استاد فاضل البلدی در نشست بررسی تجربه اسلامگرایی مغرب عربی:
ما مصالحه نکردیم؛ باید به تدریج عمل کنیم.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی اندیشکده مرصاد، به همت اندیشکده ی مرصاد و مؤسسه فرهنگ و تمدن توحیدی، نشست بررسی تجربه اسلامگرایی مغرب عربی، با حضور استاد فاضل البلدی، از بنیانگذاران حرکت النهضة تونس و نزدیکان راشد الغنوشی و از موثرترین چهره های فکری حال حاضر حرکت اسلامگرایی تونس ، در روز سه شنبه سوم مردادماه 1396، از ساعت 11 تا 13، در مؤسسه ی فرهنگ و تمدن توحیدی برگزار شد.
در این نشست استاد فاضل البلدی ابتدا از تمایل اسلامگرایان مغرب عربی به برقراری پیوندها با جمهوری اسلامی ایران و بهره گیری از تجربیات یکدیگر سخن گفت و در ادامه سرگذشت اسلامگرایان تونس از گذشته تا حال را مورد بررسی قرار داد و سپس به بیان تجربیات و تشریح سیاستهای اقتصادی و فرهنگی اسلامگرایان در صحنه ی کنونی این کشور پرداخت.
وی گفت: تونس از همراهترین ملت ها با جمهوری اسلامی بوده است. ما همهی کتابهای شما و حتی کتب شهید صدر را میخواندیم. من به همراه «عبد الفتاح مورو» به دیدار امام خمینی در پاریس رفتم و از برادرانمان در آنجا خواستیم که دیداری با امام خمینی برایمان هماهنگ کنند. بسیار دیدار خوبی بود و در او صدق و ولایت را دیدیم و چیزی داشت که دیگری نداشت؛ رحمه الله.
ما در آن موقع ها شریعتی و مطهری و منتظری را میشناختیم. کتبی که بیشتر میخواندیم کتب اخوان المسلمین بود و در آن فضا بودیم و ایران را خیلی نمیشناختیم. ولی وقتی حرکت انقلاب در ایران اتفاق افتاد، فضای جدیدی برای ما باز کرد و فهمیدیم که یک شیخ معمّم هم میتواند انقلاب کند. ما حمایت کردیم ولی مجلههای ما به خاطر دفاع از امام مصادره شد و کتابهایمان جمع شد و متّهم شدیم که طرفدار امام هستیم. کسانی از ما بعد از انقلاب هم به دیدار جمهوری اسلامی آمدند و من تشویق میکردم. حرفی از شیعه و اینها نبود. ولی بعدش فتنه های پیدرپی پیش آمد و رفتن به ایران جرم شد.
قبل از انقلاب خیلی با ایران ارتباط نداشتیم و کسی نمیآمد. بعد از انقلاب ولی سفارت ایران خیلی دعوت میکردند که به ایران بیایید و فرستادگان مختلفی آمدند. دوستان ما در سفارت ایران رویشان باز است و من هم سه بار است که آمده ام. ده ها فرستادهی سیاسی و فرهنگی و … آمدند. ولی بعد از مدتی دیگر برای آمدن دعوتی نشد. پرسیدیم چرا و گویا میخواستند که فقط «راشد غنوشی» یا «مورو» بیایند چون آنها مسوول بودند در حالی که مسوولین زیادی میآمدند. من به غنوشی گفتم: «شیخ، تو تحفّظی داری از ارتباط با ایران؟» گفت: «نه؛ مشکل سعودی و آمریکا هم نیست و آنها هم اذیت میکنند ولی برای ما مهم نیست. آنچه مهم است یکی تشییع و تلاش برای شیعه سازی است و دیگری هم برخی سیاست های ایران در مشرق عربی».
در ادامه مشروح این نشست را میخوانیم:
ما میخواهم پیوندها ایجاد گردند
البلدی: مسؤولین در کارهای روزمرهشان غرق میشوند و نمیتوانند فکر کنند. باید کسی باشد که ورای آنها به امور بلندمدت بیندیشد. ما نیاز به گفتمانسازی و ارتقای فکر ملتها داریم، همانطور که نیاز به شبکهسازی بین نیروهای مستعد دو طرف داریم.
ما میخواهم پیوندها ایجاد گردند و همدیگر را بشناسیم و از تجربه همدیگر استفاده کنیم. ما در مواقع مختلف بسیار خطا کردهایم و با ارتباط با هم میتوانیم جلوی خیلی از این ها را بگیریم.
ایران هم اکنون در مرحله دولت است و امکانات بسیاری دارد و قدرتمند است و دیگر فقط جنبش نیست و برای همین مسؤولیت بیشتری برای ارتباط گیری دارد و باید اقدامات بیشتری انجام دهد.
تونس از همراهترین ملت ها با جمهوری اسلامی بوده است. ما همهی کتابهای شما و حتی کتب شهید صدر را میخواندیم. من به همراه «عبد الفتاح مورو» به دیدار امام خمینی در پاریس رفتم و از برادرانمان در آنجا خواستیم که دیداری با امام خمینی برایمان هماهنگ کنند. بسیار دیدار خوبی بود و در او صدق و ولایت را دیدیم و چیزی داشت که دیگری نداشت؛ رحمه الله.
ما در آن موقع ها شریعتی و مطهری و منتظری را میشناختیم. کتبی که بیشتر میخواندیم کتب اخوان المسلمین بود و در آن فضا بودیم و ایران را خیلی نمیشناختیم. ولی وقتی حرکت انقلاب در ایران اتفاق افتاد، فضای جدیدی برای ما باز کرد و فهمیدیم که یک شیخ معمّم هم میتواند انقلاب کند. ما حمایت کردیم ولی مجلههای ما به خاطر دفاع از امام مصادره شد و کتابهایمان جمع شد و متّهم شدیم که طرفدار امام هستیم. کسانی از ما بعد از انقلاب هم به دیدار جمهوری اسلامی آمدند و من تشویق میکردم. حرفی از شیعه و اینها نبود. ولی بعدش فتنه های پیدرپی پیش آمد و رفتن به ایران جرم شد.
قبل از انقلاب خیلی با ایران ارتباط نداشتیم و کسی نمیآمد. بعد از انقلاب ولی سفارت ایران خیلی دعوت میکردند که به ایران بیایید و فرستادگان مختلفی آمدند. دوستان ما در سفارت ایران رویشان باز است و من هم سه بار است که آمده ام. ده ها فرستادهی سیاسی و فرهنگی و … آمدند. ولی بعد از مدتی دیگر برای آمدن دعوتی نشد. پرسیدیم چرا و گویا میخواستند که فقط «راشد غنوشی» یا «مورو» بیایند چون آنها مسوول بودند در حالی که مسوولین زیادی میآمدند. من به غنوشی گفتم: «شیخ، تو تحفّظی داری از ارتباط با ایران؟» گفت: «نه؛ مشکل سعودی و آمریکا هم نیست و آنها هم اذیت میکنند ولی برای ما مهم نیست. آنچه مهم است یکی تشییع و تلاش برای شیعه سازی است و دیگری هم برخی سیاست های ایران در مشرق عربی». به او گفتم: «خب با هم ارتباط بگیریم و این موضوعات را حل کنیم». الان موضوع برای رسیدن به تصمیم نهایی در صدد بحث است و مشکل مبنایی نداریم. این طرح «حرکت النهضة» است. ولی در مورد طرح دولت، من با مسئولین صحبت کرده ام که ارتباط اقتصادی و … با ایران برقرار کنید ولی جواب زیادی نگرفته ام.
شما ایران را با ترکیه مقایسه کنید. ترکیه ویزا نمیخواهد و تونسیها براحتی به ترکیه میروند و خیلی ارتباط دارند؛ حتی در زمینه ی اقتصادی. ولی ایران ویزا دارد و آمدن به آن سخت است. تونسیها ایران را خیلی دوست دارند. مردم عادی و تجّار خیلی ارتباط با جمهوری اسلامی را دوست دارند. اینگونه میتوانید هم نفوس را به دست آورید و هم بازار را. ترکیه این کار را کرده است. بسیاری از شرکتهایش در تونس حضور دارند. الان چپ ها خیلی به حضور ترکیه اعتراض میکنند و میگویند، «النهضة» طرفدار ترکیه است ولی دولت میگوید، این دولت(ترکیه) به ما کمک کرده است و دلیلی ندارد که با او قطع رابطه کنیم. قطر هم همینگونه است؛ هم از انقلاب ما دفاع کرد و هم به ما کمک کرد.
حرکت اسلامی مغرب عربی
حرکت اسلامی تونس از الجزائر نشأت نگرفته است؛ بلکه برعکس است و همه الجزائریها در الزیتونة تونس درس خواندهاند و بعد از حرکت تونس، در الجزائر هم حرکتهایی براه افتاد. البته باید بگویم که یک شخصیت یگانه و بی همتایی بود که فوق العاده بود و ما از او بشدت استفاده کردیم و او «مالک بن نبی» بود که بسیار عالم و دانشمند بود و شاید تونسیها بیش از الجزائریها از او استفاده کردند.
دعوت ما در تونس سه مرحله داشت؛ اولین مرحله تبلیغ بود که خیلی بطول نیجامید و فهمیدیم که باید تشکیلات داشته باشیم و در مساجد و دانشگاهها و مدارس حضور پیدا کنیم تا بتوانیم نخبگانی را برای صحنهی عمل تربیت کنیم که بفهمند «الاسلام هو الحل(اسلام را حل است)».
نظام تونس تمام تلاشش این بود که تونس را از گذشته و فرهنگ و دینش قطع کند. «حبیب بورقیبة» دانشگاه «الزیتونة» را همان اول بست و فقط یک رشته در آن گذاشت. در 1969 و1970. رییس دانشگاه الزیتونة در آن زمان، پسر بن عاشورِ معروف بود که کتاب خیلی معروفی داشت به نام «الیس الصبح بقریب» که در مورد اصلاح نظام آموزشی الزیتونة بود که جواب نیازهای روز مردم را نمیداد و خیلی کتاب قوی و خوبی است.
کار دوم «بورقیبة» بستن اوقاف بود که نابودگر بود. کار سوم هم قانون احوال شخصی بود که دو موضوع مهم داشت؛ یکی حق طلاق برای زن بود. بورقیبة فکر غربی و سکولار و حتی چپ را گسترش داد. زیتونة را تبدیل به جایی کرد که فارغ التحصیلان غربی میآمدند و همهشان فکر فرانسوی و غربی و سکولار داشتند. یک عده زیادی از نخبگان تونس به عراق و سوریه رفتند و با فکر بعثی و قومی-عربی برگشتند.
دو نفر از شیوخ به شدت معارضه کردند: عبدالرحمن الخلیف در یک شهر تونس و حبیب المستولی در جنوب تونس که جفتشان حکم اعدام برایشان داده شد و تظاهرات مردمی داشتند؛ هرچند دومی بعدا وارد حکومت شد.
بورقیبة میگفت روزه رمضان فایده ندارد و مانع کار میشود و علنی آب میخورد. بعضی از مشایخ جمعیتی تاسیس کردند به نام «جمعیت محافظت علی قرآن الکریم». ما در 1970 وارد این جمعیت شدیم. تا وارد شدیم به آنها گفتند که این جوانان جمعیت شما را فاسد میکنند؛ پس یا آنها را بیرون کنید و یا جمعیتتان را منحل میکنیم؛ که آنها هم ما را بیرون کردند.
ما فعالیتمان را متمرکز بر دانشگاه کردیم؛ زیرا فارغ التحصیلان دانشگاه معلم میشدند و جاهای مختلف میرفتند و به همه جا فکر ما پخش میشد و این تاکتیک خیلی جواب داد و ما در دههی 70 بسیار داخل بلاد رشد کردیم. این کار بورقیبة را ترساند. او تلاش کرد که جامعهای امروزی ایجاد کند ولی دید که از درون دانشگاه یک جریانی ایجاد شده که فکر اسلامی را گسترش میدهد.
فشارها شدید شد. بورقیبة حاکم مستبد بود و معارضان دیگری هم داشت که میگفتند، چرا تنها یک حزب باشد و تا آخر عمر یک حاکم داشته باشیم. مردم اعتراض و تظاهرات میکردند. در 1981 ما از مرحله سری به علنی آمدیم و درخواست حزب سیاسی کردیم. در 1978 یک اعتصاب عام در تونس به وجود آمد و تیراندازی شد و نظام برای اولین بار خونریزی کرد. در 1979 هم در جنوب حرکتی تحت حمایت قذافی انجام شد که قومی-عربی بود و حرکتی مسلحانه بر علیه حکومت شد. این فشارها باعث شد که حکومت مجبور شود کمی فضا را باز کند. به چپ ها اجازه حزب دادند. ما هم درخواست دادیم ولی یک ماه بعدش ما را دستگیر و محاکمه کردند.
در میان ما بحث بود و میگفتیم، این نظام استبدادی است و چگونه حرکتی علنی شویم و در این ساختار فاسد، حزبی سیاسی شویم و کار کنیم و بعضی دیگر میگفتند، ما نباید سری بمانیم و باید پیشرفت کنیم و در ساختار دموکراتیک وارد شویم. من و «مورو» طرفدار علنی کردن حرکت بودیم و طرفدار اولیها بیشتر جوانان دانشجو بودند و از شخصیتهای معروف کسی نبود که اینقدر تند باشد و بگوید باید عمل سری انجام دهیم ولی حرکت دانشجویی طرفدارش بود. دانشگاه در آن سالها تحت تاثیر شدید چپها بود و حتی حزب حاکم کاری در دانشگاه نمیتوانست انجام دهد و منطقه آزاد برای چپ ها بود.
من از مهمترین طرفداران غنوشی بودم. سیر طبیعی حرکت اسلامی این است که در ابتدا که خیلی ضعیف است سری باشد؛ ولی وقتی جان گرفت، باید علنی شود و سعی کند به این شکل خودش را گسترش دهد. من معتقدم که حرکت نکردن کامل بر این خط و همراه نشدن حرکت با این تصمیم و تندروی جریان دانشجویی باعث شد که ما شکست بخوریم و بعضا به اهدافمان نرسیم. ما باید مسؤولیت خودمان را قبول کنیم.
ما در 1981 پنج یا شش رهبر معروف بودیم که همهی تونس ما را میشناختند و در مساجد و جاهای مختلف سخنرانی میکردیم و وقتی هم که در این سال زندانی شدیم باز معروفتر شدیم و بعد از 1984 که از زندان خارج شدیم، میتوانستیم ارتباط بیشتری با مردم بگیریم و کار مسالمت آمیز بکنیم و قدرت خودمان را گسترش دهیم. در 1987 مذاکره کردیم که حزبی تأسیس کنیم؛ ولی نگذاشتند و گفتند اسلامگراها نمیتوانند حزب تأسیس کنند. ما شروع به تظاهرات گسترده در تمام کشور کردیم. در آن زمان بن علی وزیر کشور بود و به طور مستقیم با او مواجه بودیم. همهی تظاهرات طالب تغییر بودند. او ژنرال بود. او از این فرصت استفاده کرد و تظاهرات را گسترش داد و وعده هایی داد تا خودش به حکومت برسد و کودتای سفید کرد و پزشکانی را آورد که شهادت دهند بورقیبة از لحاظ جسمی و روحی توانایی حکومت ندارد و او را دستگیر کرد و به زندان انداخت و ذلیل کرد و حتی یکی از وزرا و مسؤولینش سراغ او نرفتند.
ما همه در آن مقطع از 1987 در زندان بودیم. من و غنوشی به حبس ابد و برخی دیگر هم به اعدام محکوم بودند؛ از جمله رییس اول و دوم حکومت بعد از انقلاب. بن علی عفو سیاسی صادر کرد و ما را آزاد کرد و گفت، دموکراسی هست و ظلم نیست و همه از جمله اسلامگراها خوشحال شدند. ما در این مقطع، در زندان بحثهای داخلی داشتیم که وقتی بن علی آمد چه کنیم؟ برخی گفتند اسلامگراها حاکمی صالح و رییسجمهوری میخواهند که حج و عمره رود و او اینطور است و صادق است و برخی میگفتند منافق است. من میگفتم به یک نکته توجه کنید که «بن علی» وقتی آمد شما را آزاد نکرد بلکه گذاشت که کارش قشنگ شکل بگیرد و پایش محکم شود و بعد آزاد کرد. پس به او اعتماد نمیکنیم؛ ولی مسأله را طور دیگر باید دید و نباید با او دگیر شد. با او مذاکره کردیم. «بن علی» در مذاکرات گفت که همه از اسلامگراها متنفر هستند و شما نه در داخل و نه در خارج مقبول نیستید و فرانسه و دولتهای دیگر اگر بفهمند، شما آمده اید مقابلهی جدی میکنند. او گفت که اسمتان را عوض کنید و شرکت کنید تا حساسیت پیش نیاید. همچنین ناگهان قوی وارد نشوید و با تعداد کم برای 10 تا 15 صندلی از 130 صندلی شرکت کنید و فقط مشارکت محدود کنید که کم کم شما را بشناسند و از شما نترسند. او حیله کرد و ما فریب خوردیم. ما در شورایمان پیشنهادش را پذیرفتیم. ما به شکل یک حزب شرکت نکردیم و اسم «النهضه» را نیاوردیم و کاندیداهایمان را به شکل مستقل در جاهای مختلف آوردیم. ولی در مورد مشارکت محدود، بدنه تشکیلات قبول نکرد و بیشتر شرکت کردند و به صورت عام آمدند و خیلی استقبال خوبی در تبلیغات شد. «بن علی» ترسید که اگر دموکراسی باشد اسلامگراها همه چیز را میگیرند و برای همین دوباره ما را به زندان انداخت و ماه عسل مان تمام شد.
یکی از حضار: پس دانشجویان بهتر از شما فهمیدند چون میدانستند اخرش همین میشود.
البلدی: نه. ما به عنوان حرکتی اسلامی مشکلمان این بود که نتوانستیم آنچه اختیار کرده ایم را منضبط پیاده کنیم. ما در مقابل یک ژنرال هستیم که معلوم است میخواهد قدرت خودش را افزایش دهد و تثبیت کند. ما باید عمل تدریجی میکردیم و بتدریج جلو میرفتیم. ما خیلی عاطفی و هیجانی هستیم و در لحظه های خاص با هیجان و عاطفه و حماسه تصمیم میگیریم. در مصر هم در زمان مرسی همین اتفاق افتاد. همه با ما در داخل و خارج دشمن بودند و ما باید از دموکراسی ضعیف به وجود آمده استفاده میکردیم. ولی وقتی دیدند ما خطر بزرگی برای آنها هستیم، ما را نابود کردند. در 1991 که ما را گرفتند نابودمان کردند و از نظر جسمی و روحی و اقتصادی ما را از بین بردند. «بن علی» بقیه طرف ها(سکولارها و چپ ها و …) را تطمیع کرد و پول داد و ضد اسلامگراها را متحد کرد و به آنان پست داد. خیلی ها در زندان رفتند و خیلی ها تبعید شدند و او یک دولت امنیتی_پلیسی راه انداخت. برای اینکه در فضاهای حقوقی بین المللی از او دفاع شود، به او گفته شد که با یهود رابطه ات را خوب کن و آنها در فرانسه و آلمان و … از تو دفاع میکنند.
بهار عربی
ما نمیتوانستیم تنهایی حکومت راه بیندازیم. ما تروییکا راه انداختیم و با دو حزب اسلامگرا و دو حزب سکولار همراه شدیم و خیلی تاثیر گذاشت. همهی مخالفین ما از چپ ها و سکولارها و فرانکفولینها تظاهرات راه انداختند که باید تروییکا از بین برود و حکومت تکنوکرات راه بیفتد. «حمادی الجبالی» آن موقع رییس حکومت بود و موافق بود ولی «النهضة» مخالف بود.
حکومتهای بین المللی در تونس توافق داشتند که تونس باید پایدار بماند و نباید به خشونت کشیده شود و «النهضه» نیز جزئی از حکومت باشد؛ چون قدرت دارد و میتواند اوضاع را پایدار کند. النهضة از این تعرّف بین المللی استفاده کرد. مخالفین تروییکا خیلی فعالیت کردند. در تونس دو ترور هم اتفاق افتاد یکی از چپ ها و یکی از غربگراها؛ که خداروشکر اوضاع را به هم نزد.
گفتگوها بین غنوشی و دیگران انجام شد و نتیجه این شد که انتخابات، دوباره برگزار شود. گفتگوها چهارجانبه بود: اتحاد الأمه للشغل (چپ اروپایی)، و سه جای دیگر! (النهضه جزوش نبود) ما قبول کردیم و بحثها تحت نظر این چهارگانه شروع شد. در مورد همه چیز صحبت شد و این چهارگانه خیلی توانست سختی ها را از بین ببرد. رییس اتحاد الشغل با غنوشی رابطه خوبی گرفت و بدون تاثیر از حزب چپی اش خیلی به ما کمک کرد. این چهارگانه جایزه صلح نوبل هم گرفت؛ چون توانست انقلابش را صلح آمیز نگه دارد. انتخابات قانونی آمد و ما شرکت کردیم. داخل اسلامگراها دو گونه نظر بود. بعضی میگفتند به «منصف المرزوقی» رأی دهیم و برخی دیگر هم «سبسی». «تنظیم» گفت که به سبسی رای دهیم ولی انقلابی ها و غیرمنضبطین به منصف المرزوقی رای دادند. مرزوقی محبوبیت نداشت ولی وقتی مقدار زیادی از اسلامگراها به او رای دادند فکر کرد خیلی محبوبیت دارد و بعد که رای نیاورد، خیلی با اسلامگراها بد شد و هفده قسمت با «احمد منصور» در الجزیره صحبت داشت و انتقادات به اسلامگراها کرد.
اقتصاد حرکت النهضة
اقتصاد این حرکت برای گذران امورش بر مبنای التزامات مفروض بر افراد، بین 5 تا 10 درصد درآمد بود همچنین کمکهای داوطلبانهی فعالین اقتصادی و بازرگانان. سرمایه گذاری هم در موارد مختلف میکردیم. مخصوصا وقتی که فعالین ما زندان افتادند و از کار افتادند، باید به این ها هم رسیدگی میکردیم. برای همین مجبور شدیم با بعضی خیرین، حتی در خارج مرتبط شویم. این مربوط به قبل از انقلاب بود. ولی بعد از انقلاب که حرکت، حزبِ بزرگ سیاسی شد و مقرهای مختلف بزرگ پیدا کرد که بودجهی زیادی میطلبید. مجبور شدیم در پی سرچشمههای مصادر جدید مالی بگردیم. بعد که وارد انتخابات خواستیم بشویم، باید طرح اقتصادی میدادیم که این طرح را برایتان میفرستم. حرکت النهضه فعالیتهای اقتصادیش از خلال افراد بوده که فعالیت اقتصادی میکردند و نفعش برای حرکت بود. حرکت بعد از انقلاب، شریک حکومت شد و باید برنامهای برای اقتصاد کشور را میداشت نه فقط برای خودش.
ما الان متهم هستیم که از ترکیه و قطر پول میگیریم و برای همین باید سرچشمههای مالی خود و بودجه خود را اعلام کنیم و برای همین اولین حرکتی بودیم که این کار را کردیم که حدود دو میلیون و پانصد هزار دلار بود. اتهام دیگری که به النهضه وارد میشود این است که النهضة از بازرگانان نظام سابق پول گرفته است؛ تا طرح مصالحهای را بپذیرد، که النهضه موافق آن است. (طرح مصالحه طرحی است که میگوید با فساد دولت سابق برخورد نکنیم و با نظام سابق مصالحه کنیم).
اقتصاد و پول به دست اینها(افراد دولت سابق) است. 60 درصد اقتصاد تونس در دست بازماندهگان «بن علی» است. باید با حکمت رفتار کنیم تا دشمن ایجاد نکنیم؛ چپ ها و دولتهای جهانی و بازرگانان و … . مجبوری که طوری رفتار کنی که نابود نشوی. الان همه اینها منتظرند که ما برگردیم زندان و کلا از حکومت خارج شویم. ما در مقابل این وضع چه باید کنیم؟ ما میتوانیم برای واقعیت موجود را چاره جوئی کنیم و ترفندهایی بکار بریم تا بتوانیم این مقدار از حکومت را داشته باشیم.
یکی از حضار: این تحیّل (به کار بستن حیله) برای شما فایده ندارد و باید زمانی گفت «رب السجن احب الی». البته من با شما همراه هستم و تایید میکنم که شما حزبی بزنید که لزوما حرفش نگوید که حرف اسلام است ولی پراگماتیستی بودن و مصلحت سنجی باید حدی داشته باشد وگرنه شما چه فرقی با سکولارها دارید؟! شما هنوز در تونس کلوپهای شبانه فاسد دارید. پراگماتیه باید حد معین داشته باشد. ثناییه حزب و حرکت همان تحیل است و من با شما هستم ولی باید حد داشته باشد.
یک نکته بسیار مهم
البلدی: بین آرمان و ممکن فرق است. ادوات، هیچکدام دست ما نیست. ما در انتخابات قبلی چندین نماینده در پارلمان داشتیم ولی حزب «شیوعی» هیچ نمایندهای نداشت ولی آنها چند برابر ما وزارت گرفتند. آنها در مردم حضور ندارند؛ اما رسانه ها، اتحادیهها، دستگاههای امنیتی، مراکز مطالعات و مراکز تحقیقاتی و مراکز نفوذ و مراکز اقتصادی با آنها هستند. ولی ما که مردمی بودیم و اکثریت پارلمان بودیم قدرت نداشتیم! مردم به زندگی خودشان میپردازند و به سیاست کاری ندارند و فقط در انتخابات میآیند. برای همین ما الان فرصت داریم که با مقداری از آزادی و دموکراسی حضور یابیم تا از در میان زمینههای عملی و فرهنگی خودمان را قوی کنیم.
الان بعضی از ما رفته اند در بخش دعوت در مساجد و … و بعضی از ما رفته اند در حزب سیاسی. اکنون بر طبق آمار جدید، چهار میلیون در نمازجمعه شرکت میکنند. اگر بتوانی از این فرصت استفاده کنیم و گفتمان مردم را تغییر دهی و آنها را اگاه کنیم، انگاه میتوانیم کاری کنیم، ولی ما مبلغین و علمایی که معانی بلند اسلامی را به مردم برسانند نداریم. نود درصد دانشجویان اسلامی الزیتونه اصلا کاری به مردم ندارند و با آنها ارتباط نمیگیرند.
سؤال: همه اینها درست ولی یک حرکت اسلامی چطور میتواند کاری کند که متهم به حمایت از فساد و سیستم سابق و فساد جنسی و کلوپهای شبانه و … شود. شما با همه مصالحه کردید با دولت عمیقه و چپ ها و فاسدین حکومت قبلی و …. .
امام خمینی به ظاهر کاری نداشت خیلی مثل حجاب و … و امام به فسادهای جزیی مردم هم توجه جدی نداشت ولی امام به ریشه های فساد و دولت عمیق رحم نکرد. امام بلافاصله سفارت اسرائیل را کند و مردم هم پشت او بودند و امام اعتقاد عمیق و توکل عمیق به خدا داشت. به امام میگفتند شما که اینطور برخورد میکنید شما را زندان میاندازند که آنقدر تند برخورد میکنید و او میگفت خب بکنند! امام توانست. امام به بازرگان اجازه داد که حضور پیدا کند ولی به محضی که دید مانع حرکت انقلابی میشود آن را کنار گذاشت.
الان جوانان جهان اسلام عاشق اسلام هستند ولی حرکات اسلامی را پس میزنند. من حرکت اسلامی تونس را بیش از همه جا دوست دارم ولی شما باید به این فکر بکنید.
ما مصالحه نکردیم
البلدی: ما مصالحه نکردیم. ما ضرب المثلی داریم که «لکل بلد ظروفه». امام خمینی یک استثناء بود. ما باید با توجه به شرایط کشور خودمان و توان خودمان عمل کنیم تا بتوانیم در آینده به همان چیزی که شما در ایران به آن رسیدید، برسیم.
سؤال: چرا شما اسلامگراها همیشه در تشکیل حکومت شکست میخورید؟
البلدی: ما همیشه جو زده شدیم و عاطفی رفتار کردیم و در مصر نفهمیدیم که چه دولت عمیقی هست و نزدیک اسرائیل است و اقتصاد دست اوست و … و در سوریه هم همینطور و … . باید به تدریج عمل کنیم. ما قدرتمان را بر چارهجوئی کم میدانیم. برادران ما عاطفی رفتار میکنند. آمادگی برای حکومت نداشتیم ولی وقتی حکومت آمد ذوق زده شدیم و به سراغش رفتیم؛ راشد غنوشی خودش بسیار عاطفی است.