نویسنده: هادی معصومی زارع
تحولات اخیر تونس و تعلیق پارلمان و برکناری نخست وزیر این کشور از سوی «قیس سعید» رئيس جمهور تونس پرونده آخرین نظام سیاسی برآمده از تحولات کشورهای عربی در سال 2011 (موسوم به بهار عربی) را در آستانه بسته شدن قرار داد. بلافاصله پس از پخش بیانیه سعید، ارتش و نیروهای امنیتی نیز در پایتخت تونس مستقر شده و مانع از ورود «راشد الغنوشی» رییس پارلمان و رهبر جنبش النهضه به پارلمان شدند. امری که نشان دهنده همراهی و همسویی نهادهای نظامی-امنیتی با روند جدیدی است که از سوی النهضه و رهبران آن و برخی احزاب همسو به «کودتا» تعبیر شده است.
مجموع این تحولات مجددا این پرسش را فراروی جوانان اسلامگرای اهل سنت در جهان عرب طرح کرد که اساسا آیا طرف های مقابل، به ملزومات و اقتضائات ابتدائی دموکراسی حتی با رقیق ترین گونه های اسلام گرایی پایبند می مانند یا خیر؟ و اینکه آیا روش های مسالمت آمیز در تعامل با طرف های مقابل کارآمد است یا خیر؟ پرسشی که البته قدمت آن در خودآگاه فکر اسلامی لااقل به دهه های میانی قرن میلادی گذشته بازمی گردد.
واقعیت آن است که از همان فردای فروپاشی نظام عثمانی، میان نخبگان و تودههای اهلسنت بر سر چگونگی دفاع از موجودیت هویتی و نیز احیای هویتی ، اختلافات گستردهای پدید آمد. دسته نخست بر این باور بودند که می بایست بر روشهای نرم و تمرکز بر حوزههای سیاسی و تربیتی و نهادسازیهای سیاسی سرمایه گذاری کرد. جنبش اخوان المسلمین از برجستهترین و بارزترین نمایندگان این طیف بهشمار میآمد. در طرف مقابل، جهادگرایان سلفی از میانه دهههای هفتاد بر این نکته پای میفشردند که حفظ هویت جوامع مسلمان و برساختن نظام سیاسی اسلامی تنها با محوریت «جهاد مسلحانه» امکان پذیر است و روشهای سیاسی و تربیتی اگرچه ضروری و ناگزیر است اما به تنهایی موثر و کافی نیست.
واقعیت های موجود نشان می دهد که گذر زمان و تجارب متراکم تاریخی بهصورت روزافزونی، کفه ترازو را به سود منطق جهادگرایان سنگین کرده است. در حقیقت اگرچه در قریب به پنجدهه فعالیت منسجم و تشکیلاتی جهادگرایان سلفی (از میانه دهههای هفتاد میلادی تا کنون) سهم جهادگرایان چیزی جز شکست، زندان، اعدام، ترور و حذف از ساحت سیاسی نبوده است اما در طرف دیگر جریانهای اسلامگرای سیاسی نیز وضعیت چندان بهتری نداشته و بسیاری از ایشان سرنوشتی مشابه با جهادگرایان (با سطحی متفاوت) داشته و با مشت آهنین حکومتهای عربی و اسلامی مواجه بودهاند.
بهعنوان نمونه حسن البنا بنیانگذار اخوان المسلمین ترور شده و سیدقطب توسط دادگاه مصر به اعدام محکوم گردید. دیگر اعضای این گروه نیز مکرراً به اتهام تروریسم بازداشت شده و برخیشان به اعدام، برخی دیگر به حبس ابد و تعدادی بیشماری نیز به حبسهای طولانی مدت محکوم گردیدهاند. جدای از این نیز برخی توسط جوخههای امنیتی ترور گردیده و بهجز دورهای یکساله در مصر (دولت نوپا و ناکام محمد مرسی) خلال بیش از نود سال گذشته (1928-2021م) هیچگاه موفق به در دست گرفتن یکپارچه قدرت در هیچ کشوری نشدهاند. در بهترین حالت، برخی از ایشان موفق به کسب تعداد معدودی از پستهای پارلمانی یا وزارتی (در کشورهای مصر، اردن، کویت، یمن و تونس) شده و هیچگاه نتوانستهاند رخت تحقق بر تن آرزو و آرمان خود مبنی بر اقامه نظام خلافت بپوشانند. [1]
در هرصورت ناکامی و شکست پروژه اسلامگرایان سیاسی خلال دهههای گذشته و حتی ناتوانی در حفظ موجودیت و یکپارچگی تشکیلاتی خود، از دیدگاه طیفی از تودهها و نخبگان اهلسنت و از جمله جمع زیادی از هواداران و نخبگان همین جریان به معنا و مفهوم ناکارآمدی روشهای غیرجهادی در تحقق خلافت اسلامی برای دفاع از هویت دینی جوامع مسلمان تفسیر گردید.
از دید این طیف در شرایطی که رویکردهای سیاسی اسلامگرا، حتی قادر به اعمال نقش حمایتگرانه از خود و هوادارانشان در برابر دولتهای مستبد عربی نیستند، چگونه مدعی برسازی نظم سیاسی اسلامی خواهند بود؟ به باور ایشان، تجربه مصر و اعدام سید قطب و چند دهه پس از آن کودتای خونین علیه محمد مرسی نمونهای بسیار آشکار از ناکامی الگوی طیفهای سیاسی اسلامگرا بهشمار میآید. در نتیجه از نقطه نظر ایشان، اصرار و پافشاری رویکردهای سیاسی اسلامگرا بر روشهای غیرخشونت بار و مسالمتآمیز برایگذار از جامعه جاهلی به جامعه اسلامی بسیار پرهزینه و بالاتر از این از پیش شکستخورده درنظر گرفته میشود.
تجارب گذشته اخوان و تابش آفتاب جهادگرایی بر یخ دموکراسیطلبی
به طور معین در دوره پس از 2011 و با کودتای نظامیان مصری علیه محمد مرسی و حذف اخوان المسلمین از سپهر سیاست مصر در سال 2013م و واکنش منفعلانه و مسالمتآمیز این جنبش در قبال کشتار صدها تن از هواداران خود در میدانهای رابعه عدویه و النهضه قاهره، ایده ناکارآمدی رویکردهای مسالمتآمیز در ادراک و ذهنیت جوانان هواخواه اخوان بازاحیاء و مهر تأییدی بر دیدگاههای انقلابی جهادگرایان زده شد. این احساس، با صدور حکم اعدام یا زندانهای ابد و طولانی مدت برای صدها تن از رهبران و فعالان این جنبش از جمله محمد بدیع،[2] خیرت الشاطر، محمد البلتاجی، عصام العریان، اسامه یاسین، محمد مهدی عاکف[3] و… و نیز درج نام اخوان المسلمین در فهرست تروریسم از سوی دولت مصر و برخی از کشورهای عربی تشدید گردیده و دو تحول مهم را به دنبال داشت:
1- بروز انشعاب در درون تشکیلات اخوان المسلمین و شکلگیری دو جناح «سنتیِ محافظه کار» و «جوانان انقلابی»
از دید این شاخه انقلابیتر، اکتفای به رویکردهای انفعالی و بسنده کردن به شعارهایی همچون «سلمیتنا أقوی من الرصاص» کشتهشدن صدها نفر از هواداران اخوان در میدان رابعه عدویه و النهضه قاهره و بازداشت هزاران نفر در زندانهای نظام مصر و در نهایت متزلزل شدن جایگاه اخوان المسلمین را در پی داشته است.
2- خروج برخی از جوانان از جنبش اخوان و گرایش ایشان به جنبش های مسلحانه ای همچون «حسم» و «لواء الثوره» و نیز گروههای جهادگرا (شامل داعش و القاعده) در مصر و خارج از مصر
اسامه صیاد از جوانان فعال سابق اخوان مصر و گزارش مبسوط با عنوان «از رابعه تا سوریه: جوانان اخوان چگونه به جهاد میپیوندند؟» با تعداد زیادی از جوانان مصری مصاحبه کرده که پس از کودتای 2013 با جدایی از اخوان المسلمین، به گروههای جهادگرای مسلح در سوریه پیوستهاند.[4]
انشقاق از جریانهای غیرجهادی اسلامگرا و پیوستن به اردوگاه جهادگرایان البته مسبوق به سابقه بوده و پیش از این و در دهه هشتاد میلادی نیز مصادیق برجستهای داشته است. برای نمونه چهرههایی همچون ایمن الظواهری و ابومصعب السوری و حتی اسامه بنلادن از رحم تشکیلات اخوان المسلمین جدا شده و به جنبشهای جهادگرا پیوستهاند.
ایمن الظواهری پس از پیوستن به اسامه بنلادن در افغانستان کتابی با عنوان «الحصاد المر: الإخوان المسلمین فی ستین عاما» در خصوص این جنبش نوشته و تجربه شصتساله این گروه را مورد ارزیابی قرار داده است. بخشهای زیادی از این نوشته به نقد رویکرد مسالمتآمیز و پرهیز از اقدامات مسلحانه اخوان اختصاص دارد. بهعنوان مثال در مقدمه کتاب، الظواهری اقدام به نقد بیانیه «بیان للناس» اخوان المسلمین نموده است که در آن، اقدام مسالمت آمیز، رد خشونت و محکوم کردن تروریسم[5] یکی از چهار بند اصلی بیانیه را تشکیل میداد. الظواهری در این کتاب ضمن نقد این بخش از بیانیه اخوان مینویسد: «آیا تمامی آن چیزی که اخوان میشناسد اقدام مسالمت آمیز، رد خشونت و محکوم کردن تروریسم است؟… آیا موضع ایشان صرفاً تظاهرات، برگزاری نشستها و رد خشونت و محکومسازی تروریسم است؟… ایشان بدون هیچ مستند شرعی یا عقلی بر تمایز میان دشمنی داخلی و خارجی اصرار دارند و با دشمن محلی با رویکرد مسالمتآمیز قانونی روبرو میشوند.» [6]
سالها پس از این، ایمن الظواهری در پیامی صوتی ضمن بررسی اوضاع مصر، رویکرد مسالمتآمیز و سازشکارانه رهبران اسلامگرای مصر را علت اصلی شکست انقلاب ژانویه 2011 و کودتای 2013 این کشور عنوان میکند. [7] روشن است که منظور وی از رهبران اسلام گرا، جریان اخوان المسلمین بود. وی همچنین در سال 2018م و در آستانه دومین انتخابات ریاست جمهوری مصر پس از کودتای سال 2013م، در پیام دیگری، ضمن حمله به رهبران اخوان السلمین مصر بهدلیل رویکردهای سازشکارانه و مسالمت آمیزشان، خواستار جهاد برای ساقط کردن کودتای نظامی عبدالفتاح السیسی گردید. وی در این پیام میگوید: «تمامی دستاوردهای انقلاب 25 ژانویه، بهدلیل رهبران کوچکی که بر اساس باورهایی همچون اکتفا و بسندگی به روشهای مسالمتآمیز تربیت شده بودند (اخوان المسلمین) از دسترفته و ضایع گردید…. رهبرانی که در مجرم خواندن دعوتکنندگان به جهاد و مقاومت در برابر رژیمهای عربی اتفاق نظر دارند». [8]
درست در فضای ناکارآمدپنداری رویکردهای سیاسی اسلام گراست که جهادگرایان سلفی با طرح گفتمان دینی خود بهمثابه تنها الگوی نجاتبخش و البته کارآمد و اجراپذیر، جوانان مسلمان را تشویق میکنند که برای حمایت از «هویت دینی» خود دست به سلاح برده و به مقابله نظامی و سخت علیه تهدیدگران و اذناب داخلی ایشان (مرتدین و روافض) دست بزنند. این جنبشها همواره رویکردهای مسالمتآمیز جریانهای سیاسی و بهطور خاص اخوان المسلمین را آماج حملات و انتقادات خود قرار داده و آن را به مستمسکی برای سازشکار خواندن این گروه تبدیل کردهاند.
به طور معین نشریه دابق (ارگان رسمی داعش) در چهاردهمین شماره خود ضمن نامبردن از گروه اخوان المسلمین به «اخوان المرتدون» شانزده صفحه از این شماره خود را به رد دیدگاههای اخوان المسلمین اختصاص داده و رویکردهای مسالمتآمیز و غیرجهادی، قبول پروژه تقریب میان ادیان، پذیرش قوای سهگانه حکومتی، پذیرش دموکراسی، پذیرش قانون اساسی موضوعه، پذیرش تکثرگرایی، پذیرش حقوق بشر غربی، همپیمانی با شیعیان و ایران و در نهایت همراهی با پادشاهان مصر را بهعنوان اصلیترین دلایل انحراف و گمراهی این گروه عنوان میکند.[9]
پس از ذکر مفصل موارد یادشده، این نشریه همچنین متن سخنرانی ابومحمد العدنانی سخنگوی وقت داعش با عنوان «السلمیة دین مَن؟» در خصوص اخوان المسلمین را نقل کرده است که در آن، این جنبش را حزبی سکولار در پوشش اسلام خوانده که توانایی جهاد و مرگ در راه دموکراسی را دارند اما حاضر به جهاد و مرگ در راه خدا نیستند. از دید وی فرقی میان مبارک و بنعلی و قذافی، مرسی و غنوشی وجود ندارد بلکه فتنه اخوانیها بدتر و خطرناکتر از سکولارهاست.[10] نشریه النبأ هفتهنامه رسمی گروه داعش نیز در یازدهمین شماره خود اخوانیهای سوریه را در حال جهاد در راه دموکراسی معرفی نموده و ایشان را غیرمرتبط با جهاد در راه خدا معرفی مینماید. [11]
همچنین در یکی از فیلمهای منتشره از سوی جهادگرایان داعش در مصر با عنوان «صولة الأنصار2» که با آیه شریفه «قَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ» و تأکید بر جهاد آغاز میشود، یکی از اعضای این جریان که در حال آمادهسازی خودرویی بمب گذاری است، خطاب به گروه اخوان المسلمین (دقیقه 14 تا 16) میگوید که «منتظر چه هستید؟! بعد از تجاوز به زنان و بازداشت و قتل جوانان در انتظار چه هستید ؟ رویکرد سازشکارانه و مسالمتآمیز شما منجر به کشتهشدن صدها تن از مردم و زندانیشدن هزاران نفر دیگر شده است.» وی سپس با اشاره به بشکههای انفجاری موجود در داخل خودرو میگوید: «هیچ راهی به جز این [برای انتقام خون شهیدان و زندانیان] وجود ندارد.» گفته میشود وی سابقاً عضو اخوان المسلمین بوده است. در بخشهای پایانی فیلم (دقیقه 17:20) نیز ابوبکر المهاجر، مجری عملیات انتحاری، اخوان المسلمین را «الاخوان القاعدین» خطاب کرده و میگوید شما را چه شده است؟ آیا به خواری و ذلت خو گرفته اید یا به آن راضی شده اید؟ چه زمانی اعلام جهاد میکنید؟ به خدا سوگند که تمامی عزت و کرامتتان در جهاد است. اگر نمیتوانید در خاک خود جهاد کنید پس به سرزمین دولت اسلام (داعش) کوچ کنید… به خداوند سوگند که ما جز برای شما قیام نکرده ایم. بزودی ارتشهایی انبوه و بسیجی گسترده برای آزادسازی اسرای شما ترتیب داده خواهد شد.»[12]
همچنین در فیلم دیگری با عنوان «حماة الشریعة» از سوی ولایت سینای داعش، با ارائه تصاویری از عُمَر ابراهیم الدیب فرزند دکتر ابراهیم الدیب از رهبران و متفکران برجسته اخوان مصر، ضمن اعلان پیوستن وی به این گروه داعش، از کشتهشدن وی در یک مأموریت امنیتی محوله از سوی این گروه در قاهره سخن بهمیان آمده و ضمن نکوهش اخوان المسلمین و پدر وی، بر این عبارت تأکید میشود که «عُمر به [قلمروی] دولت اسلامی مهاجرت نمود تا از سربازان سیسی انتقام بگیرد و به تمامی دنیا اعلان نماید که رویکرد مسالمتآمیز مایه ننگ است و نبرد، شیوه نیکوکاران است». [13]
ابومحمد الجولانی رهبر وقت جبهه جهادگرای النصره سوریه نیز در مصاحبه خود با شبکه الجزیره رویکرد سازشکارانه و مسالمتآمیز اخوان المسلمین در برابر غرب و تساهل در قبال اجرای شریعت را موجب نابودی ایشان عنوان کرده و میگوید: «رویکردهای مسالمت آمیز، منجر به نابودی اخوان شد.» وی همچنین تأکید میکند که علیرغم تنازل و عقب نشستن اخوان المسلمین از اجرای شریعت، امریکا به حکومت آنها راضی نگردید. از دید وی حکام منطقه زبان رفتار مسالمتآمیز و تظاهرات را نمیفهمند و لذا اخوان المسلمین میبایست راه جهاد علیه سیسی را برگزیند. [14]
فراتر از این جریانهای غیرجهادی همچون اخوان المسلمین نه فقط متهم به سازشکاری و انفعال که فراتر از این، از سوی جهادگرایان سلفی متهم به همراهی و همسویی با نظامهای غربی و بهطور خاص دولت امریکا بودهاند. بهعنوان نمونه ابوحمزه مهاجر وزیر دفاع و فرمانده سرشناس گروه جهادگرای موسوم به «دولت اسلامی عراق» در کتابی با عنوان «الدولة النبویه» در سال 2008 با اشاره به حزب اسلامی (شاخه اخوان المسلمین عراق) این گروه را به خیانت در قبال جهادگرایی متهم میکند. [15] مقصود وی از خیانت حزب اسلامی در واقع همراهی با اشغالگران، مشارکت در ساختار سیاسی تحت اشغال عراق و همراهی با ایشان برای مقابله با جهادگرایان سلفی بود. پیش از این، ابومصعب الزرقاوی رهبر گروه التوحید و الجهاد و گروه القاعده عراق نیز در نامه خود در سال 2004م به اسامه بنلادن، حزب اسلامی (شاخه اخوان المسلمین عراق) را به تجارت با خون شهدا، کنارگذاشتن سلاح و مخالفت با اصل جهاد متهم و رویه این گروه را تلاش برای بسط سیطره سیاسی خود و کسب مناصب اختصاص یافته برای اهلسنت در دولت پیش رو عنوان میکند. [16]
پایان النهضه؛ صعود جهادیها؟
در هر صورت جنبش النهضه و دلبستگان مکتب حسن البناء در تونس نیز علیرغم تلاش های فراوان برای تطبیق رفتار و گفتار خود با خواسته های طرف مقابل، رفتهرفته در حال مواجه شدن با همان تجربه دوستان خود در الجزایر، فلسطین، مصر، لیبی، سودان، یمن و سوریه هستند تا معلوم شود که حتی اعلان برائت از گذشته خود و نفی اسلام گرا بودن نیز مانع از رویکرد حذفی طرف مقابل نخواهد بود و نفس سابقه و عقبه اسلام گرایی برای اخراج (دیر یا زود) هر جریانی از بازی شطرنج در جهان اسلام کفایت می کند.
النهضه و جوانان اسلام گرای تونسی از فردا سایه سنگین نهادهای امنیتی را بالای سر خود خواهند داشت و بازداشت، سرکوب و شکنجه و در نتیجه آوارگی و دربدری سرنوشت محتوم ایشان خواهد بود. همچون دهه های پیش از سقوط بن علی! راز رتبه نخست تونس در تامین نیروهای خارجی داعش را می بایست در همین رویکرد قهری نظام سیاسی سابق تونس دنبال کرد که راهی برای جوان تونسی جز درافتادن به آغوش جنبش های جهادگرای سلفی باقی نمی گذاشت.
برای فهم این ترابط و این رابطه علّی معلولی خوب است که خاطرات محمد الفاهم عضو سابق گروه داعش در کتاب «در رقّه بودم» از نحوه تعامل نیروهای امنیتی بن علی با وی را بازخوانی کنیم: ««دیدن یک نیروی امنیتی برای من مثل دیدن «شیطان» بود در حالی که دارد روی پاهای خودش راه میرود!… دیگر نمیتوانستم تحملشان کنم. در این میان، از درخواست برای گرفتن گذرنامهام هم دست برنداشته بودم. هر بار به نیروهای امنیتی در مرکز پلیس میگفتم که من دیگر نماز نمیخوانم! ولی فایدهای نداشت… این فکر در ذهنم تثبیت شد که اگر در تونس متدین باشی، تحت تعقیب خواهی بود… … از همان لحظه ورود به مقر، چک و لگد و ضربهزدن به تمامی نقاط بدنم را شروع کردند. کتکزدنشان با فحاشی همراه بود. جثه کوچکم، گرفتار خشونت جلادها شده بود. برای اولینبار در طول زندگیام بود که به این شکل کتک میخوردم و توهین میشنیدم… من از یک خانواده محترم با سطح اجتماعی بسیار بالا آمده بودم… از دروازه زندان المرناقیه که وارد شدم، استقبالشان با کتک و توهین شروع شد… حدود بیست نفر از نیروهای امنیتی دورهام کردند و تا جایی که میشد کتکم زدند… در بین بازداشتیها چند زن محجبه پوشیهدار هم بودند. برای تحریک احساسات ما به برخی از آنها اهانت میکردند…» [17]
فاهم مهمترین وجه ممیزه میان دو حکومت تونس و حکومت داعش را بدرفتاری و خشونتورزیهای طرف اول و رفتارهای محبتآمیز طرف دوم عنوان میکند و می گوید: «من اساسا از دولت [گروه داعش] و رزمنده هایش خوشم میآمد، ولی در آن ساعتهای ابتدای ورودم، رفتار محبتآمیز و نرم آن مردان نقابدار باعث شد خیلی بیشتر از آنها خوشم بیاید. با خودم میگفتم: آهای رفتار خشن، بدرفتاری، خداحافظ!» [18]
رویکرد کنونی قیس سعید و حامیان خلیجی و غربی وی بی تردید، به خط تولید جهادی ها در شمال خاورمیانه سوخت رسانی خواهد کرد. جایی که مشارکت سیاسی رقیق ترین خوانشهای اسلام گرایانه از طریق روندهای دموکراتیک نیز تحمل نشده و با سرکوب، کودتا و مشت آهنین مواجه می شود. از مصر تا (احتمالا بزودی) مغرب! این اتفاق نشان داد که طرف ضعیف همواره پایمال می شود و برای بقای در بازی (حتی) دموکراتیک، چاره ای جز قوی بودن و قوی ماندن وجود ندارد.
تحولات تونس نشان داد که جنبش های سابقاً و حاضراً اسلام گرا هر اندازه نیز که از عقبه خود اعلان برائت و بیزاری کنند و هر چقدر در تلاش برای دلجویی از غرب و قدرت های خلیجی باشند و حتی اگر توافقنامه عادی سازی روابط با رژیم اسرائیل را هم امضا کنند، باز هم «خودی» به حساب نیامده و سرنوشتی جز خانه نشینی، زندان و تبعید در انتظارشان نیست…
__________________________
[1] اگر الگوی حزب عدالت و توسعه در ترکیه و جنبش النهضه در تونس را بتوان احزابی بهمعنای واقعی کلمه اسلامگرا عنوان کرد، میتوان موفقیت نسبی این جریان را در کسب بخشی از قدرت در این دو کشور پذیرفت که البته این دو هم با چالشهای خاص خود و از جمله معارضانی قدرتمند در ساختار قدرت کشورهایشان دست و پنجه نرم میکنند.
[2]. محمد بدیع، رهبر وقت اخوان با حضور در تظاهرات پس از کودتای سیاسی در مصر، بر مسالمتآمیز بودن رویکرد اخوان تأکید کرده و عباراتی هچون «انقلاب ما مسالمتآمیز بوده و خواهد ماند» و «مسالمتآمیز بودن ما از گلوله قویتر است» را بهعنوان شعارهای اصلی این جنبش معرفی میکرد. وی هماکنون با یک درجه تخفیف به حبس ابد محکوم شده و در زندانهای نظام سیسی بهسر میبرد.
[3]. عاکف در ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۷ در سن هشتاد و نه سالگی در زندانهای نظام سیسی درگذشت.
[4]. أسامة الصیاد و محمود العنانی فی الطریق من رابعة إلى سوریا: كیف یذهب شباب الإخوان إلى «الجهاد»، موقع إضائات، 01/09/2016. در آدرس ذیل:
)https://www.ida2at.com/on-the-way-from-fourth-to-syria-how-goes-the-brotherhood-youth-jihad/)
[5]. قضیة العمل السلمی ورفض العنف واستنكار الإرهاب.
[6]. أیمن الظواهری، الحصاد المر: الإخوان المسلمین فی ستین عاما، ص6-7.
[7]. مؤسسة السحاب للإنتاج الإعلامی، رسائل مختصرة لأمة منتصرة، الحلقة الأولی: من یحمی المصحف؟، 13 أغسطس 2016، موقع الأرشیف.
[8]. أیمن الظواهری، رسائل مختصرة لأمة منتصرة.. بشرى النصر لأهلنا فی مصر (الحلقة الثامنة)، مؤسسة السحاب للإنتاج الإعلامی، 1439ه. فی موقع الأرشیف.
[9]. Dabiq, issue 14, The Murtadd Brotherhood, rajab 1437. p28-43.
[10]. Ibid. p. 43.
[11]. صحیفة النباء، جهاد الاخوان و السروریة فی سبیل الدیموقراطیة، السنة السابعة، العدد الحادی عشر، الثلثاء 17 ربیع الأول 1437ه. ص14.
[12]. المکتب الإعلامی لولایة سیناء، صولة الأنصار _2، رجب 1436. موقع الأرشیف.
[13]. المکتب الإعلامی لولایة سیناء، حماة الشریعة، جمادى الأولى 1439 هـ. موقع الأرشیف.
(هاجر عمر لدولة الإسلام فی سیناء لیشفی صدره من جنود السیسی. ویعلن للدنیا بأكملها أن: السِّلمیة عارٌ، وأن القتال طریقُ الأبرار.)
[14]. موقع الجزیرة، الجولانی: إخوان مصر انحرفوا.. وتنظیم الدولة “خوارج، 30/05/2015
[15]. أبوحمزه المهاجر، الدولة النبویة، ص38.
[16]. البراق الإعلامیة، کلمات مضیئة: الکتاب الجامع لخطب و کلمات الشیخ المعتز بدینه أبومصعب الزرقاوی، الإصدار الثانی، 18 رجب 1428ه. (1 أغسطس 2007) ص56. (رسالة من أبی مصعب الزرقاوی إلى الشیخ أسامة بنلادن (حفظه الله)، 24 ذو الحجة 1424ه. (15 فبرایر/شباط 2004م).
[17]. محمد الفاهم، در رقه بودم، ص 208 و 211 و ص239 و 244 و 243.
[18]. همان، ص47.