱۴ مه ۲۰۲۳ کرد، صحت این تحلیل را که در سال ۲۰۱۸ به زبان آورده میشد تایید میکند.
دیدار فاتح اربکان و رجب طیب اردوغان در خارج از مقر حزب رفاه جدید (YRP)، 28 مارس 2023
فاتح اربکان نهایتا در سال ۲۰۱۸ حزب جدیدی با عنوان باردیگر رفاه تاسیس کرده و بخشی از بدنه خصوصا جوان و فعال جریان ملی گوروش را به سوی خود جلب کرد. او در سالهای گذشته عملکرد لزوما موفقی از خود نشان نداد اما همه را متوجه این نکته کرد که صرفا نام «اربکان» همچنان کاریزمای بالایی در جامعه محافظهکار ترکیه دارد و فرزند او با توجه به این میراث سیاسی پدر، در حال باز کردن میدانهای جدیدی برای خود است. او اگرچه در سالهای اخیر با اظهاراتی که در مورد واکسن کرونا و دعوت برای عدم استفاد از واکسن و نیز مسائلی که در مورد حقوق زنان مطرح کرده بود چهرهای غیرنوگرا از خود بروز داد، اما با جمعیت قریب به ۲۰ هزار نفری از اعضای رسمی حزب باردیگر، که بیشک همه آنها در صورت عدم وجود این حزب اعضای حزب سعادت بودند، ضربه قابل توجهی به حزب سعادت که مدعی نمایندگی واقعی جریان ملی گوروش است وارد کرد.
اربکان در پنج سال گذشته تلاش کرده است که از درگیری با دوستان سابق پدرش به دور باشد و با استفاده از خلأهایی که در حوزه نظر و عمل از حزب سعادت میبیند، با پر کردن آن خلأها میدانی برای بازیگری سیاسی خود پدید آورد. بر همین منوال در حالی که حزب سعادت در فرآیند انتخاباتی اخیر وارد همکاری با حزب جمهوری خلق شد فاتح اربکان وارد همکاری با اردوغان شده و تبدیل به تنها ملجا کسانی شد که از سویی حاضر به همراهی با جمهوری خلق و بلوک ملت نبودند و از سوی دیگر امیدی به کارآمدی حزب عدالت و توسعه نداشتند. همین مسأله کمک کرد تا این حزب ۵ نماینده وارد مجلس ملی ترکیه کند. این نتیجه را باید نتیجهای موفق برای فاتح اربکان دانست و او اگر بتواند در پنج سال آینده بر غیریت این پنج نماینده خود در مجلس از جریان حزب عدالت و توسعه تاکید کند میتواند شانس زیادی برای ادوار آتی مجلس داشته باشد.
۳. حزب سعادت
حزب سعادت خود را تنها نماینده رسمی و اصلی جریان ملی گوروش میداند و معتقد است که میراث فکری و سیاسی مرحوم اربکان در قالب این حزب و تشکیلاتهای دیگر ملی گوروش که مرتبط با آن هستند در جریان است. حزب سعادت در همه سالهای گذشته چهرهای شایسته که اختلافات شکننده داخلی ندارد، رقابتی برای قدرت در آن نیست، همچنان وفادار به شعار مرحوم اربکان مبنی بر «اولویت اخلاق و معنویت» است و حاضر به عدول از مبانی خود نیست، ارائه کرده است. بالا بودن حد نصاب رایآوری برای حضور در مجلس در همه سالهای گذشته و هژمونی رسانهای حزب عدالت و توسعه باعث باز ماندن این حزب از حضور در مجلس شد. این عدم حضور در مجلس اگرچه از سویی به عنوان نشانهای بر استقامت حزب بر آرمانهای سابق تلقی میشد اما از سوی دیگر عملا در داخل حزب به این مساله دامن میزد که حزبی با این حجم از پشتوانه سیاسی که بخش مهمی از کارشناسان و مدیران مطرح کشور برآمده از آن هستند تا چه زمانی بینصیب از قدرت خواهد ماند. باید این نکته را یادآوری کرد که بینصیبی از قدرت به معنای عدم وجود فرصت خدمت و عدم وجود میدان برای کسب مشروعیت سیاسی در نزد تودهها تلقی میشود و همین مساله حزب را با بحران کارکردی مواجه میکند.
از دوره پیشین مجلس (۲۰۱۸) حزب سعادت تحت رهبری تمل کاراموللااوغلو به سوی همکاری تاکتیکی با دیگر احزاب مخالف رفت که همین نیز باعث حضور دو نماینده مجلس از این حزب در مجلس شد. میتوان گفت که کاراموللااوغلو با استفاده از این روش تلاش کرد تا بحران محتمل آینده ناشی از بینصیبی درازمدت از قدرت در حزب را کنترل کند. در این روش حزب سعادت به سمت یک همکاری تاکتیکی با حزب جمهوری خلق رفت و در مناطقی که امکان رایآوری حزب جمهوری خلق پایین بود نامزدهای خود را وارد لیست کرد. با این تاکتیک حزب سعادت از سویی امکان ریزش آرای حزب عدالت و توسعه به نفع مخالفان را فراهم آورد –که در مجموع به نفع حزب جمهوری خلق بود- و از سوی دیگر زمینه حضور حزب خود در پارلمان را مهیا کرد. کاراموللااوغلو در ادامه همین تاکتیک خود وارد همکاری زیربناییتر در جریان مخالفان شد و تبدیل به یکی از کارگردانان اصلی جریان مخالفان که بعدا خود را ائتلاف یا بلوک ملت نامید شد. او نقشی کلیدی در این ائتلاف ایفا میکرد، زیرا حضور فردی با سابقهی او در یک ائتلاف میتوانست بخش مهمی از نگرانیهای تودههای محافظه کار در مورد سیاستهای این ائتلاف در قبال مسائل حساس دینی را برطرف کند. در آغاز این پروژه طبیعتا صدای مخالفی در داخل حزب مبنی بر این که نباید با مخالفان همراه بود وجود نداشت. اما با گذر زمان و پررنگتر شدن خط و مشیهای جریان مخالفان لائیک –حزب جمهوری خلق و حزب خوب- تشکیکهای جدی در مورد اینکه سطح این همکاری آیا یک همراهی تاکتیکی است و یا اینکه حزب سعادت در حال هضم در گفتمان مخالفان است بالا گرفت.
دیدار تمل کاراموللااوغلو، رئیس حزب سعادت، با کمال قیلیچداراوغلو، رهبر حزب جمهوریخواه خلق (CHP)، 6 مارس 2023
به هر حال کاراموللااوغلو در انتخابات اخیر توانست ۱۰ نماینده را وارد مجلس کند که این کار موفقیتی برای او و حزبش در طول ۲۰ سال گذشته به شمار میآید. اما نکتهای که وجود دارد این است که این ۱۰ نماینده نوع رابطهشان با حزب جمهوری خلق، حزب خوب و حزب عدالت و توسعه چه خواهد بود. اگرچه حزب سعادت ازنظر سیاسی وارد همکاری با جناح مخالفان شده است، اما از نظر ایدئولوژیک همراستا با حزب حاکم است و اینکه این حزب با رای تاثیرگذار ۱۰ نماینده خود در مصوبههای حساس مربوط به مناسبات شرق و غرب، مسائل زنان، اخلاقیات و مسائلی از این دست چه رفتاری از خود بروز خواهد داد مسالهای جدی است. نکته قابل توجه دیگر این است که آیا حزب در دوره آتی نیز در صورت بر هم زدن روابطش با جمهوری خلق توان حضور در مجلس را خواهد داشت؟ اینها پرسشهایی است که در طولانیمدت بر نوع کنشگری حزب سعادت در مجلس تاثیرگذار خواهد بود.
۴. مخالفان ساکت درون حزبی
همچنان که در بالا اشاره شد اگرچه در آغاز همکاریهای تاکتیکی کاراموللااوغلو اقدامی پسندیده بود اما با گذر زمان و تعمیق همکاریها این پرسش اساسی پیش آمد که آیا ما در حال استفاده از مخالفان لائیک هستیم یا آنها از ما به نفع خود بهره میبرند؟ و یا به تعبیر دقیقتر عمق این همکاریها تا کجاست؟ آیا ما یک بازی سیاسی را شاهدیم که برای منافع سیاسیمان وارد یک معامله کوتاهمدت شدهایم و یا اینکه به سمت یک همکاری راهبردی سوق یافتهایم؟
در حالی که جریان تحت امر کاراموللااوغلو معتقد بود که ما صرفا در حال یک همکاری تاکتیکی هستیم و این ما هستیم که از این معامله سود بیشتری میبریم بخشی از بدنه حزبی معتقد بود که حزب در حال قربانی کردن بنیانهای ایدئولوژیک در مسیر منافع سیاسی است. جریان ملی گوروش جریان لائیک –اعم از چپ و راست- را همواره متهم به همکاری راهبردی با غرب، عدم توجه به منافع ملی در راستای کلانراهبردهای غربی، هضم کشور در پروژههای غربی و در یک کلام بازی در میدان غربیها کرده است و با همه این مدعیات –که اتفاقا ادعاهای قرین صحت هستند- اکنون دارد خود یکی از بازیگران اصلی میدان مخالفان میشود.
گروه مخالفان درون حزب سعادت معتقد بود/است که این حزب جمهوری خلق و حزب خوب هستند که ما را به بازی گرفتهاند و با استفاده از سرمایه سیاسی حزب سعادت و جریان ملی گوروش تلاش دارند رگه قدرتمند غربگرایی خود را تحت الشعاع قرار دهند. انتشار سند راهبردی جبهه مخالفان در ماههای منتهی به انتخابات ۱۴ مه که آشکارا از تعهد این جریان به حرکت در مسیر غرب، تلاش برای وارد ساختن ترکیه به اتحادیه اروپا، همکاری با تمام استانداردهای غربی و مسائلی از این دست را نشان میداد نقطه عطفی در مخالفت این جریان درونحزبی شد. این مخالفان درونحزبی که با نظر به وضعیت انتخاباتی هنوز با صدایی آهسته سخن میگویند معتقدند که تعمیق همکاریهای کاراموللااوغلو با مخالفان، بدون در نظر گرفتن ثغور فکری حزب بوده و خطر هضم ایدئولوژیک در جریان مخالفان لائیک را برای حزب به همراه دارد.
از نظر این گروه حجم همکاری و عدول حزب از مبانی خود در این همکاری به حدی است که عملا باید گفت جریان تحت رهبری کاراموللااوغلو در حال چشمپوشی از گفتمان اسلامگرایی به نفع سیاستمداری مسلمانانه است. این گروه که اتفاقا نیروهای فکری حزب را در بر میگیرد با مرگ اوغوزخان اصیل ترک اصلیترین حامی درونحزبی خود را از دست داده و تلاش میکنند ضمن اینکه به عنوان عامل اختلافانگیز در حزب شناخته نشوند در ساختارهای خارج از حزب به تبیین گفتمانی خود ادامه دهند. به نظر میرسد با گذر از فضای انتخاباتی این مجادله ایدوئولوژیک در داخل جریان ملی گوروش عمق بیشتری به خود خواهد گرفت و زمینه را برای رودرویی درونحزبی و نیز تشکیلاتی درونگفتمانی فراهم خواهد کرد.
به ترتیب از راست: اوغوزخان اصیل ترک، نجم الدین اربکان، تمل کاراموللااوغلو
نتیجه
جریان ملی گوروش در داخل مجلس ترکیه با دو طیف نماینده حضور خواهد داشت: نمایندگانی از حزب عدالت و توسعه و باردیگر رفاه که بلوک جمهور را نمایندگی خواهند کرد و نمایندگانی از حزب سعادت (و نیز آینده و دوا که برخیشان دارای گذشته ملی گوروشی هستند) که در بلوک ملت نماینده مخالفان خواهند بود. اینکه یک گفتمان فکری در قامت احزاب مختلف و مخالف با هم در یک پارلمان حاضر میشود تجربهای جدی و جدید است که باید منتظر تبعات آن بر این گفتمان هم از منظر فکری و هم از جنبه سیاسی بود.
در این میان مخالفان خاموش درون حزب سعادت بیشک در آینده این حزب چه در رهبری و چه در تحولات گفتمانی تاثیرگذار خواهند بود و نباید آنها را صرفا به دلیل عدم بروز رسانهای از چشم دور داشت. این جریان میتواند در جهت فعالیت گفتمانی حرکت کرده و ملی گوروش را که در دو دهه اخیر به طرز مشهودی افول گفتمانی و فکری داشته و از تحرک فکری سابق خود به دور افتاده است وارد دوره فعالیت و تاثیرگذاری کند.