باید تقریرهای متکثر از تقریب شکل بگیرد / تقریب در حوزه های عرفی دنبال شود
پس از اتفاقاتی که با جریان بیداری اسلامی در منطقه رخ داد، بعضی از صاحبنظران درباره نسبت جمهوری اسلامی با جریانات اسلامگرای اهلسنت و حتی به صورت کلیتر، روابط شیعه و سنی و تئوری وحدت اسلامی، دست به نظریهپردازیهای جدیدی زدند.
اندیشکده مرصاد تصمیم دارد تا با برگزاری سلسله نشستهایی، ایدههای متفاوتی که در این حوزه مطرح شده است را به گفتگو بگذارد.
یکی از این نظریات متعلق به دکتر احمد رهدار است. در مصاحبه با ایشان سعی کردیم به شفاف شدن این دیدگاه کمک کرده و به رفع ابهامات آن بپردازیم.
گفتنی است اندیشکده مرصاد صرفا ناقل نظر ایشان بوده و این نظریه را رد یا تایید نمیکند.
- لطفاً ابتدا به صورت اجمالی ایده خود را درباره وحدت اسلامی توضیح بفرمایید.
خلاصه عرض من این است که استراتژی وحدت که ما از آن به عنوان استراتژی تقریب یاد میکنیم، در جهان معاصر ما در یک وضعیت فعالانه آغاز نشده است. یک اتفاق بیرون از اراده اسلامی، بلکه علیه اراده اسلامی، به نام اشغال فلسطین، افتاده و این خاستگاه یک اتفاق عملی در جهان اسلام شده، مبنی بر رویکرد تقریب و وحدت. اشکال هم ندارد، میتوانست خوب باشد، اما تا زمانی که به واقع آن عامل تأثیرگذار و وحدتبخش یعنی فلسطین، همچنان در ادامه در بیناذهنیت امت اسلامی مستقر باشد.
البته من معتقدم این اتفاق تقریباً در چند دهه بوده است، شاید تا نزدیک دو سه دهه فلسطین همچنان در نقطه ثقل امت اسلامی است، [اما] از جایی به بعد فلسطین از مدار بیناذهنیت امت اسلامی خارج شده است. وقتی خارج شده، کشورهای معتقدتر و باثباتتر مثل ایران، پای فلسطین ماندند، حتی تا به امروز، و از قضا کمکم هزینههای تقریب و وحدت امت اسلامی، از دوش توزیعیافته شده امت اسلامی، دارد تنها روی دوش انقلاب اسلامی و ایران میافتد. منظورم از هزینه، هزینه اقتصادی نیست، که البته یکی از هزینهها هم همین هزینه اقتصادی است، بلکه منظور این است که کل بار روانی مقوله وحدت در جهان اسلام، روی دوش ایران افتاده است. این غیر از این است که شما بگویید ایران طلایهدار وحدت است. این طلایهداری وحدت یک مسأله است که خوب ایران است و این نکته خوبی است. اینکه ایران دارد هزینه این وحدت را یکطرفه و تنهایی در جهان اسلام میدهد، کمکم تأثیر کار و اصل عقلانیت تقریب را زیرسؤال میبرد.
تقریب زمانی تقریب است که حداقل چند اتفاق به تبع آن بیفتد. یکی این که تقریب باید برای ما نظام تولید کند، یعنی با نظام و رویه تقریب روبهرو شوید. زمانی که نتوانید نظام تولید کنید، افرادی مثل مولوی عبدالحمید برجسته میشوند، شخصمحور میشود، وقتی آن را رویکرد امت اسلامی نکردید، و نظامسازی برای آن نکردید، فرد برجسته میشود.
یکی هم این که تقریب باید تولید قدرت کند، یعنی من و شما زمانی که با هم نیستیم یک قدرت داریم و زمانی که با هم باشیم، علیالقاعده باید یک قدرت متفاوتی داشته باشیم. الان تقریب و مناسباتی که در جهان اسلام دارد تقریب را نمایندگی میکند، چه اندازه منجر به تولید قدرت اسلامی شده است؟ نمیگویم قدرت شیعی یا قدرت ایرانی یا …، نه چقدر تبدیل به قدرت اسلامی شده است؟ اگر این اتفاق نیفتد، چندان جایی برای مقوله تقریب نیست.
به همین علت، پیشنهاد صریح ما این است که اولاً در دایره تقریب، تطورات تقریب را ببینیم. منظور این است که یک زمان، آقای بروجردی مسأله تقریب را مطرح کرد، حضرت امام (ره) مسأله وحدت را مطرح کرد، بعد از حضرت امام (ره) الان ما تئوریهایی را داریم پیشنهاد میدهیم. مثلاً به جای تقریب اعتقادی، تقریب اقتصادی یا اشتراک منافع را جایگزین کنیم. 12% ارتباطات اقتصادی کشورهای مسلمان با خودشان است. یعنی 88 % ارتباطات اقتصادی کشورهای مسلمان با غیر خودشان، یعنی دار الکفر است نه با دارالاسلام. این در حالی است که بیش از 85-86 % نیازمندیهای اقتصادی آنها در درون جهان اسلام قابل تأمین است، در عین حال 12 % ارتباط اقتصادی داریم.
اگر به جای وحدت اعتقادی، وحدت منافع را جایگزین کنید، هسته وحدت را از مسائل اعتقادی، به مسائل دیگری، از جمله مسائل اقتصادی (نمیگویم تنها مسائل اقتصادی) تغییر دهید، وارد یک عمل وحدت میشوید، نه تنها یک ذهنیت وحدت.
لذا باید تطور تقریب دیده شود، یعنی تقریب داریم، وحدت داریم، اشتراک منافع داریم. همچنین این راه ادامه پیدا کند، این اولین پیشنهاد ما که به جای ماندن در استراتژی وحید تقریب، اولاً تطورات تقریب را ببینیم، تقریب و وحدت و اشتراک منافع و اقدام مشترک عملی را، که دیده نشده است.
پیشنهاد دوم ما این که در برابر و در عرض استراتژی وحدت و تقریب، استراتژیهای بدیلی هم تعریف کنیم. زمانی که میگوییم بدیل، معنایش حذف استراتژی وحدت نیست، بلکه معنایش ضمیمه کردن ظرفیتها و فرصتهای دیگری است که ضرورتاً در تور تقریب و وحدت صید نمیشود. مثل استراتژی «ثقافه الاختلاف». «ثقافه الاختلاف» یک استراتژی است که خاستگاه مذهبی ندارد، استدلالهایش اعتقادی و مذهبی نیست، اما نتایجش میتواند به حوزه مذهب و اعتقادات کمک کند. یعنی اینجا به فلان روایت یا سیره یا قرآن، استدلال نمیآورید که من شیعه و شما سنی باید همدیگر را تحمل کنیم و کنار هم باشیم. شما اینجا استدلال میآورید که شما از لحاظ مدنی باید رشد کنید و یکی از نشانههای رشد مدنی همین است که یک درک مسالمتآمیز از اختلافهای شهروندان یک جامعه پیدا کنید. اینجا با رویکردی کاملاً جامعهشناسی به پروژه وحدت کمک میکنید. پس این نکته دوم که چیزهای بدیل را طرح کنیم، از جمله «ثقافه الاختلاف». استراتژی «اتحاد» هم میتواند تمام منافع استراتژی وحدت و تقریب را برای ما داشته باشد، به اضافه منافع دیگری، یا اگر منافع دیگری هم برای ما نداشته باشد، حداقل مضار عارض شده بر استراتژی تقریب و وحدت را هم ندارد.
این خلاصه آن چیزی که در ذهن ما بود. که البته این دیدگاه مبتنی بر آسیبشناسی تقریب بود، که من خدمت شما آسیبشناسی تقریب را عرض نکردم، تنها به یکی از آسیبها اشاره کردم که مثلاً هزینه آن تنها متوجه کانون خاصی مثل ایران میشود.
- من دقیقاً متوجه نمیشوم منظور شما از کلمه «وحدت» چیست که میفرمایید جواب نداده است، و تفاوتش با اتحاد چیست؟ شما بحث از وحدت اعتقادی کردید، آیا منظورتان وحدت در اعتقادات بوده است؟
تا به حال در کنفرانسهای تقریب شرکت کردهاید؟ محور بحثها چیست؟
- محور بحثها این است که ما اشتراکهایی داریم، بیایید حول این اشتراکها با هم وحدت کنیم.
آن اشتراکات چه بوده است؟
- قبله، قرآن و …
یعنی مباحث اعتقادی، در تمام این 60-70 سال کلاً همین را تکرار کردیم و از این محور فراتر نرفتیم. شما میفرمایید اگر ما حول قرآن وحدت کنیم، معنیاش این نیست که فقط درباره قرآن حرف بزنیم، بلکه معنیاش این است که بر پایه قرآن، همان کارهای اقتصادی و … را هم داشته باشیم، اما اتفاقاً به [آن سمت] نرفتیم.
- یک سوء تفاهمی به وجود آمده که منظور از وحدت اعتقادی، یعنی تعریف کردن پروژهای که در اعتقادات به وحدت برسیم. در حالی که آنچه طلایهداران رسمی تقریب میگویند، مثل مجمع تقریب و دارالتقریب مصر، این است که حول عقاید مشترکی که داریم وحدت کنیم، حال ممکن است جاهایی اختلاف داشته باشم. در آن اختلافها اتفاقاً این بحث اخلاق اختلاف که شما میگویید، مکرر بحث شده و کتاب هم در این باره نوشته شده است. بحث ادب اختلاف، یک بحث خیلی قدیمی است. شما میگویید ما از یک منظر جامعهشناختی به بحث وارد شویم و استدلال مذهبی برای آن نیاوریم، خوب وقتی استدلال مذهبی در این حوزه جواب نداده، به نظر شما آوردن استدلال غیرمذهبی برای کسانی که نگاه مذهبی دارند، جواب میدهد؟
به نظر من جواب میدهد، نمونههای زیادتری هم داریم.
- خوب چرا استدلال مذهبی جواب نداده است؟
این آسیبشناسی تقریب است که به آن وارد نشدم. ولی شما میپرسید که وقتی یک استدلال مذهبی جواب نمیدهد، ممکن است که یک استدلال غیرمذهبی جواب دهد؟ دهها مورد داریم. یک وقت شما میگویید تکلیف است که شما رأی دهید، یک درصدی میآیند، یک وقت هم میگویند ایرانیت، آی هر کس که ایران را دوست دارد! اصلاً حرف از انقلاب اسلامی و آرمانها و ارزشها نمیزنند، میگویند بهخاطر ایران بیایید، واقعاً هم میآیند.
- اینکه این برتر از آن است، یا بیشتر جواب میدهد از کجا استنباط میشود؟
نه، برتر نیست، من واژههایم را با دقت به کار میبرم، گفتم این ظرفيتی دارد که میتواند به ظرفیتهای استراتژی وحدت یک چیزهایی را ضمیمه کند، ضرورتاً تمام این صیدهای ما در تور استراتژی وحدت نمیآید، بعضی چیزها را باید در تورهای دیگری بیاندازیم تا بتوانیم آن را در جهان اسلام صید کنیم. لذا از پیشنهادهای ما در حوزه همین مسأله تقریب، تقریرهای متکثر از تقریب است. حتی اگر بگویید ما در همین تقریب میمانیم و استراتژی بدیل نمیدهیم، اولاً باید در همین تقریب، تطورات تقریب را ببینیم، علاوه بر این هم میگویم تقریرهای متکثر از تقریب را ببنید.
کل تقریر ما از عقلانیت تقریب روی مفهوم دشمن مشترک متمرکز شده که عقل حکم میکند که زمانی که دشمن مشترک داریم، کنار هم باشیم و ظرفیتهای مشترک را وسط بگذاریم و اختلافات را رو نکنیم و فعلاً با همین دشمن مشترک بجنگیم، بعد از برداشتن او خودمان با هم به یک نتیجهای میرسیم. تقریرهای تقریب واقعاً منحصر به همین است.
تقریرهای دیگری هم میتوان ارائه داد، مثلاً این که اصلاً دشمن مشترکی هم نیست، آمریکا و اسرائیلی هم نیست، غایت این احکام و دین و چیزهای مشترکی که داریم چیست؟ مثلاً میگوییم اقامه تمدن اسلامی. خوب از تمدن یک تقریری بدهیم که آن تقریر اساساً امکان سوار شدن روی داشتههای یکی از این مذاهب را ندارد. تمدن یک تکثری میخواهد که چه اندیشههای من فقط وارد آن شود و چه فقط اندیشههای شما وارد آن شود، امکان تحقق ندارد. اگر بخواهیم تمدن اسلامی برپا کنیم باید کنار هم باشیم. یعنی به میزانی که حتی تقریرهای تقریب را متکثر میکنید، باز هم آوردههای متفاوتی برای شما میآورد.
- شما بحث وحدت پسینی و وحدت پیشیني را مطرح کردید. برداشت من از فرمایش شما این است که مشکل تقریب این بوده که ما داشتیم زندگیمان را میکردیم و یک دفعه یک مسألهای به نام اشغال فلسطین اتفاق افتاد و باعث شد ما حول این مسأله با هم وحدت کنیم، و به همین دلیل هم بعدها شکست خورد، چون آن مسأله دیگر، مسأله بودنش را از دست داد. لذا ما باید فارغ از مسائل بهصورت پیشینی در مورد وحدت صحبت کنیم…
نه فارغ از مسائل. ما چند راه داریم میتوانیم کاری کنیم که فلسطین همچنان در بیناذهنیت امت اسلامی بماند. باید به این فکر کنیم و سناریو بدهیم. اگر در این کار موفق شدیم، دلیلی ندارد عوض کنیم. فلسطین همچنان برای ما، یعنی ما که شیعه و ایرانی و انقلابی هستیم، مسأله مهمی است. اینکه این مسأله در حال حاضر از بیناذهنیت امت اسلامی خارج شده را یک انحراف و آسیب میدانیم. اگر سناریوهایی باشد که به این بیاندیشد که چگونه همچنان فلسطین را بیناذهنیت امت اسلامی بکنیم، استقبال میکنم و میگویم همین کار را بکنیم. اگر این نیست، مسألههای مشترک دیگر عالم اسلامی که میتواند بیناذهنیت امت اسلامی بشوند را تولید کنیم. مسأله وحدت بیش از اینکه در مجمع جهانی تقریب و دارالتقریب مصر حل میشود، باید در کف خیابان و در عمق ذهن امت اسلامی باید تعریف شود.
حضرتعالی میفرمایید که در مجمع جهانی تقریب، تقریری که از تقریب میکنند، وحدت اعتقادی نیست، امت اسلامی چه برداشتی کرده است؟ امت اسلامی دقیقاً الان من و شما را به ریا و نفاق سیاسی متهم میکند، میگوید شما پرچم تقریب را بلند کردهاید اما دارید زیارت عاشورا میخوانید، کاملاً در پس این استدلال این مسأله نهفته است که انگار در تقریب قرار بود شما از زیارت عاشورا دست بردارید. امت اسلامی این حرف را میزند، من بر این باور هستم که داعش روی آسیبشناسی استراتژی تقریب دارد شکل میگیرد. مردم خسته میشوند، بخشی از تحلیل جامعهشناختی داعش، روش ارائه تقریب ما است. امت اسلامی از این نفاق دینی که درست کردهایم خسته میشوند و احساس میکنند یک جریانی آمده و رک و پوستکننده دارد اصل مطلب را میگوید، میگوید واقعیت قضیه این نیست، واقعیت قضیه این است که آقایان اینجا سمینار برگزار میکنند، فردای همان روز هم بلندگوهایشان فریاد میزنند اللهم العن اول و الثانی و الثالث و الرابع و … . مردم در این صداقت نمیبینند که، در هر دو جبهه شیعه و سنی.
این که در جبهه تسنن میبینند مردم داعشی میشوند و در جبهه شیعی، روز به روز پیروان صادق شیرازی زیادتر میشود، چون طلایهداران تقریب متهم به نفاق مذهبی و خنثی شدن هستند، در حالی که رقبای آنها کسانی هستند که با یک صراحت مذهبی قضیه را طرح میکنند.
- این اصل را که حول یک مسألهای باید این وحدت شکل بگیرد را قبول دارید؟
بله، وحدت فقط یک نظریه نیست، بلکه یک اقدام عملی در بین امت اسلامی است، اقدام عملی واقعاً موضوع میخواهد. برای همین میگویم مثلاً بحث اشتراک منافع را طرح کنید.
- مگر این بحث مطرح نبوده است؟
نه، کجا طرح شده است؟
- در اساسنامه مجمع تقریب آمده است که ما وحدت انجام میدهیم تا در برابر دشمن مشترک بتوانیم موضعگیری مشترک داشته باشیم، همکاریهای مشترکی داشته باشیم، بتوانیم پروژه تمدن اسلامی را پیش ببریم. اتفاقاً همیشه منافع مشترک مطرح بوده است.
وقتی میگویم منافع مشترک یعنی چه؟ مثال بحث اقتصادی را زدم، بگذارید مثالهای مفهومیتری بزنم، تا یک دفعه سر چیزی نروم که شما بگویید آسمان اعتقادات مرا روی فرش اقتصاد و … آوردی. در کنفرانسهای تقریب چه کسانی را دعوت میکنیم؟ آدمهایی را دعوت میکنیم که در هر پست و مقامی هستند، از لحاظ ذهنی و اعتقادی قائل به تقریب هستند که اکثر اینها هم علمایش هستند و ناکارآمد، اما گزینهای که انتخاب کردیم، قائل به تقریب است. من میگویم تغییری داشته باشیم، حتی اگر میخواهید روی تقریب بمانید و به استراتژیهای بعدی که ما پیشنهاد میدهیم هم [توجه نکنید]. در تقریب وقتی میخواهید به اقدام مشترک برسید و هزینه آن را هم ابتدا ایران، یعنی ایران انقلابی، بدهد (حرفی هم نیست)، یک دفعه موضوع را عوض کنیم و بگوییم از این به بعد در کنفرانسهای تقریب صرفاً کسانی را دعوت میکنیم که اقدام انقلابی در کشور خودشان دارند؛ ناگهان کلاً افراد عوض میشوند. این یک مسأله عملی هم است. ما افرادی که اقدام انقلابی دارند، نه یعنی کسانی که میگویند مرگ بر آمریکا و …، یعنی مثلاً فرض کنید شوریدن بر علوم انسانی غربی که در عالم اسلامی آمده است، هیچ زمان در کنفرانسهای تقریب متفکرانی که نظریات علم بومی و علم دینی را طراحی کردند را دعوت کردهاید؟ مگر شما نمیخواهید به منافع مشترک امت اسلامی برسید؟ منافع مشترک امت اسلامی الان زیر تئوریهای علوم انسانی غربی، اصلاً دارد سبک زندگی ضد اسلامی پیدا میکند، و بعضی افراد در جهان اسلام متوجه این موضوع شده و علیه آن دارند مؤسسه راه میاندازند و کتاب چاپ میکنند و …، چرا آنها دعوت نمیشوند؟ خیلی فرق میکند.
ما خودمان را در یک تقریر محدودی از تقریب تعریف کردیم و نشاندیم و در همان تقریر هم ماندهایم.
- یعنی شما میگویید ما به جای این که حرف از خود وحدت بزنیم، زمینههایی ایجاد کنیم که وحدت لازمه آن زمینهها باشد. مثلاً در حوزه علوم اجتماعی در این حوزه بسیار میتواند به نظر شما کمک کند.
من آسیبهای زیادی در ذهنم است. اولاً به جای این که مسأله تقریب و وحدت را روی کشورهای اسلامی ببرید، باید روی مردم مسلمان ببرید؛ یعنی تقریب را باید از سطح سیاست به سطح فرهنگ انتقال بدهیم و این نشده است. اینکه میگویم بیناذهنی امت اسلامی نیست، چیزی که بیناذهنی امت اسلامی شود، خود امت برای آن هزینه میکند، و لازم نیست که کشور ایران میلیونها دلار هزینه کند و افرادی را دعوت کند و بهصورت رسمی بیاورد، [بلکه] خود امت این کار را میکند. لذا اگر این قضیه به سمت ساحت فرهنگی میرفت نه ساحت سیاسی، طلایهداران تقریب در جهان اسلامی، کشور ایران نمیشد، حوزههای علمیه و NGOها میشدند، یعنی آدمهای دیگری طلایهدار تقریب میشوند، نه اینکه فرض کنید آنها طلایهدار تقریب شوند، اصلاً لازم نیست که کشور ایران [طلایهدار] باشد.
آقای مکارم بزرگوار که دبیرخانه دائمی ضدتکفیر را راهاندازی کرده، این تیپ کار و تیپ کاری که ما در کنفرانسهای تقریب داریم راهاندازی میکنیم، وقتی رویه شود جواب میدهد. البته آن کار حتی در همین صورت فعلیاش خیلی از کنفرانس تقریب کارآمدتر است، ولي همين الان هم يكي از آسيبها اين است كه وقتي دبيرخانه ضدتكفير ميخواهد افرادي را دعوت کند به دليل عدموجود سيستم رصد و شبكه ارتباطي مناسب بايد از كانالهاي رسمي دولتي و با ملاحظات امنيتي خاص (نه لزوماً فرهنگي) افراد دعوت و با آنها تعامل شود، نه بر اساس مانيفست آقاي مکارم. زماني که اين را رويه و تکثير کرديد …
- به نظر شما اگر مانیفست آقای مکارم باشد، چه تفاوتی میکند؟
خیلی تفاوت میکند. ناگهان میبینید دو سوم افرادی که در این 40 سال دعوت کردید در لیست قرار نمیگیرند.
- واقعاً شما این طور فکر میکنید؟
بله من این طور فکر میکنم. اصلاً عکس قضیه را برای شما بگویم، همین که ما هر سال افراد تقریباً ثابتی را میآوریم، حدود 80% افراد، یعنی استراتژی تقریب جواب نداده است.
- ثابت بودن این 80% به این دلیل است که افراد دیگر نمیآیند. یعنی …
پس جواب نداده است.
- خوب مسائل سیاسی جهان اسلام در آن مؤثر است.
مسائل سیاسی جهان اسلام یعنی چه؟ یعنی یک نفر از کشور مراکش به اینجا میآید و زمانی که برمیگردد، کشور مسلمان مراکش به او گیر میدهد، یا به او پست نمیدهد، یا با او قرارداد نمیبندد. کشور مسلمان به او گیر میدهد، چون شهروندش در کنفرانس وحدت اسلامی شرکت کرده است. این یعنی جواب نداده است دیگر.
- تمام قضیه این نیست. بخشی از قضیه این است که شما مجمع تقریب و کنفرانس وحدت را محملی برای جلو بردن سیاستهای جمهوری اسلامی هم قرار دادهاید. وقتی آقای شیخ حسون آن بالا مینشیند، شما توقع دارید کسی آنجا بیاید؟
این آسیب دیگر تقریب است. این که چرا شما کانون تقریب را در کشوری آوردید که بیشترین حساسیت را جهان اسلام روی آن سوار است؟ اتفاقاً وقتی میگویم تئوریها را متکثر کنید، کانونها را هم متکثر کنید.
- خوب مگر دست ما است؟
برای چه دست ما نیست؟ استراتژی وحدت اصلاً همین است. این چه وحدتی است؟
چرا کنفرانسهای بینالمللی وحدت مثلاً یک سال در الازهر، یک سال در تونس، یک سال در هند، یک سال در فلان جا و فلان جا برگزار نمیشود.
- دست ما نیست که. الازهر برگزار نمیکند..
میخواهم بگویم ما بهنحوی این استراتژی را تقریر کردهایم که در یک محدوده جغرافیایی محدود دست ما متمرکز شده است، با کلی ضریب حساسیت متوجه آن، و صد البته با پیامدهایی مثل ناکارآمدی و … . درست میفرمایید هر نیرویی که دعوت میکنیم، او را تبدیل به یک نیروی سوخته میکنیم. در واقع کنفرانس وحدتی که قرار بود امتیاز درست کند، تولید قدرت برای ما بکند، الان دارد قدرتسوز میشود.
- شما این مسأله را مطرح کردید که فلسطین برای یک دورهای، بیناذهنی امت اسلامی بود و به همین دلیل بحث وحدت تا حدودی پیش میرفت. گویا منظورتان از بیناذهنی این است که در تودهها و نخبگان جهان اسلامی این مسأله همیشه بوده است در سطح سیاسی.
و حتی کشورهای اسلامی. همین که کشورهای اسلامی طی چند دهه به اسرائیل سفارت ندادند، با او قرارداد امضا نکردند، با او تجارت نکردند، دو علت داشت، یا حاکمان اسلامی معتقد بودند و یا حاکمان اسلامی زیر فشار ملتهایشان نمیتوانستند چنین کاری کنند.
- مگر الان سفارت زدهاند؟
بله، الان در دارالاسلام، در شهر دارالاسلام کشور تانزانیا، اسرائیل سفارت دارد. آن هم در شهری که نامش دارالاسلام است. آذربایجان که 85% مردمش شیعه هستند، اسرائیل رسماً متحد استراتژیک آن است. 15 سال است کشوری به نام ترکیه، بزرگترین و قویترین شریک تجاری اسرائیل است.
- خوب همان موقعی که شما میگویید فلسطین مسأله اول جهان اسلام بوده است…
نه، میگویم 15 سال است. آن موقع اسرائیل در ترکیه سفارت نداشته الان هم ندارد، اما شریک تجاری و اقتصادیاش است، در آذربایجان هم سفارت ندارد، اما سطح روابط از سطح سفارت هم بالاتر است. الان عربستان را نگاه کنید.
- عربستان همان زمان هم مسأله فلسطین نداشته و الان هم ندارد.
واقعاً نیست. شما میگویید عربستان از اول هم آلیهود بودند، میگویم خیلی خوب بودند، اما زیر فشار افکار ملتشان یا امت اسلامی، جرأت نمیکردند که پای قرارداد اقتصادی با اسرائیل بروند، اما الان دارند میروند. الان در تریبونهای رسمیشان میگویند اسرائیل متحد استراتژیک ما است، الان رسماً قرارداد امضا میکنند و جلوی دوربینهای کل دنیا با هواپیمای اسرائیلی یمن را میزنند.
- اما در همان دورهای که شما معتقدید فلسطین مسأله بیناذهنی بوده، کمپ دیوید هم امضا میشود و رسماً با اسرائیل صلح میکنند.
و بلافاصله هم کشته میشوند. این مهم است. من نمیگویم ما در امت اسلامی خائن نداشتیم، یک نفر آدم این کار را کرده و بعد هم زیر فشار امت بیچاره شد.
- نه، جریان ادامه پیدا کرد، تنها یک شخص از بین رفته است. مبارک که آمد، همان بود، مبارک با سادات چه فرقی داشت؟
یک کشور است. یک زمان شما 80 کشور دارید، 5 کشور وادادهاند، یک زمان شما 80 کشور دارید و 75 کشور وادادهاند. زمانی که 5 کشور از 80 تا وادادهاند میتوانید بگویید امت اسلامی به این مسأله معتقد است، اما زمانی که 75 کشور وامیدهند که دیگر نمیتوانید بگویید به اعتبار 5 کشور امت اسلامی به این معتقد است، دیگر امت اسلامی نسبت به فلسطین حسی ندارد.
- اصلاً قبل از این که بحث فلسطین پیش بیاید، بحث وحدت هم در شیعه و هم در سنی مطرح بوده است. از سید جمال تا محمد عبده و…
در آن زمان وحدت در حوزه نخبگانی جلو می رفته و هیچ زمان مسأله امت نبوده است.
- بعد از قضیه فلسطین یک دغدغه عمومی بین تودهها شده است؟
بله، واقعاً به این معتقدم.
- کد بیاورید، مثلاً از کشور خودمان کد بیاورید.
مثلاً تظاهرات مختلف دنیا. چرا سید جمال نتوانست یک تظاهرات به پا کند؟ اینها مهم است. از اجتماع داریم صحبت میکنیم، اجتماع را باید اجتماعی تحلیل کرد. سید جمال 53 سفر بینالمللی دارد، در هر 53 سفرش وارد هر کشوری که شده، دربار به استقبال او آمده است.
- شما جریان حسن البنا را به عنوان جریان اجتماعی قبول دارید؟
جریان حسن البنا، جریان احیای خلافت است، بله یک جریان اجتماعی است.
- خوب ایشان در اصول عشرین خود که قبل از قضیه فلسطین نوشته شده، بحث تقریب را مطرح میکند.
تقریب را مطرح نمیکند، وحدت را آن هم معطوف به احیای خلافت مطرح میکند، خیلی فرق میکند. دال مرکزی اندیشه اخوانالمسلمین وحدت نیست، احیای خلافت است. ظرف تاریخی شکلگیری اخوان المسلمین را تحلیل کنید، خلیفه ای سقوط کرده و از بین رفته، جامعه اسلامی دارد پاره میشود، یک نفر هم آمده اینجا دارد میگوید این جامعه دوباره باید این خلیفه را احیا کند. احیا کردن خلیفه اصلاً ربطی به وحدت امت اسلامی ندارد. امت تسنن را دارد زیر یک پرچم به نام خلافت دعوت میکنند.
- مسأله همه هیچوقت وحدت بماهو وحدت نبوده است.
من میگویم همان کسانی که وحدت را طرح میکنند، یک زمان وحدت امت اسلامی را طرح میکنند، یک زمان وحدت جامعه عرب طرح میکنند، یک زمان وحدت جامعه تسنن طرح میکنند؛ میخواهم بگویم این واژهها ما را گول نزند. شما الان از یک مسألهای پرسش میکنید به نام وحدت امت اسلامی. قبل از فلسطین این مسأله بیناذهنی نبوده، اگر هم بوده نخبگانی بوده است؛ تمام.
- پس راهکار عملی شما این شد که وحدت را در حوزههای غیر از حوزههای اعتقادی پیش ببریم؟ لطفا بیشتر توضیح بفرمایید
نه، دو سه راهکار دادم، گفتم یکی در تقریب باید دو سه کار را انجام دهيد، تطوراتش را ببینید و تقریراتش را زیاد کنید، این در تقریب بود، یکی هم این که برای تقریب بدیل بزنیم، مثل ثقافه الاختلاف، استراتژی اتحاد.
استراتژی اتحاد همان استراتژی وحدت است، اما با رویکرد پیشینی، نه پسینی. یعنی دعواها را به جای این که 40 سال بعد از این که شعارش را بدهید، بیایید در کنفرانسهای وحدت مطرح کنید، بهصورت پیشینی طرح کرده و خروجی این طرح را تبدیل به یک مانیفست وحدت میکنید. یعنی بعد از 50 سال نمیگویید ما قرار نبود در این استراتژی تقریبی که طرح کرده بودیم از اعتقاداتمان دست بکشیم، همان اول کار میگوییم که میخواهیم یک اتحادی را راه بیاندازیم که اولاً دایرهاش تنها دایره اعتقادات ما نیست، فراتر از اعتقادات هم میتواند برود، صرفاً یک اتحاد جامعهشناختی است، اتحاد اعتقادی نیست، اعتقادات من سر جایش است، اعتقادات شما هم سرجایش است، البته برای نحوه مواجهه اعتقادات راه حل میدهیم، مثلاً در اختلافاتمان رویکرد علمی میگیریم. بهصورت پیشینی طرح میکنیم.
- خوب اینها بهصورت پیشینی زمان آقای بروجردی طرح شده است.
نه، طرح نشده است، شما یک کدی را پیدا میکنید، بعد میگویید آن زمان طرح شده است. چرا شما نمیگویید یک زمانی علامه حلی 5 سال در مکه به همین علمای شافعی و حنبلی درس میداده، کتاب خلاف شیخ طوسی را ببینید، از همان زمان دغدغه بوده است! اگر منظور شما از دغدغه این است، هیچ کسی از آن فهم وحدت نکرده است، اگر منظور شما از دغدغه این است و میخواهید کد کتاب به من بدهید، این کتابها که از همان اول غیبت بوده است.
- شما میفرمایید ما یک دفعه حول یک محوری خواستیم با هم وحدت کنیم، بدون این که به صورت پیشینی فهممان را از این مسأله کامل کنیم. من میگویم همان زمان هم تلاش شده که این فهم از وحدت کامل شود.
نشده، هیچ موقع نشده است.
- مثلاً مجلهای که دارالتقریب مصر زمان آیتالله بروجردی منتشر میکرد، دقیقاً همان حرفهایی است که شما میزنید. اینکه قرار نیست وحدت اعتقادی داشته باشیم، بحث ادب اختلاف آنجا مطرح میشود و …
اگر میشود بیاورید. من آنها را کار کردهام که میگویم. احساس میکنم داریم جدال و مراء میکنیم. من کل نسخههای آن را دیدهام و اینها را در آن ندیدهام، شما میگویید دیدهاید، بیاورید.
- من احساس میکنم حرف شما یک حرف جدیدی نیست، آقای تسخیری و… همین حرفها را زدهاند، 40 سال است این حرفها دارد گفته میشود.
خوب واقعاً اگر 40 سال است که این حرفها زده میشود که خوب بروید ادامه بدهید.
- چرا جواب نداده است؟
اتفاقاً عرض من این است که این حرفها گفته نشده است. رویکرد شما این است که مثلاً اینجا 100 جلد کتاب نوشته شده و این 100 جلد یک سمفونی دارد، یک کتاب پیدا کردهاید که آن هم به اشاره یک چیزی گفته، میگویید این حرف گفته شده است.
- دارالتقریب یک نهاد بوده است.
نبوده، باور کنید نبوده است. من یک جاهایی دارم تحدی میکنم. من میدانم شما آن مجله دارالتقریب را ندیدید و الان دارید با من جدل میکنید. من کل مجله تقریب را دیدهام و این حرفهایی که شما میگویید در آن نیست.
- چه حرفهایی در آن است؟
در آن بحثهای فلسطین است. کاملاً رویکرد سیاسی و معطوف به مسأله فلسطین است. الان شما دارید میگویید 70 سال پیش که آقای بروجردی آن را طرح کرده، در آن است. با این رویکرد واقعاً داریم خودمان را گول میزنیم.
- حداقل از زمانی که کنفرانس وحدت اسلامی در ایران شکل گرفت، به مقالاتش نگاه کنید، اکثر آنها همین حرفهایی است که شما میزنید.
چه گفتهاند؟
- همین که وحدت اعتقادی نیست و …
من از اول در این کنفرانسها شرکت میکردم و در پنلهایش بودم، من بچه سیستان و بلوچستان هستم، زمانی که بچه بودم و هیچ کاره، به زور در این کنفرانسها دعوت میشدم. ولی الان بهصورت جدی یک نکتهای را به شما میگویم. شما بروید در آن کنفرانسها یک مورد بیاورید که در فلان کنفرانس مطرح شد که ما باید مسأله استراتژی وحدت را از مسائل اعتقادی به مسائل اقتصادی تغییر دهیم.
ما دو ماه قبل در همین مجمع جهانی تقریب جلسه گذاشتیم و 7-8 نفر آدم آمدند و تازه دارند فهم میکنند که اگر ما به حوزه اقتصادی تغییر کنیم، چه راهکاری دارد، چه مسائلی دارد و … . بعد شما به من میگویید این حرفها از 40 سال قبل مطرح بوده است؟ کجا؟
- اینکه بعضی میگویند روحانیت خودش مزاحم و عامل اختلاف است و باید از پروژه تقریب کنار رود را قبول دارید؟
نه، به نظر من دوباره یک قاعده غلط نگذاریم. من میگویم ملاک را بگذاریم. یک وقت یک کسی میگوید حکومت آخوندی نمیخواهیم، این حرف غلط است، باید بگویند ما حکومت شایستهسالار میخواهیم، اگر مصداق شایسته آخوند شد، آخوند باشد، اگر غیرآخوند شد، غیرآخوند میگذاریم.
ما میخواهیم پروژه وحدت را دنبال کنیم، اگر در این وحدت آخوند جهان اسلام به درد ما خورد، او را میآوریم، اگر غیرآخوندش به درد خورد، آن را میآوریم. اگر در مسأله مذهبی این وحدت رقم خورد، به آن وارد میشویم، اگر در مسأله اقتصادی به درد خورد آن را میآوریم.
- استدلال کسانی که این حرف را میزنند این است که اساساً روحانیت در مواجهه با مذهب مقابل شکل گرفته و رشد کرده، یعنی اصلاً هویتش یک هویتی است که نمیتواند وحدت را بپذیرد.
من به این مسأله معتقد نیستم. نمیخواهم برخورد دگم داشته باشم، واقعاً آنها استدلالهایشان را عرضه کنند و در جلساتی بحث کنند، [اگر] استدلالهایشان غلبه کرد به حرف همانها گوش بدهیم. ما میخواهیم یک مشکل را حل کنیم، تعصب صنفی که نمیخواهیم داشته باشیم.
- شما این دعواهای سیاسی قدرت در منطقه را چطور میخواهید حل کنید؟ چون یک عده معتقدند که همه دعوا، دعوای قدرت است. دعوای قدرت بین ایران و عربستان و ترکیه و … بحث مذهب، تماماً پوشش است.
در آن مفهومی که به نام «اشتراک منافع» آوردم (در اشتراک غربیها هم بحث کردند، اینها دیگر بحثهای مذهبی نیست به اندازه کافی در علم روابط بینالملل، غربیها این را درک کردهاند)، غربیها هم زمانی که بحث اشتراک منافع را طرح میکنند، مسأله قدرت برایشان مهم است. میگویند من آمریکا هستم، تو انگلیسی، این روسیه است، این چین است، این هند است. ببینیم آنها چه کار کردند.
- آنها یک ساختاری مثل اتحادیه اروپا شکل دادند.
شما هم ساختار شکل دهید.
- شما ایده خاصی دارید؟ میتوانید برای این یک راهبرد عملی دهید که طی یک ساختار و عملیات مشخصی…
باید داد، ولی گهگاهی در جهان اسلام بعضی کدهایش را زدند. مثلاً طرح ارتش واحد جهان اسلام، اینها وحدتآفرین است، پول واحد جهان اسلام، ما پول واحد نداریم.
- خوب زمینههای این کار نیست.
اصلاً میگویم کنفرانس وحدت برای اینها سناریو بدهد، نه این که هر سال آدمهای ثابتی را دعوت کند و حرفهای تکراری برای آنها بزند. موانع را هم ببیند. مثلاً آیتالله کاشانی طرح ارتش واحد جهان اسلام را طرح کرد، چرا محقق و موفق نشد. آسیبشناسی کنند و سناریو دهند، یکی و دو تا هم نه، ده تا سناریو بدهند، اگر اولی نشد، دومی، دومی نشد، سومی، چهارمی نشد، پنجمی.
اگر جهان اسلام پول واحد برای خود تعریف کند اصلاً یورو در برابر آن صفر میشود. چرا ما نمیتوانیم این کار را بکنیم؟ وحدت روی پول مشترک و ارتش واحد شکل میگیرد.
- یک ایده این است که میگویند چون اهل سنت اکثریت و همیشه در جهان اسلام غالب بودند، شما را نمیتوانند تحمل کنند. مخصوصاً طیفهایی که سیاسی میشوند. نظر شما چیست؟
روی همینها فکر کنند که چگونه اهل سنت میتواند کمونیست و اسرائیل و آمریکا و کشورهایی که چند دهه اینها را غارت کردند را تحمل کند، شیعه را نمیتواند تحمل کند؟ روی اینها طرح دهند. البته معتقدم روی این حساس بودند و حرفهایی زدند.
میگویم بحث وحدت را از سطح بحثهای صرف اعتقادی باید فراتر برد، باید به حوزه منافع مشترک و اقتصاد برد، باید آن را متکثر هم کرد. ما وحدت را به ایران، داخل لانه زنبور آوردهایم. جای وحدت که اینجا نیست. کریمانه این وحدت را به الازهر یا کشور دیگری بدهیم. کنفرانس وحدت اتفاقاً بعضی از بحثها و حرفهایی که اینجا میزند، در تریبون ایران این است که ما نمیخواهیم ایران محور کنفرانس وحدت باشد. بگذارید فلان کشورها هم بیایند، زمانی که آنها بیایند، هزینه میکنند و افراد متعددی میآورند. بله، وقتی شما برگزار کنید، مجبور هستید «بدرالدین حسون» را بالا ببرید. الازهر هر کس را که بالا ببرد، به نام جهان اسلام بالا میبرد.
- کشورهای دیگر این کار را کردهاند و بدیلی برای مجمع تقریب ایجاد کردهاند ولی تقریبی ایجاد نکردهاند. همین نهادی که آقای قرضاوی دارد، بدیلی برای مجمع التقریب ما است دیگر.
آن یک فرد است.
- نهاد است، کشور قطر و اخوان هم پشت آن است.
فرد است. یک زوری، مدل الازهر میخواهد.
- شما الان وزن اخوان را کمتر از الازهر میدانید؟
بله. اخوان یک جریان سیاسی شده است.
- الازهر هم که یک جریان حکومتی است.
اتفاقاً خوب است که حکومتی است. تازه اخوانی که قرضاوی پشت آن است، یکی از شاخههای اخوان است. کل اخوان که پشت قرضاوی نیست. بعد اتفاقاً اهمیت الازهر به همین است که حکومتی است. یعنی شما پای حکومت مصر را [وارد کار میکنید]، با یک نهاد فکری مذهبی قدیمی و معتبر جهان اسلام که چند ده هزار مفتی جهان اسلام آنجا تربیت میشوند و بیرون میآیند. خیلی مهم است. یک جایگاه در اعتبار امت اسلامی دارد. قرضاوی، قرضاوی است.
- من با شما موافق نیستم. بحث من قرضاوی نیست. شما میگویید تقریب را از ایران بیرون بکشیم، میگویم بیرون کشیده شده ولی باز هم تقریب از آن بیرون نیامده است.
نه، واقعیت قضیه این است که در همین جهان اسلام، حتی سنی، پرچمدار تقریب چه کسی است؟ کسی که قطر را نمیشناسد. اگر تکثیر کنید دیگر ایران برجسته نمیشود. میگویند همه کشورهای اسلامی دغدغه دارند، کنفرانسهایشان را برگزار میکنند و در حال چرخش و دور زدن است.
- خوب در عمل که وحدتی به وجود نمیآید.
من معتقدم شرایط خیلی متفاوت از اینی که الان هست میشود، خیلی متفاوت میشود. شما در نظر بگیرید عربستان کنفرانس تقریب برگزار کند.
- خوب عربستان یک دسته منافعی دارد، طبق منافعش پیش میرود، منافعش در این نیست که با شما وحدت کند.
من میگویم وحدت را به سمت همان منافع بکشانیم.
- حرف زدنش راحت است…
همین است، زحمت دارد، من که نگفتم یک شبه شما فکر کنید و فردا هم آن را محقق کنید. حالا من که میگویم از بعد قضیه فلسطین داریم تلاش میکنیم، شما که میفرمایید از زمان حضرت آدم این کار بوده است. کاری که از آن زمان نتوانستید محقق کنید، چرا وقتی نقطه بدیلش میآید فکر میکنید یک شبه باید آن را محقق کنید؟ محقق نمیشود.
- شما ایده های عملی برای اینکه مثلاً یک ساختاری برای همفکری و همکاری نخبگان علوم سیاسی و جامعهشناسی شکل بگیرد دارید؟
شما اصل سناریو را بپذیرید، هستههایی برای این راه بیاندازید، تا اینها تازه بروند فکر کنند، مصاحبه بگیرند، آسیبشناسی و آزمون کنند. من میگویم ما باید از سطح مسائل اعتقادی به مسائل اقتصادی تغییر کنیم، شما میگویید راهکار بده، میگویم راهکارش کار من نیست. تیم میخواهد، دغدغه میخواهد، زمان میخواهد، مصاحبه میخواهد، آسیبشناسی میخواهد، بستر آزمون و خطا میخواهد، خیلی چیزها میخواهد. من الان میتوانم به صورت نظری و انتزاعی بگویم، چنین فوایدی دارد، همین اندازه.
اگر وحدت به سطح تجارت و گمرک و صنعت ما کشیده نشود، ما چه طرحی برای مثلاً وحدت صنعتی در جهان اسلام داریم؟
- بحث من این است که این ایده در حد ایدهاش، همین الان در مجمع تقریب وجود دارد. کارگروه تجار جهان اسلام گذاشتهاند و… اما چون در حد ایده مانده، به نظر من جواب نمیدهد.
خیلی خوب، آن را از حد ایده خارج کنید.
- برای این که از حد ایده خارج کنیم، نیاز به ایده داریم.
نه، نیاز به لجنه دارید، نه نیاز به ایده. ایده اگر تولید شده باشد که دیگر تمام کارها حل است. نیاز به لجنه دارید تا دور هم جمع شوید. چند نفر از آدمها رفتهاند با همان تجاری که در آنجا نامشان آمده است مصاحبه کردهاند؟ چند نفر با خود آن تجار گپ زدهاند که اگر شما میخواهید تجارت وحدتی داشته باشید، باید چه اتفاقی بیافتد؟
- چرا، بعضی نشستهای مشترکی داشتند.
من از آقای یامینپور پرسیدم گفت هیچ [نشستی] نبوده است. هزینه میخواهد، یک نگاه شالودهشکنانه میخواهد تا این وضع رسوبیافته روزمرهشده کلیشهشده را بشکند. ما گرفتار یک کلیشه شدهایم.
ما باید یک حرفهای شالودهشکنانه بزنیم. این حرفها ممکن است در ابتدای کار تلخ به نظر برسد، ممکن است آدمهایی که در صحنه حتی دارند مخلصانه کار میکنند را عصبانی هم بکند، حرفی نیست، اما واقعیت داریم میبینیم که دارند در بسته را میزنند.
لذا پیشنهاد من این است که اینها را به موردهای موردی که در تراث و سابقه ما است، تقلیل ندهیم. شما میگویید آقای رهدار این حرف نویی نیست، میگویم باشد این حرف نویی نیست، اما حرفی است که هیچ زمان هم رویه نشده است. حرفی است که زده شده اما رویه نشده، امتداد پیدا نکرده، لجنه پیدا نکرده، ما به ازای آن نهاد ساخته نشده است. یک حرفی زده شده است. شما اینهایی که امتداد آن است را شکل دهید، آن زمان تفاوت این دو رویکرد دیده میشود.
- یک نظر این است که اهل سنت به دلیل اکثریت بودنشان، هیچ زمان حاضر به وحدت با ما نمیشوند مگر این که مجبور به وحدت بشوند، کما اینکه اینها نمیخواستند مقهور غرب شوند یا با آن وحدت کنند ولی غرب به قدرتی رسید که خودش را بر اینها تحمیل کرد. ما باید به قدرتی برسیم که او چارهای جز وحدت کردن با ما نبیند. شما این را قبول دارید؟
من این ایده را قبول دارم، لکن زمانی که میگویم تقریرها را متکثر کنید، یعنی همزمان 10 تقریر را به میان بیاورید، نه این که 10 تقریر بیاورید، بعد بگویید کدام بهتر است، مثلاً هفتمی. میگویم این ایده را هم بیاورید، یعنی یک جا زورتان را نمایش دهید ولی این ایده مفروض به چیزی است که انگار تقریب یک مسأله شیعی است که شما میگویید آنها با ما تقریب پیدا نمیکنند. میگویم یک تقریر هم این است که اصلاً شما با ما وحدت پیدا نکنید، با خودتان وحدت دارید؟ مگر ما چند تا کشور شیعه داریم؟ 4 تا کشور شیعه داریم که همه هم یک جا جمع شده است، 80 کشور دیگر مسلمان با خودتان وحدت دارید؟ اگر همان شما وحدت داشته باشید، خیلی چیزها گیر ما 10 % میآید. میگویم شما 90 % بروید پول واحد راه بیاندازید، پول ما هم هیچ، شریک نباشیم. شما 10 % بروید ارتش واحد راه بیاندازید، شما 10 % بروید، 90 % تعامل اقتصادیتان را بین خودتان برقرار کنید.
- اگر اینها خودشان به وحدت رسیدند و به ما به عنوان رقیب نگاه کردند و علیه ما شوریدند، چه؟
اگر همان 90 % به وحدت برسد، وزن جهان اسلام، توزیع افراد و مناطق و جغرافیا و رقابتهایشان به گونهای است که قطعاً، قطعاً این نمیشود که شیعه رقیب ما است.
- ولی قطببندیهای سیاسی منطقه این را نشان میدهد که همه دارند به ما به چشم رقیب نگاه میکنند. قطب عربستان، قطب ترکیه و اخوان با قطب ایران همه به هم به عنوان رقیب نگاه میکنند، اگر نگوییم تخاصم، حداقل رقابت است.
این در حوزه سیاست است، شما بیایید به حوزه اعتقادات.
- در حوزه اعتقادات هم میآید دیگر.
اصلاً. الان مکتب دیوبند اجازه میدهد که مکتب حجاز در جهان غلبه کند؟ رقیب فکری و اعتقادی آن است.
- من احساس میکنم اصلاً دارد در حجاز هضم میشود!
اصلاً این طور نیست، قضیه عکس این است. اصلاً برداشت من این نیست. مکتب دیوبند میگوید عده و عُده من از شما بیشتر است، برد من بیش تر است، هزینه من کمتر است.
- ولی به لحاظ اعتقادی شما دیوبند الان را با دیوبندی که «المهند علی المفند» مینوشت، یکی می دانید؟
دیوبند الان تکفیری نیست. شما تطورش را ببین. دیوبند که قرار نیست همیشه درجا بزند.
- ولی حرکتش به سمت حجاز است.
اصلاً به هر سمتی باشد به سمت حجاز نیست. به سمت حجاز نمیرود چون رقیبش است، بر مکتبش تحفظ دارد.
- این رقیب به قدری قدرتمند است که دارد خود را تحمیل میکند.
اصلاً این طور نیست. جهان اسلام یک ویژگیهایی دارد که تا به این مرحله برسد که شیعه ضد آن است خیلی فاصله دارد. اگر واقعاً قضیه همین بود، ما از حج حذف میشدیم. واقعاً عربستان زور خود را زد، ولی نتوانست ما را حذف کند. در اين سوي قضيه يعني در ايران هم بحث تحريم حج با اين استدلال كه نرفتن ما باعث ضرر مالي عربستان ميشود نيز مطرح شد اما واقعاً در صورت تحريم حج از سوي ما چه اتفاقي ميافتد؟ کسري هم در رديف بودجه عربستان خللي ايجاد نميکند تا چه رسد به عدد. عربستان از خدایش بود که شیعه از حج حذف شود. اتفاقاً حذف شیعه از قضیه حج یعنی که شما کافرید و اصلاً مسلمان نیستید. اما نتوانست، فشار جهان اسلام، رایزنیهای ایران، ارتباطات ایران …، واقعاً این طور نیست. اصلاً میگویم 90 % جهان اسلام خودشان با هم وحدت کنند و در این وحدت هم ما ضدش بشویم، این خیلی بهتر از این است که الان بدون وحدت، ما ضدشان هستیم، حداقل میگوییم اگر با هم وحدت کنند، ما چیزی گیرمان نمیآید، گیر خودشان که خیلی چیزها میآید.
اینکه آنقدر بحث قدرت را مطرح کردند و میگویند یک جاهایی باید وحدت را با قدرت به دست بیاوریم، نظریه معقولی است، یکی از این نظریات است و حرف بیجایی هم نیست. ما یک جاهایی همین کار را هم میکنیم، اما باید نسخههای متعدد داشته باشیم.