بسم الله الرحمن الرحیم
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی
خیلی خوشحالم و مشعوف از این که در این جمع فاضل حضور دارم و این فرصت برای من فراهم شده که زیره به کرمان ببریم چون دوستان الحمد لله همه هم اهل میدان هستند و هم اهل تحقیق و پژوهش. امر کردند و من هم در فرصتی که فراهم شد سعی کردم نکاتی را در مورد وضعیت و جریانات اجتماعی عربستان جمع آوری کنم خصوصاً با توجه به تغییری که در روابط دیپلماتیک دو طرف ایجاد شده لازم است ما تصویری دقیق داشته باشیم و بازیگران اجتماعی که در شرایط پسا توافق ممکن است برای ما حائز اهمیت باشند چه سلبا و چه ایجاباً را رصد کرده و ببینیم در وضعیت پسا توافق احتمالاً چه رویکردهایی خواهند داشت. سه بخش برای این بحث در نظر گرفتم یکی این ارائهای است که به عنوان پروژۀ خور العدید مشاهده میکنید. بخش دومی آقای رضوی ناظر به یک پروژۀ دیگری که ما به عنوان خوشههای خشم میشناسیم. فاز اوّل آن انجام شده و خروجیاش یک گزارش راهبردی بود به همین نام.
در مورد این پروژۀ خور العدید عرض کنم این بحث اساسش به سال ۹۷ برمیگردد، یعنی اصلاً اساسش برای قبل از داستان توافق است ولی ویژگیاش این است که شرایط جدید بازیگران اجتماعی و فرهنگی حوزۀ خلیج فارس را به شکل ویژه پس از دورۀ بن سلمان یا آن چیزی که به سعودی سلمانی یعنی عربستان سلمانی موسوم شده را بررسی می کند. این پروژه سعی می کند تحولات بسیار جدی که از زمان به قدرت رسیدن بن سلمان اتفاق افتاده در حوزههای اجتماعی – فرهنگی تصویری از این فضای جدید ارائه بدهد که تصور میکنم این تصویر همچنان تازگی خودش را دارد و با وجود تغییراتی که در سطوح دیپلماتیک اتفاق افتاده این چیزی است که ما در سطح کلان در جایگاه اندیشکده به دنبالش هستیم. این طرح مفهومی کلان ما نسبت به حوزۀ خلیج فارس است چه بخواهد در شرایط کاهش تنش باشد و چه در شرایط پیش از توافق که ما کاملاً در یک وضعیت پر تنشی داشتیم مناسباتمان را با آن حوزه پیش میبردیم. از این جهت می تواند مفید باشد برای این که کلان طرح ذهنی ما تا حدی مفهوم بشود. یک سری پیش زمینههایی این اسلاید دارد که عمده آن پیش زمینهها را من همان سال فکر کنم ۹۶ یا ۹۷ بود که در مقالۀ نسبتاً مفصلی با عنوان
“دُوَل بی ملت و ملل بی دولت آیندۀ نزاع خلیجی” نوشته بودم که آن موقعها اوج بحران بین عربستان و قطر هم بود و شورای همکاری در آستانۀ فروپاشی بود. آنجا عرض من این بود که ما در شبه جزیره وضعیت عدم تعادلی داریم که برمیگردد به این که یک سری دولت داریم که ملت ندارند یعنی از زمان شکلگیریشان و ترسیم مرزهایشان و ساخت دولت اینها با وجود این که دولتهای قدرتمندی هستند فاقد ملت و عنصر جمعیتی ایدئولوژیک و هویتی کافی هستند که در تناسب با آن قدرتشان به عنوان نهاد دولت بشود و از سوی دیگر یک سری هم جریانهای هویتی که حالا اینجا به تعبیر ملت وقتی به کار میبرم بیشتر به همین هویتهای جمعی اشاره دارد یک سری جریانهای هویتی جدی و قدرتمند هم داریم که مشکل اینها هم عمدتاً این است که فاقد دولت هستند یعنی هیچ دولتی به شکل جدی اینها را نمیتواند نمایندگی کند. حالا با این چارچوب من خیلی وارد تفاصیل آن مقاله و آن بحث که بیشتر ناظر به درگیریهای بین سه دولت امارات و قطر و عربستان بود نمیشوم ولی اینجا منظور من از ملتسازی و ایدئولوژی ملتساز همان هویتهایی است که در پهنۀ شبه جزیره ما با آن مواجهیم و اینها در چالش بین با یکدیگر و دولتهایی هستند که آنجا مستقرند.
سه ایدئولوژی اساسی اگر ما در شبه جزیره بخواهیم نام ببریم و دستهبندی کنیم که مکانیزمهای داخلی مشابهی دارند طبعاً یک جریان وهابیت است که از ابتدای شکلگیری دولتهای پسا عثمانی در شبه جزیره از عناصر اصلی مؤثر در شکلگیری هویت جهانی در شبه جزیره بوده. موضوع دوم جریان اسلامگرایی است که در واقع یک عنصر وارداتی از مصر و مشرق عربی هست به حوزۀ شبه جزیره ولی خب تقریباً از زمان دولت فیصل این جریان ریشه دوانده در حوزۀ شبه جزیره و الآن جزء جریانهای بومی آنجا حساب میشود. در نهایت جریان لیبرال را داریم که در موردش باز جلوتر بیشتر توضیح خواهم داد و یکی از عناصر اصلی خواهد بود.
بخواهیم نگاهی دقیقتر به نقشۀ شبه جزیره بیندازیم عرض کردم به شکل کلی دولتهای مبتنی بر ایدئولوژی و هویت رسمی که کاملاً آن دولتها را این ایدئولوژیها نمایندگی کنند نداریم. اما یک سری ایدئولوژی داریم که توانستند با نظام قدرت و ساختار دولت به شکل رسمی نسبت بگیرند ولو این که ایدئولوژی رسمی به معنی منفرد و منحصر در این دولتها نیستند و در این دولتها مکانیزم مناسبات در ساختارهای اجتماعی در ارتباط ساختارهای اجتماعی با ساختار دولت تقسیم میشود بین این ایدئولوژیهای ده گانهای که خدمتتان عرض میکنم. این ایدوئولژی ها به نحوی با آن سه ضلعی که در اسلاید قبلی هم عرض کردم هر کدام مناسباتی دارند.
اوّلاً بحث اخوان تنظیمی است که جزء جریانهای ایدئولوژیک فوق العاده مؤثر در حوزۀ شبه جزیره بوده همیشه و کمتر هم در فضای داخل کشور شناخته میشود. معمولاً ما اخوان را چون به مصر و شمال افریقا و اینها بیشتر میشناسیم و فضای شبه جزیره هم فضای نسبتاً بستهای است کمتر در مورد حضور جریانهای اخوانی در بدنۀ اجتماعی آنها کار شده و شناخت وجود دارد.
به شکل کلی عرض میکنم سه جریان اسلامگرا، یعنی سه تای اوّلی که در این لیست هست مرتبط با آن ضلع اسلامگرایی ایدئولوژیهای ملتساز میشود که اوّلش اخوان تنظیمی است، دومش جریان نو اخوانی است و سومش جریان سروریه است. این سه زیر جریان مرتبط میشوند به جریان اسلامگرایی و عملاً جهادیها هم یکی از آنها میشود گفت که زیرشاخهها و جریانهای انشعابی از همین جریان اسلامگرا حساب میشود. تنها جایی که توانستند یک حضور در ساختار قدرتی برای خودشان فراهم کنند و در سطح علنی حضور داشته باشند الآن یمن است. البته این سالها هم باز تا حد زیادی تضعیف شده این حضور ولی در سالهای ۲۰۱۶، ۲۰۱۷ اینها یک حضور جدی و پررنگی بود خصوصاً در شهر مکلّا اینها برای خودشان دم و دستگاه خیلی جدیای داشتند.
از جهادیها که بگذریم ما دو تا طیف از جریان لیبرال را در منطقۀ شبه جزیره با آن مواجهیم که لیبرالهای راست و چپ هستند و الآن من در مورد اینها باز بیشتر توضیح خواهم داد و اینها آن زیرشاخههایی از جریانهای لیبرالها هستند که در همین نقشه هم که میبینید بخشی از ساختار رسمی دولت هم شدند و دولت به رسمیت میشناسد و در برورکراسی فرهنگی و حاکمیتی حضور دارند این جریانها به شکل رسمی.
و نهایتاً جریان هفتم که الآن تنها جریان رسمی حاضر ذیل جریان وهابیت حساب میشود که در شبه جزیره حضور دارد و ما آنها را با جریان نجدی جامی میتوانیم توصیف کنیم با توجه به این که وهابیها هم خودشان زیر جریانهای مختلفی دارند ولی آن جریانی که الآن عمدتاً میشود آن را بخشی از ساختار رسمی حوزۀ سیاسی اجتماعی شبه جزیره دانست آن جریان نجدی جامی است.
سه جریان هم داریم که نو معتزلیها، سنتیها و صوفیها هستند که تا حدی حضورشان را وامدار تغییرات نگاه در دولت امارات هستند و این سه جریان با حمایت دولت امارات به شکل جدیتر در منطقۀ شبه جزیره حضور پیدا کردند، اینها تقریباً قبل از جدی شدن نقش آفرینی امارات از سالهای ۲۰۰۱، ۲۰۰۲ در این عرصه حضور رسمی نداشتند ولی از آن زمان هم در دولت امارات و هم در دولت یمن در ساختارهای قدرت توانستند در لایههای رسمی نفوذ داشته باشند. سنتیها در حد خودشان و صوفیها هم به نوعی با تسهیل و تمایزی که بین اینها وجود دارد و تا حدی هم جریان نومعتزلی را میشود در همین دستهبندی قرار داد.
برگردیم به آن سه ضلعی که عرض کردم خدمتتان اوّلا باید یک مقدار در مورد جریان وهابیت صحبت کنیم. واقعیتی است که الآن دیگر خیلی مشهودتر هم دارد میشود روز به روز که ملت در حال زوال است در حوزۀ شبه جزیره هستند و دارند آن نقشی را که پیشتر به عنوان عنصر هویتبخش به دولت ملت سعودی ایفا میکردند را دارند از دست میدهند و ما میدانیم که این جریان وهابی ایدئولوژی رسمی و منحصر دولت سعودی از زمان تأسیس بوده ولی به تدریج این قضیه تغییر پیدا کرده و از مقطع اینها با لیبرالها وارد رقابت شدند در ساختار رسمی دولت و الآن هم عملاً کفۀ قدرت به نفع لیبرالها غلبه پیدا کرده و روز به روز از تأثیر عنصر وهابیت در ساختار رسمی و دولت سعودی دارد کاسته میشود.
در مورد ضلع دوم یا اخوانی جامعۀ خلیجی هم به طور کلی تصور این است که استقرار بی دردسر دولت سلمانی نشان دهندۀ فرسایش بدنۀ اجتماعی این جریان است. در این مورد بد نیست به این نظرسنجی که متعلق به همین سال 2023 است نگاهی داشته باشیم. این نظرسنجی مؤسسۀ واشنگتن آن را انجام داده. حدود ۳۰ درصد از جمعیت عربستان سعودی همچنان مدافع جریان اخوان المسلمین محسوب میشوند. با وجود تمام شدت عملی که علیه جریان اخوان المسلمین در شبه جزیره ما در این سال های اخیر شاهد بودیم همچنان این بلوک جمعیتی خیلی جدی از شبه جزیره را این جریان اخوان تشکیل میدهند. تاکید می کنم این آمار کاملاً جدید است و این را باید در نظر بگیریم که ما همچنان با این پدیده مواجه خواهیم بود.
بخشی از اسلامگرایان مرتبط می شوند به سازمان مرکزی اخوان المسلمین. در مورد جریان تنظیمی اخوان که این جریان از چه زمانی شروع شده و الآن چه زیرساختهایی در حوزۀ شبه جزیره دارد قبلا زیاد صحبت شده است و من نمی خواهم چندان روی آن تمرکز کنم.
ایضاً در مورد جریان سروریه، رهبران غالبش، مؤسساتی که این جریانها در حوزۀ شبه جزیره نمایندگی میکنند و حوزۀ ارتباطیشان با ساختار حاکم به چه نحو است، چه در داخل عربستان، چه در دولتهای دیگر اقماری حاشیۀ خلیج فارس هم وارد توضیح اسلاید نمی شوم.
یک اسلاید هم نهایتاً در مورد جریان نو اخوان داریم که این هم در واقع یکی از پررونقترین جریانهای اخوانی در حوزۀ شبه جزیره حساب میشود. باز من در مورد مؤسسات اینها به تفصیل بحثهایی دارم که چه مؤسساتی اینها را نمایندگی میکنند و رهبران غالبش چه جریانی هستند، اما فرصت نمی شود که عرض کنم.
ضلع سوم می شود جریان یا ملت لیبرال. در جریان لیبرال یک جریان وجود دارد که لیبرال بودن خودشان را بیشتر در بحث آزادیهای اجتماعی و حقوق مدنی میدانند که اینها را عمدتاً دولت قطر حمایت میکند و یک جریان لیبرال راست که اینها لیبرال بودن را بیشتر به معنای اقتصادی خودش قائل هستند و از لیبرال بودن مکانیزمهای بازار، آزادسازی اقتصادی و این قبیل مسائل را بیشتر اراده میکنند که این هم حامیهای دولتی دارد.
در مورد جریان لیبرال چپ خب باز توضیحاتی دادم، نسبت اینها با جریانات اخوانی و شبه جزیره چیست، در چه مؤسساتی تمثل پیدا میکند، خصوصاً پدیدۀ الجزیره و این که این هولدینگ رسانهای الجزیره چه ارتباطی با این دو جریان پیدا میکند یعنی لیبرالهای چپ و اخوانیها. و نهایتاً شخصیت کلیدی عزمی بشاره و نسبتی که این فرد با جریان اخوانی و هم با جریان لیبرالهای چپ برقرار میکند و وی را می توان شخصیت کلیدی لیبرالهای چپ و شخصیت اصلی مورد حمایت دولت قطر دانست و شبه مؤسساتی که در واقع ذیل «عزمی بشاره» دارند همین نگاه و نگرش را ترویج می کنند.
در مورد لیبرالهای راست هم موضوع عمدتاً به حمایتهای دولت امارات برمیگردد و این که دولت امارات چقدر توانسته با حمایت از این جریان و زنجیرهی مؤسسات رسانهای و فرهنگی و مطالعاتی و حتی اقتصادی در حوزۀ شبه جزیره تأثیرات خودش را بیشتر کند.
این باز یک نظرسنجی که خیلی جالب است چند سال پیش انجام شده بود و احتمالاً دوستان هم باید دیده باشند، ۳۵ درصد جوانان عرب به خاطر همین بحث مدرنسازی که امارات سعی کرده در شبه جزیره ایجاد کند زندگی در امارات را ترجیح میدهند و این درصد از حتی از درصد کسانی که مایلند در آمریکا زندگی کنند هم بیشتر است.
ما میدانیم که بن سلمان از ابتدایی که آمده به دنبال یک دولت مقتدر توسعهگرا بوده و این همان برداشتی است که من به عنوان لیبرالهای راست از آن یاد میکنم یعنی یک جریانی که قائل است که در واقع مسئلۀ آزادسازی را در حوزۀ اقتصادی دنبال کند و حتی مثلاً وقتی دنبال آزادیهای اجتماعی هم هست، و وقتی وهابیت را جمع میکند آنجا هم حتی یک نگاه توسعه محوری دارد، یعنی به این موضوع نگاه بازاری دارد. چرا از بحث ترفیه شروع میکند؟ چون دنبال اقتصاد است، در واقع بحثهای تفریح و حوزۀ توریسم و امثال اینهاست. یعنی مسئلهاش این نیست که من درگیری دارم با وضعیت اجتماعی و فرهنگیام بما هو هو، بلکه مسئلهاش این است که من دنبال یک دولتیام که این باید به جی دی پی فلان برسد، اقتصادش توسعه پیدا کند، اگر لازم است این تغییرات اجتماعی را انجام میدهم. اگر لازم است حتی به لحاظ سیاسی دیکتاتوری در حوزههای مدنی و اجتماعی، هم انجام میدهم، ولی آن چیزی که باید در این فضا انرژیاش رها و آزاد بشود اقتصاد بخش خصوصی است، این نگاه، نگاهی است که بومی عربستان نیست، مهم این است که این را درک کنیم این نگاه، نگاهی است که در فضای خلیجی، در امارات و خصوصاً در دبی بارگذاری شد، تجربه شد، توسعه پیدا کرد، تبدیل به مدل شد، و از یک مقطعی دیگر نخبگان درجه اوّل سعودی اصلاً در فضای دبی و اکوسیستم دبی و امارات رشد پیدا کردند، کارهای مطالعاتی راه انداختند، کارهای فکری راه انداختند و بعداً همان جریان نخبگانی مثل آدمهای ترکی الدخیل و اسمهایی که زیاد در فضای خلیجی ما احتمالاً شنیدیم بعداً دورۀ بن سلمان را گرفتند و تلاش کردند که طراح سیاستهای توسعهای بن سلمان باشند که ما این جریان را عموماً جریان لیبرال راست میشناسیم و نکتۀ مهم این است که این جریان جریان بومی در عربستان نیست و اساساً چالش بن سلمان در نسبتگیری با این جریان که با وجود شروع طوفانی که در مناسبات با این جریان داشت بعد به تدریج هی یک گام پس و پیش میرفت دیگر، علتش این است که هر چقدر فضا را باز میکرد برای این جریان میدید که پشت امارات حرکت میکند در مناسبات محلی خصوصاً در پدیدههایی مثل یمن و اینها خیلی این واضح شد یعنی بروز خیلی علنی پیدا کرد تا مناسبات جهانی که داشت میدید که اساساً آن کسی که دارد مسیر را باز میکند امارات است و اینها دارند پشت آن حرکت میکنند. لذا همیشه با یک احتیاطی همچنان دولت سعودی برخورد میکند با این جریان لیبرالهای راست کما این که در مورد چپها هم همین قضیه بود یعنی تا زمانی که درگیریهایش با قطر به این اوج نرسیده بود دولت سعودی مناسبات بدی با این جریان لیبرالها هم نداشت ، و اینها حضور داشتند، فعالیت داشتند در داخل عربستان. داستان اخوان هم که چون از دهۀ ۹۰ درگیریهای جدی داشته در داخل عربستان و مسیر خودش را تا حدی از حاکمیت جدا کرد احتمالاً کسانی که در حوزۀ شبه جزیره کار کرده باشند کما بیش آشنا هستند.
براساس تمام این تصاویر و این تجویزی که در نهایت ما در خلال چندین سال کارمان در حوزۀ شبه جزیره داشتیم یک پروژهای تعریف شد در اندیشکدۀ مرصاد. فاز اوّل آن پروژه خروجیاش این گزارش خوشههای خشم 1 بود که ما براساس آن دیدگاهی که داشتیم آمدیم تلاش کردیم با روشهای یک مقدار فناورانهتر جریانشناسی را تبدیل کنیم به یک متدولوژی فناورانه که شما وقتی دیگر با پدیدههای اجتماعی مواجهاید با منطق علوم سیاسی و روابط بین الملل نمیتوانید ترسیم درستی از آن چیزی که در کف جامعه اتفاق میافتد داشته باشید. یکی از جدیترین ابزارهایی که در جهان دارد توسعه پیدا میکند برای همین شناخت فرایند و روندهای اجتماعی بحثهای مبتکی بر آنالیز شبکههای اجتماعی و آن چیزی که به اسم اس ان ای ما بیشتر میشناسیمش، ما تلاش کردیم در پروژههای خوشههای خشم یک نمونهای از این کار را رقم بزنیم و با استفاده از دادههای توییتر. توییتر تقریباً بیشترین نفوذ را در حوزۀ کشورهای حاشیۀ خلیج فارس دارد و واقعاً فعالیتهای اجتماعی بروز و انعکاس خیلی بالایی دارد در حوزۀ توییتر ما بر این اساس آمدیم یک پروژهای تعریف کردیم و با داده کاوی و آنالیز دادهها با روشها و ابزارهای جدیدی که وجود دارد تلاش کردیم همین جریانهایی که با استفاده از منابع کتابخانهای و ژورنالیستی اینهاست برویم به ادراکی ازش رسیدیم ببینیم که در کف دادهها چطوری خودشان را نشان میدهند و با یک روش داده مبناتری به شناخت از اینها برسیم. در فاز اوّل این پروژه که قبل از داستانهای توافق و اینها هم بود ما طبیعتاً به دنبال رادیکالترین بخش جامعۀ سعودیها و جامعۀ خلیجی نسبت به دولتهای خلیجی بودیم. به علت این که طبیعتاً در آن شرایط خصمانه بیشترین نسبتی که ما میتوانیم برقرار کنیم با رادیکالترین بخشهای جامعه و دورترین بخشهای جامعه نسبت به سازوکارهای حاکم در شبه جزیره هستند. لذا این فاز بیشتر معطوف شد به جریانی که رادیکالترین طیف جریانهای اجتماعی آنجا حساب میشود. ما براساس دادهکاوی اوّلیهای که داشتیم دادهها به ما نشان دادند که ما در فاز اوّل با چهار خوشۀ جریانی، این تعبیر خوشههای خشم هم اشاره به یک تعبیر فنی یعنی کلاستر دارد که شما با استفاده از دادههای شبکهای میتوانید شبکۀ ارتباطات را استخراج کنید و در این شبکه یک سری کلونیهای ارتباطی را تشخیص بدهید در توی آن شبکه. ما در آنجا به چهارتا خوشۀ اساسی رسیدیم در فاز اوّل که حالا براساس بررسی و تحلیلهایی که روی این خوشهها داشتیم مضمون اینها را اینجوری درک کردیم که این خوشهها یکیشان خارجی درونگرایند، یعنی جریانی که عمدتاً هستههای اصلیاش خلیجیها مهاجر به اروپا و آمریکا و استرالیا و امثال اینها هستند و هستههای اصلیاش در خارج از این دولتها دارد شکل میگیرد، و درونگرایند یعنی مسئلهشان همچنان مسئلۀ وضعیت سیاسی اجتماعی داخلی کشورهای موطن خودشان هست. عمدتاً این جریان رادیکالترین جریان است نسبت به وضعیت داخل شبه جزیره به علت این که چون خارج از کشور است هستههای اصلیشان و به راحتی میتوانند حرف بزنند و اظهار نظر کنند و عمدتاً هم اصلاً به این علت خارج شدند از دولتهایشان که دچار تعارض شدید بودند با دولتهایشان و لذا آن جریان اجتماعی عمدتاً شکلگیریشان در خارج از کشور بوده.
یک جریان داخلی درونگرا شناسایی کردیم که اینها عمدهشان هستهشان در داخل همچنان کشورهای حاشیۀ حوزۀ خلیج فارس قرار دارد و مسائلشان هم مسائل همان بوم است و عمدتاً ناظر به همان بوم دارند فکر میکنند و مینویسند و کنشگری میکنند. یک جریان خارجی برونگرا داریم که اینها عمدتاً جریانهای اخوانی جهانی هستند، یک جریانهایی هست اگر برخی از جریانهای لیبرال هم در این طیف قرار میگیرند که کلاً نگاه گلوبال و فرامنطقهای دارند در مسائل خودشان و خود اینها هم، اینها که نگاه برونگرا دارند دو دسته دارند، یک عدهشان خارجند و ارتباط جدی با شبکههای جهانی مثل شبکۀ جهانی اخوان و امثال اینها دارند، یک عدهشان هم داخلند آنها که داخلند عمدتاً از زاویۀ دید مسائلی مثل سوریه و یمن و اینها که با سیاستهای دستگاه حاکم هم هماهنگ هست به مسائل بین المللی نگاه میکنند. عمدتاً آدمهای رادیکال هستند نسبت به مسائل سوریه و یمن و اینها که خیلی هم نگاههای تندی نسبت به محور مقاومت هم دارند. این چهار جریان در شبکه خودشان تا حدی در فاز اوّل نشان میداد و ما گزارشی که عرض کردم را بیشتر معطوف کردیم به آن جریان خارجی درونگرا که ذیلش یک سری احزاب و تشکیلات و مجموعههایی بودند که عمدۀ اینها خارج از عربستان و خارج از حوزۀ خلیج فارس تشکیل پیدا کرده بود. من در یک نشست دیگری بیشتر در این مورد صحبت کرده ام و دیگر وارد جزئیات بحث آن جریانها نمیشوم.
میخواهم برای اوّلین بار نتایج فاز ۲ این پروژه را در این جلسه ارائه کنم، فاز دو این پروژه ما با همین درکی که از این تقسیمبندی داشتیم رفتیم سراغ این جریان تمرکز بیشتری سعی کردیم بکنیم روی این جریان داخلی درونگرا، یعنی طیفی از این شبکه که عمدهشان حضور دارند در داخل حوزۀ جغرافیایی شبه جزیره و ناظر به مسائل بومی هم دارند کار میکنند و فعالیت و کنشگری دارند و با تمرکز به این قسمت از شبکه دادهکاویمان را سعی کردیم گسترش بدهیم و آنالیزهایمان را دقیقتر بکنیم، خروجی آن فاز دو یک همچین گرافی است که البته خیلی تصویر شما واضح نیست، این گرافی که میبینید چیزی نزدیک ۹۰۰ هزار اکانت توییتر است که با در نظر گرفتن ارتباط اکانتهای توییتر با همدیگر اینها خوشهبندی شدند یعنی رنگبندیهایی که میبینید هر کدام از این رنگها نشان دهندۀ یک خوشه هستند، این خوشه بندیها هم طبیعتاً بدیهی است که به شکل الگوریتمی انجام شده یعنی هیچ کار دستی در اینها اتفاق نیفتاده، خود روشهای الگوریتمی میآیند تشخیص میدهند که کدام بخش از این اکانتها ارتباطهای منسجمتری با همدیگر دارند، براساس همین انسجام و تراکم ارتباطها تشخیص داده میشود که چه خوشههایی در لایههای مختلف چه خوشههایی در این گراف و شبکۀ ما وجود دارد که خروجیاش یک همچین تصویری شده برای ما.
یک مقدار هم در مورد این تصویر صحبت کنم. این بخشهای سمت چپ گراف که عمدتاً با رنگ قرمز نشان داده شدند بیشتر آن بخشهایی هستند که ما در فاز قبلی به آن رسیدگی کرده بودیم یعنی همان جریانی که ما به عنوان خارجی درونگرا میشناسیمش بیشتر در این بخش گراف حضور دارند و میشود گفت که رادیکالترین طیف جریانهای اجتماعی که در شبکۀ مرتبطین حوزۀ خلیج فارس وجود دارند به شکل سمبلیکتری هم در سمت چپ گراف حضور دارند که عرض میکنم رادیکالترین طیفهای این شبکه میشود آنها را محسوب کرد. در واقع گراف قبلی که ما داشتیم میشود گفت که در فاز قبلی یک همچین سطحی را پوشش میداد و در آن این موجودیتها و اکانتهایی که قرمز رنگ هستند یک اغلبیتی داشت و من بیشتر در آن فاز ناظر به تحلیل زیرجریانهای این شبکه داشتیم کار میکردیم.
در این فاز جدید و اتفاق جدیدی که افتاده هم یک مقدار ناظر به شرایط پسا توافق و اینکه امکان کنشگری در داخل حوزۀ شبه جزیره برای ما فراهمتر شده و ما طبعاً این کنشگران برایمان اهمیت بیشتری دارند پیدا میکنند این سمت گراف برای ما بیشتر بسط پیدا کرد ما بیشتر به این سمت گراف داریم کار میکنیم و دادههایمان را داریم توسعه میدهیم و لذا در این سمت الآن ما یک سری زیر خوشههایی را داریم مشاهد میکنیم حالا من اگر بخواهم یک مقدار بیشتر هم زوم کنم. من در مورد این بخش گراف که همان سمت رادیکالتر هست خیلی نمیخواهم صحبت کنم گرچه آنجا هم آقای رضوی بنا بود که یک توضیحاتی داشته باشند، آن چیزی که الآن برای ما کلیدی است سمت راست گراف هست که ما اینجا چند تا طیف را دادهها به ما نشان میدهند که تا حدی با پیش بینیهایمان هم منطبق هست. یک طیفی این طیفی است که با آبی پررنگ دارد دیده میشود، ما این طیف را الآن عنوانش را میگذاریم طیف جماعتی، یعنی از بین داخلیهای درونگرا یک بخشی از این داخلیهای درونگرا مربوط میشوند به جریان اسلامگرا و آن بخشی از جریان اسلامگرا که در قالب جماعتهای اسلامی دارد فعالیت میکند، مشخصاً هم دو تا جماعت بود که ما با آن در آن حوزه مواجهیم جماعت سروریه هست و جماعت تنظیمیه، یعنی این دو تا بخش را شما اگر در اسلایدها دقت میکردید بیشتر دو تا جماعت جدی اگر ما بخواهیم در طیف اسلامگرا بخواهیم اسم ببریم یکی جریان تنظیمی است خودش هم یک سری زیربخشهایی دارد و یکی جریان سروریه. که اینها دو تا جماعت هستند یعنی ساختار منسجمی دارند، یک ساختار هرمی در آن وجود دارد، رده بندیها، مرزبندیهای خیلی روشنی در آن وجود دارد و میشود گفت یک شبه سازمانی در مرکز این دو تا جماعت حضور دارند. این جریان طبعاً یک جریان محافظهکارتری است حضورش در فضای توییتر و علنی و پابلیک یک مقدار میشود گفت که محتاطانهتر است، خصوصاً بعد از بن سلمان با توجه به برخوردهای خیلی شدیدی که با این جریان اتفاق افتاد و خطری که بن سلمان از ناحیۀ این جریان باهاش احساس میکرد اینها خب خیلی به قول معروف فیتیله را پایین کشیدند و حضورشان را کمرنگتر کردند، البته عرض میکنم ما در مورد یک جریانی صحبت میکنیم که هنوز در داخل حضور دارد ولی بخش عمدۀ رهبرانش اینطوری نیست که مثلاً زندانی باشند، حضور دارند، فعالیت دارند، گرچه الآن خود را محدود کردند فعالیتهایشان را به فعالیتهای مذهبیتر و فرهنگیتر که خیلی رنگ و بوی حساسیت برانگیز هم برای دولت نداشته باشد که خب عرض میکنم شما میبینید یک بخش قابل توجهی از این سمت راست این گراف ما را این جریان جماعتی با آن دو شق سروریه و تنظیمیاش یا بناییاش به تعبیر دیگری دارند تشکیل میدهند.
یک جریان خیلی پررنگتری که با این آبیهای فیروزهای دارند خودشان را نمایندگی میکنند باز در گراف تشخیص داده میشود و رایانه تفکیک دارد میکند از بقیۀ گراف که اینها را ما با تجزیه و تحلیلش متوجه میشویم که اینها جریانی هستند که الآن به عنوان تنویری میشود اینها را اسم گذاشت. یعنی جریان روشنفکری میشود حوزۀ شبه جزیره که عمدۀ اینها میشود گفت که اسلامگراییهایی هستند که به تدریج فاصله گرفتند از نگاههای تند اسلامگرایان پیشین، شخصیت بارزشان همین سلمان العوده است که آقای دکتر هم اشاره کردند و اینها عمدهشان عقبههای اسلامگرا دارند در خانوادههای مذهبی رشد پیدا کردند، ولی بعدها با حضور جهانی که پیدا کردند و تحولاتی که در فضای اجتماعی و شبه جزیره پدید آمده به نگاههای روشنفکرانهتری رسیدند نسبت به معادلات اجتماعی و فرهنگی و عرض میکنم رهبران نام آشنایی دارند که بخشی از اینها مثل همین نواس قدیمی و امثال اینها خارج از عربستان هستند اما رادیکال نیستند یعنی قاعدتاً برای بازگشتشان به داخل سعودی هم مسیر را باز گشتند گرچه عرض میکنم اینها هم بعضی از رهبرانشان همچنان خارج از کشور حضور دارند، اما بدنه، بدنهای است که داخل نسبت با مسائل داخلی آن حوزه دارد میگیرد و گرایشهای فکریاش گرایشات اسلام روشنفکری است یعنی همچنان وجهۀ مذهبی و دینی خودشان را دارند، گرچه دارند سعی میکنند که یک نگاههای نوگرایانه، تفسیر نوگرایانهتری از اسلام خودشان داشته باشند و تفسیر نوگرایانهتری نسبت به سلفیت و وهابیت دارند سعی میکنند ارائه کنند.
یک جریان دیگری که با این بنفشها دارد خودش را در این گراف نمایش میدهد بیشتر میشود اینها را جریان آکادمیکتر حوزۀ شبه جزیره دانست. اینها عمدتاً نگاههای لیبرالتری دارند حتی نسبت به آن جریان تنظیمی، از هر دو تا طیف لیبرالهای چپ و راست در آنها میشود گفت حضور دارند چون عرض میکنم وجهۀ آن وجه جمع اینها این است که اکثراً اینها آدمهای آکادمیسینی هستند، تحصیل کرده در سطوح عالی دانشگاهی هستند و یا حالا با طیفهای مختلف، از آن کسانی که در حوزۀ علوم اجتماعی احیاناً تحصیل کردند، در علوم سیاسی تحصیل کردند، تا حتی آنهایی که در رشتۀ فنی و مهندسی و اینها تحصیل کردند ولی عقبۀ آکادمیک پر رنگشان باعث میشود که در این طیف با همدیگر یکپارچه بشوند و دغدغههای آکادمیک و علمی و ساینتفیک بیشتری در این طیف شما میبینید و اینها را به همدیگر نزدیک میکند، اینها خودشان از طیف چپترشان که با آدمهای مثل سلطان العامری و اینها خودش را نشان میدهد که عمدتاً هم عرض میکنم بخشی از اینها در حال تحصیل هستند در کانادا و آمریکا، چون میدانید طیف آکادمیک سعودیها و کلاً در شبه جزیره به علت این که یک جامعۀ بسیار بزرگی دارد که در حال تحصیل هستند در آمریکا و کانادا، شاید مجموع اینها، مجموع کسانی که تحصیل در خارج میکنند نزدیک ۹۰ تا ۱۰۰ هزار نفر یک جایی آمارش را داشتم میدیدم جامعهای هست که در خارج از کشور حضور دارند ولی خروج اینها از کشور به معنی بریدن اینها نیست چون عمدتاً برای تحصیل رفتند و پلهای پشت سرشان را هم معمولاً سعی میکنند خراب نکنند لذا به مسائل داخلی خودشان و بومی خودشان توجه دارند در عین این که در دل آکادمیهای جهانی و بعضاً دانشگاههای معتبر دنیا تحصیل کردند اینها اتصالهای جدی با همدیگر پیدا میکنند و یک جریان فرهنگی جدی به این ترتیب دارند شکل میدهند.
اینها سه تا جریان اصلی هستند که دادههای ما تا الآن دارد در شبکه نشان میدهد و در طیف داخلی درونگرا ما اینها را دستهبندی میکنیم که به نظرم در وضعیت جدیدی که ما با عربستان و حوزۀ شبه جزیره داریم این طیف باید محل اهتمام بیشتر ما باشد و بیشتر رویش مطالعه و ارتباطگیری داشته باشیم که بشود برنامههای جدیتری را در آن حوزه هم ترسیم کرد، طراحی کرد و هم پیادهسازیاش گامهایی را برداشت.
گوینده: من یک سؤالی که داشتم اگر پاسخ بفرمایید این جریانهای اجتماعی عربستان که شما نام بردید و از سروریه هم نام بردید با توجه به این که سروریه جریانی بود که ایدۀ خروج بر حاکم را یک تغییراتی درش ایجاد کرد و فاصله گرفت از آن جریان اصیل خروج نکردن بر حاکمیت و این محل تهدید شد برای نظام سعودی. الآن هم یک سری تنشها در بعضی از مراجع و حوزههای دینی کشور عربستان سعودی پیرامون برنامههای بن سلمان دارد اتفاق میافتد. اگر این تنشها یا این اختلافات، این انتقادات افزایش پیدا کند به هر حال این جریان سروریه هم میتواند در معرض تهدید قرار بگیرد، من از شما پرسش مشخص سؤالم این بود که شما در آتیۀ جریانهای اجتماعی در عربستان جای محکمی را میتوانید برای سروریه در نظر بگیرید یا خیر؟
عظیمی: فکر نمیکنم. علتش این است که ببینید سروریه حاصل تلفیق ایدۀ قطب با ابن عبد الوهاب بود دیگر، یعنی تکفیر وهابی را ترکیب کرد با تکفیر قطبی. تکفیر قطبی میگوید چون شما در دستگاه فقه سیاسی اهل سنت اساساً خروج بر حاکم دچار مشکل است قطب آمد این را یک ترفندی زد، یک راه الهیاتی ارائه کرد گفت که این فرض که خروج بر حاکم ممنوع است برای حاکم مسلمان است، بله حاکم مسلمان ولو فاسد باشد، ولو طاغوت باشد هر چی باشد شما فقه سیاسیات اجازه نمیدهد خارج بشوید، اما کی گفته این مسلمان است، یعنی یک بحث تکفیر، بحث توحید در حاکمیت را که مطرح کرد برای این که بگوید اصلاً میشود این حاکمیتها را تکفیر کرد و این که مسئلۀ خروج بر حاکم مسلمان را صورت مسئلهاش را پاک کرد. حالا این نکته وجود داشت، تلفیق شد با وضعیت نگاه تکفیری که در وهابیت وجود داشت و به سادگی این اتفاق میافتد یک چیز نسخۀ خیلی کندی از توی دلش در آمد به شکل طبیعی. این واقعیت وجود دارد که بله به واسطۀ این که تکفیر حاکم را راحت به سمتش میشود خروج بر حاکم را هم به طبع آن راحتتر به سمتش میروند. ولی استراتژی که سروریهها داشت از اساس، از نقطۀ ابتدا که اخوان به طیف قطبی و اصلاحی همۀ اینها وقتی وارد عربستان شدند استراتژی اینها برای این که فرضاً اگر شما میخواهید حتی حاکمیت را عوض کنید برای این که چی باشد نفوذ بود، یعنی استراتژی اینها هیچ وقت این نبود که مثلاً قیام اجتماعی بخواهند شکل بدهند یا مثلاً مدل انقلابی بخواهند پیش بروند. استراتژی اینها این بود که ما فعلاً بهترین دولتی که وجود دارد دولت سعودی است میرویم باهاش تعامل میکنیم به تدریج در ساختارهای دولت ارتقاء پیدا میکنیم در بروکراسی حاکم و اگر یک روزی احساس کردیم که این دولت دیگر مطلوبیت ندارد آن را از درون باید تغییرش بدهیم. خب این یک استراتژی بود که داشتند و مطلقا هم غلط از آب در آمده یعنی اشراف دولت سعودی در حضور اینها و نقاطی که اینها توانسته بودند اشغال کنند در دستگاهها و بروکراسی حاکمیت خیلی بیشتر از آن چیزی بود که اینها تصور میکردند و ما از یک مقطعی سالهای فکر کنم ۲۰۱۷ و اینها بود به تدریج به محوریت همین جریان جامیها شروع شد یک سری افشاگریهایی شد به این عنوان که هر روز توییتهایی بیرون آمد فلانی در فلان دستگاه فلان معاونت را دارد فلانی مثلاً تحصیلش آنجا بوده، تحت تأثیر فلان متفکر سروری یا اخوانی بوده به تدریج یک لیست بلند بالایی از آدمهایی که در این طیفهای تنظیمی و سروری و اینها بودند بیرون آمد که اینها افشاگری میشد و بالتبع اینها تصفیه میشدند از سیستم حاکم که مشخص بود یک پروژۀ امنیتی بود که واجهاش به قولی برای ویترینش برای همین جریان جامی استفاده شده بود، مشخص بود که کاملاً میدانند چی دارد کجا سعی میکند نفوذ پیدا کند و اینها به شکل کلی از ساختار تصفیه شدند و الآن فاقد آن قدرتی هستند که قبلاً داشتند و همین دلیل تأثیرگذاری اجتماعیشان هم دارد تحلیل میرود، مگر این که یک استراتژی خاصی در آنها اتفاق بیفتد یا حمایتهای دیگری ازشان بشود.
گوینده: سپاسگزاریم از حضور همۀ عزیزان جلسه را خاتمه میدهیم با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد
اللهم صل علی محمد و آل محمد
پایان