نویسنده: مسعود صدرمحمدی
منتشر شده در سیاق
با مرگ شیخ عبدالباقی ارول، رهبر جماعت منزل در ترکیه بار دیگر موضوع رابطه طریقتها و دولت و نیز میزان نفوذ طریقتها تبدیل به موضوع روز در ترکیه شد.
بلافاصله پس از مرگ شیخ ارول ۷۴ ساله رئیس جمهور و تعدادی از وزرای دولت در حسابتهای رسمی خود در شبکههای مجازی اعلام تسلیت کردند. اردوغان در پیام خود با اشاره به اینکه سید عبدالباقی الحسینی حیات خود را در راه علم و عرفان و خدمت به اسلام سپری کرد ضمن مسئلت رحمت الهی برای او به خانواده و پیروان او طلب صبر و اجر کرد.
پس از اعلام خبر رحلت این رهبر دینی، شرکت هواپیمایی ترکیه پروازهای چارتری اضافی برای شهر «آدی یامان» که مقر اصلی این طریقت است تنظیم کرده و مسیرهای جادهای منتهی به روستای «منزل» در آدی یامان که محل اقامت این رهبر طریقتی بود در اثر ترافیک بسته شد.
شکلگیری جماعت منزل
«جماعت منزل» یا «منزلجیها» در شمار پرعضوترین جماعتهای نقشبندی خالدی است که نام خود را از روستای منزل در منطقه جنوب شرق ترکیه دارد. بنیانگذار این جماعت محمدرشید ارول است که در دوران اقامت خود در روستای منزل مشغول فعالیت تبلیغی شده و در میان جماعت مشهور به دارا بودن نفسی رحمانی برای ترک اعتیاد به الکل بوده است. و که در سال ۱۹۶۸ اذن خلافت از شیوخ نقشبندیه را دریافت کرده بود، از سال ۱۹۷۲ با شروع به فعالیت تبلیغی – ارشادی در این روستا جماعتی را بر اساس تعالیم سنتی سنی – صوفی تشکیل میدهد و با گذر زمان دایره فعالیتهای خود را گسترش میدهد.
با تداوم فعالیتش پس از کودتای ۱۹۸۰، از سوی حکومت نظامی موجود مجبور به ترک روستا میشود. او ابتدا به آنکارا و از آنجا به چناق قلعه در منتهی الیه غربی ترکیه تبعید میشود. او پس از مدتی به آدی یامان، و پس از آن به آدانا منتقل میشود که با توجه به مشکلات جسمانیای که در طول دوران تبعید مبتلا شده بود با حکم کمیسیون پزشکی دوران تبعیدش به پایان رسیده و او در حومه آنکارا ساکن میشود و تا پایان عمر خود فعالیتهای تبلیغی خود را از این منطقه اداره میکند. با سکونت او در آنکارا بسیاری از اعضای جماعتش نیز به این شهر مهاجرت کرده و در این شهر ساکن میشوند و به این ترتیب جماعت منزل که تا پیش از این در یک منطقه محدود در جنوب شرق ترکیه بود به مرکز کشور منتقل میشود و پس از آن فعالیتهای خود را در کلانشهرهای دیگر کشور از جمله استانبول تداوم میبخشد.
ارول در دوران اقامت خود در آنکارا محل سکونت خود و محله اطراف آن را تبدیل به درگاه منزل میکند و به صورت مرتب جلسات تبلیغ و ارشاد برای مریدان برگزار میکند. در این دوره جامعه مخاطبین او از جامعه روستاییان و شهرستانیهایی که تا پیش از این بود، به جامعهای شهرنشین و خصوصا افرادی که در ادارات دولتی فعالیت داشتند تغییر پیدا میکند. گزارش اداره ژاندارمری از حمله به یکی از جلسات جماعت و دستگیری افراد حاضر در آن نشاندهنده این تغییر ترکیبی هویتی جماعت است. بر اساس این گزارش ۳۵ نفر از افراد دستگیرشده از شاغلین در ادارات دولتی بودهاند که در میان آنها معلم، مدیر دولتی و حتی ماموارن پلیس نیز حضور داشتهاند. نکته جالب دیگر در میان دستگیرشدگان حضور ۷ افسر اخراجی ارتش در میان این افراد بود که به دلیل گرایشهای ارتجاعی از ارتش اخراج شده بودهاند. یکی از این افراد از منسوبان درجه اول به جماعت بوده است، به طوری که مسئولیت نظارت بر خانههای جماعتی پسران را برعهده داشته است.
نکته قابل توجه در مورد این جریان این است که جماعت بر خلاف سایر جماعات دینی که عموما استانبولمحور عمل میکنند بیشتر آناتولیمحور است و بخش قابل توجه توان او در منطقه داخلی آناتولی است. از تحولات قابل توجهی که در دوران اقامت ارول در آنکارا در خصوص ترکیب جماعت ایجاد شد این بود که بخش قابل توجهی از بدنه جریان راست ملیگرای ترکی با عنوان «اولکوجولر» که در واقع تشکلهای جوانان حزب حرکت ملی بودند به این جماعت گرایش پیدا کردند. این گرایش ضمن اینکه بخش قابل توجهی از جریان سیاسی کشور را تحت تاثیر این جماعت قرار داد و توان تاثیرگذاری در صحنه تحرکات سیاسی و اجتماعی را برای جماعت به همراه آورد توانست نفرات قابل توجهی را چه از منظر تعداد و چه از منظر تاثیرگذاری اجتماعی به دست آورد. پس از این دوره است که جماعت فعالیتهای خود را به سوی نواحی جنوبی، غربی و بخش اروپایی ترکیه انتقال داد. همچنین همزمان با این دوره است که جماعت نگاههایی همدلانه با سیاست و حاکمیت از خود بروز داده از ابراز نظرهای ضدسیاسی و ضدحاکمیتی خودداری میکند.
از تحولات قابل توجه دیگری که در دهه پایانی حیات ارول در داخل جماعت رخ داد حرکتی بود که تحت امر او به سمت جامعه دانشجویی در جماعت ایجاد شد. او در یکی از سخنرانیهای مشهور خود با بیان اینکه «تربیت یک دانشجو افضل از تربیت هفتاد صوفی است» و با تاکید بر اینکه صوفی و عالم بیبهره از تحصیلات چیزی جز خسران به همراه ندارد جماعت تحت امر خود را به سوی فعالیتهای دانشگاهی و حضور در مجامع آکادمیک سوق داد. نکته قابل توجه این بود که این مساله به طور یکسان شامل مردان و زنان عضو جماعت میشد، به طوری که یکی از علل افزایش حضور دختران محجبه در دانشگاههای ترکیه را بسیج عمومی اعضای این جماعت به سوی مجامع دانشگاهی دانستهاند.
جانشینی عبدالباقی ارول
با مرگ محمدرشید ارول در سال ۱۹۹۳ در آنکارا، عبدالباقی ارول که یکی از شاگران او بود به عنوان رهبر جماعت مطرح شد. عبدالباقی ارول در طول حیاتش با افزایش روزافزون توان خود در داخل جماعت و گسترشی که در توان مالی، اداری و کاریزمای اجتماعی جماعت ایجاد کرد، به عنوان «غوث ثانی» خوانده میشد. میتوان چنین گفت که او با کاریزمای خود عملا بنیانگذار جماعت را تحت شعاع قرار داده و اکنون جماعت بیشتر با نام او شناخته میشود. غوث ثانی در اصطلاحشناسی جماعت به معنای شخص کاملی است که در مقامی فراتر از قطب قرار دارد و در تمام ساحات کمال انسانی تمام مقامات اکمال را پشت سر گذاشته است. او در واقع به مقام میراثداری پیامبر اکرم (ص) در تربیت امت رسیده است.
او به دلیل انتساب به سلسله سادات از مقام تقدس بالایی برخوردار است و حضور او در جمع مریدان حادثهای قابل توجه به شمار میآید. در معدود فایلهای سخنرانی که از او در دست است مشاهده میشود که بسیاری از شنوندگان سخنرانیهای او به هنگام صحبتهای عادی او از خود بیخود شده و در حال گریه هستند.
او در این سخنرانیها بر صدق به عنوان عامل اصلی قرب تاکید میکند همچنان که ابوبکر به دلیل صدیق بودن قرب الهی یافت. او همچنین بر مظلوم و صابر بودن تاکید میکند. از منظر او مسلمان باید مظلوم باشد چرا که همه بزرگان تاریخ و خصوصا شخص پیامبر افرادی مظلوم بودهاند و البته باید صبر نیز پیشه کند. او تاکید دارد که دنیا از دیدگاه اسلام ملعون است مگر آن که نیت خیری داشته باشیم. او بر حفظ شریعت تاکید دارد و از لزوم توبه بر اساس ملزومات شرعی سخن میگوید.
آموزههای صوفیانه
همچون بسیاری از جماعتهای موجود، این جماعت نیز هیچ متن معرفتی و کتاب خاصی برای معرفی خود ندارد و صرفا در سایت رسمی جماعت اصولی یازدهگانه به عنوان اصول اساسی طریقت معرفی شده است. این اصول به ترتیب عبارتند از: ۱) هوش در دم (به معنای توجه به نفس خود از سوی هر کس)؛ ۲) نظر بر قدم (توجه به راهی که سالک در آن گام مینهد)؛ ۳) سفر در وطن (تاکید بر اصل سفر برای طی مقامات معنوی)؛ ۴) خلوت در انجمن (توان خلوت در میان مردم عادی)؛ ۵) یادکرد (توجه به یاد الهی)؛ ۶) بازگشت (توجه به اینکه رضای الهی مقصود و مطلوب سالک است و او باید به سوی خداوند بازگردد)؛ ۷) نگهداشت (مراقبه در لزوم توجه به رضای الهی)؛ ۸) یادداشت (مراقبه در لزوم تداوم ذکر بیانی)؛ ۹) وقوف زمانی (به دست آوردن وقوفیت به اوضاع زمان)؛ ۱۰) وقوف عددی (توجه داشتن به عدد اذکاری که بیان میکند) و ۱۱) وقوف قلبی (توجه به آنچه در قلب فرد میگذرد)
توجه به معارف بیان شده از سوی مبلغان سرشناس این جماعت نشاندهنده آن است که در مقام نظر این جماعت قائل به آداب و مراحل تصوف و اخلاق نظری کلاسیک است و از تخلیه و تحلیه آغاز کرده و با اذکار و اعمال عبادی در پی ارتقا مقام معنوی سالکان خود است. اعضای این جماعت همچون تمام طریقتها مقامی قدسی برای شیخ خود قائلند و از این جهت او را فردی موید به تاییدات الهی به شمار میآورند. سالک باید آگاه باشد که تمام انوار و توفیقات الهی تنها با واسطه شیخ است که بر قلب او جاری خواهد شد. در این طریقت نیز رابطه به معنای ارتباط قلبی میان شیخ و مرید از اهمیتی غیرقابل چشمپوشی برخوردار است. این ربط هم در زمان حیات و هم در زمان ممات شیخ است، چرا که شیخ پس از ممات نیز توان تصرفات این جهانی را داراست. مرید نباید از یاد ببرد که تمام نعمات الهی اعم از معنویات و مادیات که به او میرسد به واسطه فیض دعا و طلب شیخ از درگاه الهی است. شیخ امانت خدا و رسول خدا در میان مریدان است و آنان باید در ادای احترام به او که قلبش تجلیگاه جلوههای الهی است کمال دقت را نشان دهند. مرید نباید از یاد ببرد که تمام افعال و اقوال شیخ با تاییدات الهی است و هرچه او کند در راستای رضای خداوندی است. با چنین ایمانی به شیخ است که مرید امکان وصول به مقام اخلاص را خواهد داشت.
نکته قابل توجه در این طریقت عدم وجود شرط علمآموزی از سوی شیخ است؛ زیرا علمی که شیخ را به این مقام مقدس میرساند نه علم ظاهر که علم لدنی است و خداوند این علم را گاه در قلب کسی که حتی سوره فاتحه را نیز نمیداند به ودیعه قرار میدهد. شیخ واسطه نیاز مرید به درگاه الهی است و با دعای اوست که مرید به حاجات خود نایل میشود. در ادبیات این جماعت کسانی که در پی اعتراض به رسم این طریقت باشند «منکر» نامیده میشوند که یک عضو طریقت همچنان که از یک شیر درنده فرار کرده و خود را دور میدارد باید از چنین منکرانی نیز فراری باشد. چرا که هم صحبتی با منکر مانع رزق معنوی قلب سالک میشود و تا چهل روز او را از معنویات دور میکند.
این جماعت نیز مانند بسیاری از طریقتهای نقشبندی خالدی دارای مجالس ذکر است که در مجالس این طریقت جایگاه نبی مکرم اسلام و توسل به ایشان جایگاهی خاص و ویژه دارد، به طوری که وجود مبارک ایشان است که رئیس معنوی طریقت است و واسطه وصول حوائج سالکان به درگاه ربوبی نیز ایشان هستند.
با در نظر داشتن نوع معارف و فعالیتهای این جماعت میتوان گفت که این جماعت از جمله جماعتهایی است که در مقایسه با دیگر جماعات رنگ طریقتی و وابستگی صوفیانه خود را بیشتر حفظ کرده است و چه از منظر ادبیات طریقت و چه از منظر نوع رفتار سالکان بیشترین رنگ صوفی و کمترین تاثیرپذیری از جریان مدرسی را داشته است. جایگاهی که شیخ در توبه، ذکر، ورد، ختم، رابطه، وسیله، توسل، شفاعت، جذبه و همت سالک دارد قطبیتی مهم به او داده است. کرامت و رویای صادقه و نقل مناقب اولیا و از جمله خود شیخ، از مهمترین جلوههای این طریقت است.
قدرت و اقتدار جماعت منزل
روستای منزل که مقر اصلی شیخ جماعت است به گفته برخی شاهدان اساسا تحت تحکم شیخ جماعت است و از دادن مالیات و هر نوع هزینه دیگر به دولت معاف است. در مواقع خاص سال همچون اعیاد اسلامی و یا مراسمات خاص جماعت و خصوصا در ماه رمضان هزاران فرد از نقاط مختلف آناتولی با هدف حضور در مراسمات جماعت و یا زیارت سیمای شیخ به این روستا سفر میکنند که در برخی مواقع جمعیتی چندین هزار نفری را شامل میشود. طریقت همچنین در کشورهای مختلف اروپایی نیز در میان ترکان دارای نمایندگی است و مکانهایی با عنوان تکیه برای انجام اعمال عبادی و طریقتی دارد.
این طریقت به واسطه شبکه تلویزیونی خود، «سمرقند تیوی»، نیز از شهرت قابل توجهی برخوردار شده است. چرا که این شبکه با برنامههای با کیفیت خود عملا تبدیل به شبکه آموزش معارف صوفیانه برای متدینین و متمایلان به معارف تصوف شده است. این شبکه برنامههای آموزش علوم دینی، علوم عرفانی و برنامههای اخلاقی مختلفی پخش میکند و از تعداد بیننده قابل توجهی در میان طیف دیندار برخوردار است. فعالیتهای رسانهای خلاصه در این شبکه نمیشود و در کنار آن رادیو سمرقند، انتشارات سمرقند، انتشارات خواجگان، گروه مجلات سمرقند از دیگر فعالیتهای انتشاراتی و معارفی این جماعت است.
در این میان منتقدین خارج از جماعت نسبت به زندگی اشرافی سید عبدالباقی و نیز خانواده او به خصوص فرزندان و نوادگان او اعتراض دارند و این نوع زندگی را مغایر با هر نوع تعریفی از اسلام میدانند. گفتنی است در چند سال اخیر با مجلس عروسی اعیانی صدها نفری نواده جوان شیخ جماعت این موضوع در رسانههای لائیک و عمومی کشور مورد توجه قرار گرفته و انتقادات فراوانی را نسبت به وضعیت موجود این جریان به همراه داشت.
این جماعت نیز همچون سایر جماعتهای دینی در دوران عدالت و توسعه با نهادهای حاکمیتی و دولت وارد ارتباط سازندهای شده است. بخش قابل توجهی از منسوبان به جماعت در رشتههای پزشکی تحصیل کرده و دارای چندین بیمارستان خصوصی هستند و در عرصه بهداشت و درمان ترکیه از فعالیت قابل توجهی برخوردارند. برخی روزنامهنگاران مخالف، وزرات بهداشت و نهادهای بیمارستانی ترکیه را حوزه استحفاظی این جماعت قلمداد میکنند.
جماعت هیچ اطلاعات دقیقی در مورد گردش مالی خود ارائه نمیدهد و از این رو اساسا به دست آوردن اطلاعاتی قابل اطمینان در خصوص حجم گردش مالی آن امکانپذیر نیست. اما برخی شاهدان و مطلعین محلی از حضور بسیاری از تاجران سرشناس در روستای منزل و اعطای کمکهای قابل توجه به این جماعت و نیز ایجاد تسهیلات تجاری برای اعضای جماعت سخن میگویند. جمعیت قابل توجه مریدان که این جماعت را تبدیل به یکی از بزرگترین جماعات ترکیه کرده است این احتمال را که گردش مالی بسیار قابل توجهی در جریان است تقویت میکند.
مسالهای که در رابطه این جماعت با دولت قابل توجه است این است که با توجه به شافعی بودن این جماعت و نیز کُرد بودنِ بخش قابل توجهی از اعضای آن، دولت از این جماعت به عنوان اهرمی در راستای تاثیرگذاری بر افکار عمومی مردم عامه و سنتی کردهای ترکیه استفاده میکند. درهمین راستا در سالهایی که دولت در حال یافتن راهحلهایی برای حل مساله کردها بود، احمد داوداوغلو، نخست وزیر وقت ترکیه با سفر به روستای منزل با شیخ عبدالقادر دیدار کرده و اخبار آن را منتشر کردند.