نشست مجازی تحولات منطقه ای و آیندۀ مسئلۀ فلسطین روز شنبه 21 اسفند به میزبانی مرکز «رؤیة للتنمية السیاسیة» و با مشارکت عضو اندیشکده مرصاد برگزار گردید. مرکز رؤیة یک اندیشکده فلسطینی واقع در استانبول است که تمایل به طیف اسلامی جریانات فلسطینی دارد. این نشست که با اوج گرفتن جنگ اوکراین و همچنین سفر اسحاق هرتزوگ به آنکار همراه شده بود با دعوت از کارشناسان و اساتیدی از ترکیه، ایران، قطر و کویت به بررسی آخرین وضعیت نسبتگیری دولت های منطقه با مسئلۀ فلسطین پرداخت. در چارچوب این نشست، حمید عظیمی، مدیر اندیشکده مرصاد از زاویه ای جدید به موضع ایران نسبت به مسئلۀ فلسطین و ابعاد مذهبی و اجتماعی دخیل در این مواضع پرداخت.
عظیمی نخست بحث خود را به سویۀ فلسطینی چالش های تعامل ایران با قضیۀ قدس متوجه کرد. به بیان وی چندپارگی فلسطینیان و فقدان طرفی مشروع و قابل قبول که این ملت را نمایندگی کند مانعی اساسی در سطح سیاسی برنامۀ ایران نسبت به قضیۀ فلسطین است. در شرایطی که فتح و حماس داخل و خارج سه ضلع منفک سیاست فلسطینی شده اند که هریک درعمل تسلط بر جامعۀ غضاوی، ضفاوی و شتات فلسطینی را به دست گرفته اند نمی توان از یک پروژۀ ملی برای فلسطین سخن گفت. این در شرایطی است که هنوز به نظر نمی رسد فلسطینیان آمادۀ کنار زدن سایۀ شوم اسلو به عنوان علت العلل ابهام و تعارض پروژه های سیاسیشان باشند.
مسیر دیگر پیش روی فلسطینیان، به تعبیر عظیمی، اندماج در دولت های میزبان بوده است. از منظر این رهیافت پروژۀ ازادسازی فلسطین برای موفقیت، بیش از آنکه در گرو وحدت فلسطینی باشد، وابسته به ارادۀ سیاسی و یا تغییر دولت هایی است که اکنون میزبان آوارگانی هستند که نیمی از جمعیت فلسطین را تشکیل می دهند. کارشناس اندیشکده مرصاد با ذکر اینکه هرگاه فلسطینیان در این مسیر پیش رفته اند با شکست های ناگواری مواجه شده اند، این انتخاب را نیز مسیری دشوار دانست. أیلول اسود در اردن، جنگ داخلی لبنان، اشغال کویت و اکنون جنگ سوریه نمونه های آسیب دیدن فلسطینیان از مشارکت در چالش های داخلی دولت های میزبان است.
عظیمی با این مقدمه، اساسی ترین چالش در روابط ایران و فلسطین را در ساختار اجتماعی پشتیبان این روابط دانست. به زعم وی، پیشرانه های اساسی توجه ایران به مسئلۀ فلسطین هنوز درست درک نشده است. برای فهم این پیشرانه ها باید جایگاه فلسطین در طیفبندی ها اجتماعی ایران را بازخوانی نمود. این طیفبندی حاصل تقاطع سه طبقۀ و سه گرایش اجتماعی است که بالقوه نُه جریان را در ایران پدید می آورد. طبقۀ بالا که نمایندۀ بازار است و ذاتا محافظه کار است. طبقۀ متوسط شهری که همواره هواخواه توسعۀ نرم است. و طبقۀ حاشیه نشین و ضعیف که عموما خاستگاه رادیکالیزم خشن می تواند باشد. این سه طبقه خود را در چهار گرایش پان اسلامی، پان ایرانی و غرب گرا در ایران بازتولید نموده است. از نظر عظیمی طبقۀ متوسط مذهبی در ایران، از پیش از انقلاب اسلامی، اصلیترین خاستگاه حمایت از آزادسازی نظامی فلسطین بوده است.
اینجا نقطۀ عمدتا مغفولی که مدیر اندیشکده مرصاد، بر ضرورت فهم آن تکیه می کند، تمایز مسئلۀ صهیونیسم و فلسطین در نظرگاه طبقۀ متوسط مذهبی در ایران است. از منظر این جریان اهمیت خاص مسئلۀ فلسطین نه به بعد ارضی آن مرتبط است و نه بعد امنیتی. شیعه هیچگاه همچون اهل سنت قائل به قدسیت ویژه ای برای بیت المقدس نبوده است. همانگونه که تجربۀ قره باغ نیز اخیرا نشان داد صرف مسئلۀ اشغال اراضی اسلامی نیز نمی تواند توجیه کننده این سطح از توجه به فلسطین باشد. ناگفته پیداست که اهمیت ژئوپولتیک این سرزمین نیز برای ایران چنان برجسته نیست. در بعد امنیتی با وجود تمام مخاطرات یک دولت اتمی یهودی، شهروند ایرانی پیوندی محسوسی میان امنیت خود با مسائل فلسطین ادراک نمی کند.
در چنین شرایطی آنچه فلسطین را برای طبقۀ متوسط مذهبی در ایران، ورای همسانان ترک یا عرب خود برجسته کرده است، نقش صهیونیسم در شکست بن بست الهیات سیاسی در برابر تشیع سیاسی است. باور آشکار و نهان نخبگان این طبقه به نقش تاریخی ایرانیان در اپوکالیبس شیعی، مهمترین محرک قطار متوقف شده شیعه در ایستگاه غیبت است. بنابراین ایرانیان فارغ از اینکه پروژۀ ملی فلسطینیان به چه سرانجامی برسد، به تعقیب منازعۀ وجودی با صهیونیسم به عنوان یکی از مقومات نظام سیاسی خود ادامه خواهد داد.
عظیمی در اینجا سلبی بودن و معلق نگاه داشتن مسئلۀ پساتحریر را از تبعات چنین زاویه دیدی به مسئلۀ اشغال فلسطین دانست. هرچند با تصویر آخرالزمانی ایران، طبیعی است که اندیشیدن به مابعد التحریر ضروری نباشد، اما این تعلیق امکان مفاهمۀ ایران با فلسطینیان و دیگر طرف های درگیر در منازعه را تحت الشعاع قرار می دهد. درواقع با چنین نگاهی، ایران هرچند اصلیترین حامی مبارزات مسلحانۀ بخش رادیکال جامعۀ فلسطینی خواهد ماند، اما امکان هدایت نخبگانی و اجماعسازی سیاسی در جامعۀ فلسطینی را نخواهد داشت.
با بیان این چالش ها، کارشناس اندیشکده مرصاد نتیجه می گیرد بدون مداخلۀ یک طرف سوم قدرتمند مشارکت ایرانیان و فلسطینیان نمی تواند در کل بدنۀ اجتماعی طرفین فراگیر شود. این طرف سوم قدرتمند باید اولا دولت و ثانیا سنی باشد؛ دولت باشد تا بتواند در سطحی ملی طرف تعامل با ایران واقع گردد، و سنی باشد تا بتواند بدنۀ فلسطینیان را برای بازگشت به پروۀ تحریر یکپارچه کند.
برای مشاهدۀ گزارش مرکز رؤیة از مباحث دیگر ارائهکنندگان نشست به این لینک مراجعه کنید. (به زبان عربی)
جناب عظیمی مورد تعجب است که ایشان ماجراهایی مثل راه قدس از کربلا می گذرد را برعکس تحلیل می کنند. واضح و مبرهن است که نیروهای مذهبی انقلابی ایران تصویر آخرالزمانی از مواجهه با یهود سیاسی را گذاشته اند کنار و در ادبیات رهبران نظام هم شما ردی از این مدل تحلیل های جامعه شناسانه پیدا نمی کنید. حداقلش هم اگر قرار باشد این تحلیل ها درست باشد، سرایت دادن آن به لایه تصمیم گیران نظام بسیار اشتباه است.