نویسنده: هادی معصومی زارع
منتشر شده در سیاق
سیزده سال از اولین سفرم به لبنان گذشته است. اگر ریزش ششهزار درصدی ارزش پول این کشور را استثناء کنیم، تقریبا وضع همان است. با همان بیدولتی، سهمخواهی، حزبسالاری و البته آبوهوای مدیترانهای و زیبایی چشمنواز و دلربای تاریخی بیروت.
چیزی که اما این چندسالهی اخیر و به ویژه دو سفر اخیر در پیش و پس از طوفان اقصی توجهم را به خود جلب کرده است، باز شدن پای دو جریان سنّتی و مناسکگرای شیعی به عرصه حیات اجتماعی و پهنهی زیست مذهبی جامعهی شیعیان است. با تمام مظاهری که از آن میشناسیم. دیوارنویسیهایی تحریکآمیز، سبک زیست هیئتی، پوششهای خاص، ادبیات طائفهای، مواضع عافیتطلبانه و الخ.
آنها که من را میشناسند میدانند که چون منی تا چه اندازه به نفسکشیدن در اتمسفر هیئتهای عزاداری مشتاقم و معتقد. میدانند که بهترین سفر تفریحیام مشایهی اربعین و شیرینترین نوشیدنیام چای تلخ روضه است.
بیشک منسک طریق به بندگی است و بیآن، این شدنی نیست. برای همین است که دین به معنویتِ صرف بسنده نمیکند و کنش میخواهد. اما آنچه گاه در برخی جریانها دیده میشود، اصالتبخشی و موضوعیت دادن به مناسک است تا جایی که گاه به هتک بدیهیات دین میانجامد.
پس هشدارم همچون برخی از زاویهی معارضه با اصل موضوع نیست، بلکه نگرانی از سبک خاصی از تفکر و زندگی است که اگر تدبیر نشود میتواند فرش را از زیرپای جامعهی مقاوم بکشد. و الا جامعهی شیعه بی عزاداری و هیئتداری به چه ماند؟! به شیر بی یال و دم.
بگذارید به چهار دهه قبل بازگردیم. از برجستهترین مایزه و مؤلفهی سلبیِ هویتساز حزبالله نسبت به دیگر جنبشهای لبنانی موجود در ساحت لبنان در دهه هشتاد میلادی میتوان به تمرکز بر مبارزه با رژیم اسرائیل و محوریتدهی به مسالهی فلسطین و دیگری خصلت امتگرایی اسلاممحورانهی آن اشاره کرد. راز موفقیتش نسبت به دیگران نیز در التزام به همین دو بود. شاید گزاف نباشد اگر حزبالله را کامیابترین جریان شیعی در تعاملات امّی با جریانهای سنیمذهب تا پیش از سال ۲۰۱۱ بنامیم.
جنگ سوریه اما ترکی جدی بر پایههای این رکن هویتی حزبالله وارد ساخت. نمیخواهم بگویم در پس بحران سوریه، حزبالله طائفهگرا شد که هرگز نشد اما عطف به عملکرد بخشی از دفتر سیاسی حماس، دغدغهی دفاع از حرم و مقابله با حملات انتحاری به ضاحیهی جنوبی، ادبیات شیعی و یأس از جنبشهای متجانس سنّی در گفتمان حزبالله و جمهور آن نمودار شده و توسعه یافت.
درست در چنین فضایی به نظر میرسد برخی جریانهای شیعی معارض مقاومت یا لااقل بیاهتمام به امر مقاومت از این آب گلآلود برای گرفتن شاهماهیِ «جمهور مقاومت»، تور پهن کردهاند.
ربط دادن مصائب اهل غزه به ولایتشان به اهل سقیفه از روی منبری در گوشهی فلان هیئت ضاحیهی جنوبی، شعارهای طائفهگرایانه مکتوب بر در و دیوار این منطقه، توسعهی کمّی هیئتهای منسکپیشهی طائفهگرا و… همگی و همگی بالنتیجه تربیتِ جامعهی مقاوم را نشانه گرفتهاند.
این سبک از نگرش و باور حتی اگر خوب و سلیم هم باشد، انسان و جامعهی مقاوم نمیسازد. آن هم در جغرافیایی که پیشانی مقاومت است. مقاومت پروژهای سازمانی نیست که بتوان آن را برونسپاری کرده و به این و آن واسپرد. مقاومت پروژه مکلفین است و نه موظفین که بتوان با رویههای کارمندی و مزدوری آن را جلو برد. مقاومت سبکی از زندگی و روشی از زیستن است که تنها از عهدهی جامعهی مقاوم برمیآید. حزبالله و جامعهی مقاوم آن، محصول نگرش و تربیتی قرآنی است که امر امّت را مقدم بر هر چیز میداند. برخاسته از همین تربیت است که حزبالله این روزها برای دفاع از جامعهای غیرشیعه، دهها جوان نخبهاش را تقدیم کرده است. و این چیزی است که آن دو جریان یا به آن باور ندارند و از اساس «دیگری» هویتیشان را اهلسنت معرفی میکنند. یا آماده هزینه دادن برایش نیستند، چرا که تربیت قرآنی ندارند.
طبیعتا این به معنای دست کشیدن از ارزشهای شیعی یا سادهلوحی نسبت به شیعهستیزی طیفهایی در طرف دیگر نیست که به معنای توجه به تبعات ویرانگر توسعهی گفتمان منسکپیشهی طائفهگرا در محیطی مقاوم است.
تجربه این چنددهه به ما میگوید میان این گفتمان و سبک زندگی مقاوم جمعشدنی نیست. دفاع از امر امت که پیشکش، حتی برای دفاع از کیان تشیع و موجودیت طائفه. ما این را پیش از این در زینبیهی سوریه تجربه کردیم. آنجا که زیر باران گلولهی جماعتی که شعارشان خطاب به بانوی شام این بود که “با نظام سوریه خواهی رفت” تنها ماندیم و هر چه سر چرخاندیم اثری از ايشان ندیدیم. با صدای اولین گلوله دفاتر را بسته و سوریه را ترک کرده بودند.
پیش از این هم یک بار نوشتم این جماعت آنقدر عافیتطلباند که اگر میتوانستند برای توجیه بیعملیشان، کتاب حیات علی و حسین را نیز بیشهادت مینوشتند. اینها حتی اگر شیر ساحت اخلاق فردی نیز باشند، موریانهی جامعهی مقاوماند. همین.
یه کم ساده تر صحبت کنید.آدم فکر میکنه داره تاریخ بیهقی می خونه .اصلا حرف سر و ته نداره