جمهوری اسلامی در سالهای اخیر با سیلی از پروندههای جدید روبه رو شده است که هویت بینالمللی آن را به چالش طلبیدهاند.
تحریمهای هستهای، روابط نافرجام با دولتهای برآمده از بیداری اسلامی، جنگ سوریه، بحران عراق و تنش رو به رشد با عربستان در پروندههای یمن و کشتار منا، سیاست خارجی جمهوری اسلامی را در تنگنایی قرار داده است که میتواند منجر به تغییر ریلی بیبازگشت در روابط ما با جهان شود.
در چنین شرایطی صرف «رفتارهای واکنشی» و «محافظهکارانه» و بسندهکردن به «حفظ داشتهها»، اگر سرعت تحولات منفی را هم کم کند، نمیتواند تغییری در وخامت اوضاع را باعث شود.
دست بالاتر با بازیگرانی است که «کنشگرا» بوده و با «نوآوری» در عملیاتِ خود بتوانند قدرت پیشبینی حریف را مختل نموده و به نقاط ضعف موجود در نظم رفتاری او حمله برند.
بدیهی است هرتغییری حاوی «ریسک» است اما عقبنشینی، محصول قطعی استراتژی محافظهکارانه در شرایط جنگ نامتقارن خواهدبود. در چنین شرایط نابسامانی تنها از دستکاریهای راهبردی در صحنه، متوقع است که به گشایشی بیانجامد.
ممکن است «نرمش قهرمانانه» ایران در پرونده هستهای و برجام را محصول همین باور به پویایی در تاکتیک مبارزاتی بدانیم اما روشن است که این پرونده فی نفسه یک واکنش محسوب می شود تا کنش.
این پرونده در دستان مردانی «معتمد» ولی «سازشگرا» است که ظرفیت تبدیل آن به یک فرصت را ندارند. پس از رفع تحریمها ما تازه در نقطه پیش از اعمال آنها خواهیم بود، اگر در شرایط بدتری نباشیم.
در متن مباحثات حول پرونده هستهای پیشنهادی نو راجع به پیشروی در ماموریتهای هویتی جموری اسلامی، از جمله در مبارزه با استکبار، آزادسازی فلسطین، اقامه دین و ایجاد امّت و تمدّن اسلامی دیده نمیشود. همراهی یا رضایت برخی از چهرهها و نهادهای انقلابی نسبت به روند برجام البتّه داستان دیگری دارد. گویا این بخش از تصمیمگیران بازاری پرسودتر از پرونده هستهای برای سرمایهگذاری یافتهاند که انعطاف نسبت به برجام را توجیه میکند. این سناریو متّکی بر فعالیّتهای متّحدان شیعی ماست و میتواند «خیز شیعی» نام گیرد.