نویسندگان: ادوارد لیمون، ساموئل دووری وستربی، بردلی جاردین
ترجمه و تلخیص: حامد دهقانی
«شورای اروپایی همسایگی» (ENC) در همکاری با «جامعۀ جیحون برای امور آسیای میانه»، گزارش جدید خود پیرامون «اشکال نوظهور جامعۀ مدنی اسلامی در آسیای میانه» را منتشر کرد.
این گزارش بخشی از برنامۀ «گفتوگوی سیاست منطقهای» است که توسط «مرکز گفتوگوی بینالمللی هولینگز» پشتیبانی میشود. ENC و انجمن جیحون، بین فوریه و مارس 2021 گروهی از کارشناسان، نمایندگان جامعۀ مدنی و مقامات دولتی را طی سه جلسۀ آنلاین گرد هم آوردند تا دربارۀ ظهور جامعۀ مدنی اسلامی (ازجمله خیریههای اسلامی، مساجد، سازمانهای مردمنهاد و رسانههای اجتماعی) در قرقیزستان، قزاقستان، تاجیکستان و ازبکستان بحث و گفتوگو کنند.
آنچه در ادامه میآید، گزینشی از بخشهای نسبتاً مهمتر این گزارش است:
بیش از ۸۵ درصد مردم آسیای مرکزی خود را مسلمان میدانند و اکثریت قریببهاتفاق آنها حنفیمذهب و بیش از ۱۰۰هزار نفر از پامیریها در تاجیکستان شیعۀ اسماعیلی هستند. تقریباً 30 سال پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بسیاری از مردمان آسیای مرکزی، بهویژه نسل جوان، خواستار آن هستند که اسلام نقشی محوریتر در زندگی اجتماعی و فردی ایشان ایفا کند. اما دولتهای آسیای مرکزی رژیمهای سکولار سختگیرانهای را اتخاذ کرده و برخی فعالیتهای مذهبی را تهدیدی برای امنیت ملی قرار داده و آنها را «غیرسنتی» و «افراطی» نامیدهاند. باوجودِ این محیط، بازیگران جامعۀ مدنی اسلامی تکثیر شدهاند و در طیف وسیعی از فعالیتها، ازجمله آموزش، مراقبت معنوی، ایجاد سازش، اعانه و حمایت، مشغول هستند. در یک نظرسنجی منتشرنشدۀ اخیر در تاجیکستان و قرقیزستان، اکثریت پاسخدهندگان ترجیح دادهاند از خیریههای اسلامی حمایت دریافت کنند، نه از مراکز سکولار.
مرزبندی جامعۀ اسلامی
امیل نصرالدیناُف و سباستین پیروس براساس یک گونهشناسی که برای یک گزارش پژوهشی آمادۀ انتشار که برای مؤسسۀ «صلح ایالات متحده» انجام دادهاند، تقسیم بازیگران جامعۀ مدنی اسلامی در آسیای مرکزی را به شش نوع زیر پیشنهاد کردهاند: 1. سازمانهای مردمنهاد اسلامی 2. خیریههای اسلامی 3. جماعات 4. مساجد 5. مفتیها 6. محلات.
۱. سازمانهای مردمنهاد اسلامی
سازمانهای غیردولتی اسلامی ازنظر موقعیت و فعالیت، متنوعترین بازیگران آسیای مرکزی هستند. این سازمانها میتوانند رسمی یا نیمهرسمی، محلی، ملی یا بینالمللی، و دارای هر تعداد عضو (کمتر از دَه نفر تا هزاران نفر) باشند. ازنظر فعالیتها، سازمانهای مردمنهاد اسلامی در منطقه درگیر همهچیز هستند، ازجمله: امور خیریه، مانند ارائۀ غذا، آموزش و کمکهای مرتبط با کووید19، تا فعالیتهای توسعهگرا، مانند اعطای کمکهای مالی به استارتاپهای محلی.
ازجملۀ سازمانهای محلی مدنی اسلامی موفق، مؤسسۀ «متوکل» است که یک سازمان غیردولتی با محوریت حقوق زنان مسلمان است که در 1999 در قرقیزستان تأسیس شد و دفاتر آن در سراسر کشور وجود دارد. یکی دیگر بنیاد «آقاخان» است که عمدتاً در منطقۀ کوهستانی پامیر تاجیکستان فعالیت میکند، اما در قزاقستان و قرقیزستان نیز فعالیت دارد. بیشتر این سازمانها ترجیح میدهند اطلاعات خود را چندان بروز ندهند، زیرا میترسند درصورت عمومی شدن بیشازحد، دولتهای مربوطه در فعالیتهای آنها دخالت کنند.
۲. بنیادهای خیریۀ اسلامی
این سازمانها برای جمعآوری و توزیع کمکها، گاهی در قالب اتحادیه و اغلب با حمایت خیّرین در عربستان سعودی، امارات متحدۀ عربی و قطر فعالیت میکنند. متداولترین فعالیت آنها ساخت مساجد در سراسر منطقه است. علاوهبراین، بنیادها در پروژههای اجتماعی آموزشمحور، خدمات بیمارستانی، توزیع گوشت در عید قربان و برپایی افطاریهای سنتی مشارکت میکنند. برخی از آنها برای فعالیت در حوزۀ زیرساختهای حیاتی، مانند آبیاری و تأمین آب پاک، مورد توجه قرار گرفتهاند.
ازجملۀ سازمانهای بینالمللی فعال عبارتاند از: کمیتۀ امداد امامخمینی(ره)، یک سازمان مردمنهاد بشردوستانه و امدادی ایرانی براساس ارزشهای اسلامی که تا چندی پیش در تاجیکستان فعال بود و نیز بنیاد امداد انسانی IHH ترکیه.
۳. جماعات
«جماعات» گروههایی هستند که به موازین اسلامی پایبند بوده و سازماندهی و فعالیتهای آنها بسیار گسترده است. جماعات نقش مهمی در شکلدهی به هویت گروهها و ارائۀ کمکهای متقابل دارند، که ممکن است شامل اعضای جداافتاده از بقیۀ جامعه و دولت باشد. به همین دلایل، دولتهای آسیای مرکزی اغلب به فعالیتهای اینها با تردید نگاه میکنند. تأکید انحصاری بر یک نظام هنجاری نیز بدینمعناست که جماعات تمایل دارند یکدیگر را بهعنوان رقیب خود ببینند و اغلب به دنبال پیروانی از جمعیتهایی خاص هستند. به گفتۀ نصرالدیناُف، این گروهها کارکردهای اجتماعی مهمی ارائه میدهند، ازقبیل: کمک به اعضا برای غلبه بر اعتیاد، یا ارائۀ کارگاههای آموزشی حرفهای.
یکی از بازیگران برجسته، جنبش «جماعت تبلیغ» است؛ گروهی اهلسنت که از جنوب آسیا نشئت گرفته و بر دعوت مردم به اسلام تمرکز دارد. این جنبش که در سراسر منطقه بهغیر از قرقیزستان ممنوع شده است، دغدغۀ خوشبختی امت ازنظر معنوی و اقتصادی را دارد. در کنار «جماعت تبلیغ» که مشهودترین جنبش است، جنبشهایی ساکت و بیصدا مانند سَلَفیهای مدخلی در قزاقستان یا حامیان مرحوم شیخ محمدصادق محمدیوسف، اولین مفتی بزرگ ازبکستان پس از استقلال، نیز برجسته هستند، و البته مراقباند که خود را سازمانیافته معرفی نکنند یا تلاش میکنند که بهعنوان سازمانهای قانونی ثبت شوند تا از حساسیت زیاد دولت نسبت به خود جلوگیری کنند. رژیمهای آسیای میانه جماعات را تهدیدآمیز میدانند. گروهی از بازرگانان مذهبی که برچسب «اکرمیه» را دریافت کردند، در ماه می 2005 در اندیجون ازبکستان دستگیر و به افراطگرایی متهم شدند. در اعتراضات بعدی علیه دستگیری و سرکوب خشونتآمیز دولت، صدها نفر کشته شدند.
۴. مساجد
مساجد از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی خود را بهعنوان یک کانال حیاتی برای فعالیت اسلامی در آسیای میانه معرفی کردهاند. درحالیکه در سال 1991 حدود 400 مسجد بهطور رسمی در منطقه ثبت شده بود، اکنون بیش از 10هزار مسجد وجود دارد. باآنکه همۀ مساجد در دولت ثبت شدهاند، ازنظر ساختاری، گوناگونیهای فراوانی دارند. برخی از آنها نهادینهتر و از بالا به پایین هستند، و برخی دیگر با تکیه بر شبکههای مردمی غیررسمیتر فعالیت میکنند. جریان درآمد نیز متفاوت است. درحالیکه بسیاری از مساجد از بودجۀ دولتی در مقیاس بزرگ سود میبرند، اکثریت مساجد موردِبررسی تمایل به فعالیت با بودجۀ اندک دارند و ازنظر ظرفیت نسبتاً محدود هستند. مساجد مانند سازمانهای غیردولتی و بنیادهای اسلامی، در کنار فعالیتهای اجتماعی، به کمکهای مالی و همچنین ارائۀ خدمات آموزشی به افراد و جوامع نیازمند میپردازند.
مهمتر از همه، مساجد بهعنوان قطب مهم فعالیتهای اجتماعی عمل میکنند. بهعنوانمثال، افراد غالباً برنامهای عصرانه با نام «مشورت» دارند؛ موعدی که مردم هر روز برای ارزیابی تأثیرگذاری روز گذشتۀ خود در جامعه گرد هم میآیند و اهداف مربوط به تأثیرگذاری اجتماعی در روز بعد را ترسیم میکنند. مشورت یک اصل اساسی نهتنها در مساجد بلکه در «محله» و «جماعت» است. باتوجهبه کارهای میدانی انجامشده، مساجد عمدتاً به مردان و بهویژه به نسلهای جوان توجه میکنند.
۵. مفتیها
مفتیها نهادهای بوروکراتیک در آسیای میانه هستند که وظیفۀ آنها مدیریت اسلام رسمی (که توسط دولت تدوین شده است) و نظارت بر مساجد و فعالیتهای سنتیای است که ازسوی روحانیان پیرو ایشان دنبال میشود. درحالیکه وابستگی آنها به دولتهای مرکزی از ایالتی به ایالت دیگر متفاوت است، انتظار میرود که آنها با کمیتههای دولتی برای امور مذهبی و خدمات امنیتی محلی هماهنگی نزدیک داشته باشند. مفتیها علاوهبر نقش خود بهعنوان نهاد نظارتی مذهبی، حج را نیز اداره میکنند که به آنها فرصتی برای جمعآوری پول ازطریق خیرات، انجام امور خیریه، و توزیع غذا میدهد. این فعالیتها تاکنون کمتر رسانهای شده و بهطور گسترده شناختهشده نیست.
۶. محلات
محلات شکل سنتی سازماندهی جامعه در سطح محله در شهرهای آسیای میانه و همچنین پایینترین سطح دولت محلی در ازبکستان است که وظیفۀ مدیریت زندگی روزمره، نظارت بر جمعیت، شکل دادن به اخلاق و هنجارهای اخلاقی محلههای کوچک را برعهده دارد. بخشی از کارهای اجتماعی آنها ازطریق مساجد محلی اداره میشود و ایندو رابطۀ همزیستی را ایجاد میکنند. آنها بیشتر در ازبکستان رایج هستند و به اجرای مراسمهای عروسی، تشییع جنازه، ختنه و سایر سنتهای اسلامی -که بنای اساسی یک جامعۀ مسلمان است- کمک میکنند.
علاوهبر این 6 بازیگر، نقش آموزشی مهمی نیز توسط «مدرسه»های دینی ایفا میشود. درحالیکه تقریباً همۀ این مدارس در تاجیکستان و ترکمنستان بسته شده است، بسیاری از والدین در قرقیزستان ترجیح میدهند فرزندان خود را برای تربیت اخلاقی به آنجا بفرستند؛ جایی که آنها از دیدگاههای دولت استفاده نمیکنند. آموزش دینی به جوانان آسیبپذیر ازنظر اخلاقی راهنمایی معنوی میدهد و آنها را در نظم اجتماعی تثبیتشده، اجتماعی میکند.
زمینههای متفاوت
جمعیتشناسی منطقهای نیز در شکلگیری توسعه جامعۀ مدنی اسلامی نقش دارد. دادههای میدانی نشان از آن دارد که تعداد زیادی از سازمانهای جامعۀ مدنی اسلامی تمایل دارند که توسط افراد فقیر یا افرادی که دارای مشکلات شخصی هستند، حمایت شوند. بسیاری از این بازیگران از ارزشهای دموکراتیک، ازجمله آزادی مذهب، و همچنین رویکردهای سرمایهدارانه به تجارت خصوصی، دفاع میکنند. برخی دیگر بهوضوح ضدغرب هستند و ارزشهای فرهنگی محافظهکارانهای را نشان میدهند، حتی اگر برخلاف اقتصاد شوروی، نگرشهای حامی تجارت و سرمایه را ترجیح دهند.
همچنین بین شهرهای ثروتمند و روشنفکر روسیزبان (که تمایل به توسعه و غرب دارند) و جوامع فقیر شهری یا روستایی که تمایل دارند با زبانهای محلی ارتباط برقرار کنند و بهشدت به ارزشهای سنتی پایبند هستند، اختلاف وجود دارد. این امر در قرقیزستان مشهود است و فعالیت مذهبی در مناطق جنوبی کشور، بهویژه در اطراف اوش و باتکن، بیشتر نمایان میشود. اما روندهای اقتصادی تمایل دارند مرزهای بین دینداری و سکولاریسم را محو کنند. بیشکک، پایتخت قرقیزستان، در نتیجۀ ورود مهاجران از مناطق روستایی جنوب به این شهر شاهد رشد جامعۀ مدنی مذهبی بوده است.
در ازبکستان، جامعۀ مدنی اسلامی از زمان سیاست گشایشی این کشور در سال 2016 (پس از مرگ رئیسجمهور، اسلام کریماُف) و تغییر سیاست آن بر سازمانهای اسلامی و ارتقای سازمانهایی که توسط دولت تحت مدیریت نزدیک قرار میگیرد، از حمایت فزایندۀ رسمی برخوردار بوده است. اما این سازمانها همچنان از بالا به پایین فعالیت میکنند که درنتیجه بسیاری از مناطق بدون حمایت ماندهاند؛ یعنی در سطح عمومی فضایی باقی مانده است که در آن نیازهای جامعه توسط سازمانهای تحتحمایت دولت برآورده نمیشود.
تاجیکستان دارای یک جامعۀ مدنی اسلامی نسبتاً محدود است و دولت فعالیتهای گروههای جامعۀ مدنی اسلامی را اداره و نظارت میکند. بنیاد «آقاخان» فعالترین سازمان جامعۀ مدنی مذهبی در کشور است، که همچنین برنامۀ «حمایت از توسعۀ جامعۀ کوهستانی» و دانشگاه آسیای مرکزی را که در «خاروغ» شعبۀ پردیس دارد، تأمین میکند. تنها حزب سیاسی مذهبی منطقه، حزب «رنسانس اسلامی تاجیکستان»، در سال 2015 ممنوع اعلام شد. این حزب در فعالیتهایی ازجمله کمکرسانی و آموزش مشارکت داشت.
قزاقستان ثروتمندترین کشور منطقه است و هدف بلند خود را تبدیل شدن به یکی از 30 اقتصاد برتر جهان تا سال 2050 تعیین کرده است. این کشور دارای بزرگترین اقلیت غیرمسلمان است و یکچهارم جمعیت آن مسیحی هستند. دولت ادعا میکند که پناهگاه گروههای قومی و مذهبی است، درحالیکه محدودیتهای دولت همچنان باقی است. گروههایی ازجمله Fund Meirim و Atameken ظاهر شدهاند که از جامعۀ محلی حمایت میکنند.
قرقیزستان، کشوری با بازترین فضای سیاسی در منطقه، اگرچه هنوز مستبد است، دارای متنوعترین مجموعۀ بازیگران جامعۀ مدنی اسلامی است. گروههایی مانند «جماعت تبلیغ» که در جاهای دیگر غیرقانونی هستند، در این کشور قادر به فعالیت هستند و سازمانهای غیردولتی تأسیسشده مانند «متوکل»، روابط پایداری با اهداکنندگان مالی ایجاد کردهاند.
جامعۀ مدنی اسلامی و دولت
آسیای میانه، با فرهنگ مستبدانۀ سکولار خود، محیطی خصمانه برای جامعۀ مدنی اسلامی ارائه میدهد. دولتهای مستقل آسیای میانه تمام فعالیتهای مذهبی غیرمجاز را امنیتی قلمداد کرده و آنها را با عناوین «غیرسنتی» و «افراطی» برچسبگذاری کردهاند. با تهدید قلمداد کردن شکلهای مشخصی از اسلام، دولتها اقدامات خود را برای انضباطبخشی و کنترل نمودهای مستقل اسلام مشروعیت بخشیدهاند. هنگامیکه آنها قانون اساسی را در اوایل دهۀ 1990 تصویب کردند، هر دولت آسیای مرکزی در مادّۀ 1 اعلام کرد که این دولت «مستقل»، «دموکراتیک» و «سکولار» است. پس از یک دورۀ تحمل نسبی در اوایل دهۀ 1990، طی دو دهۀ آینده دولتها از شبح افراطگرایی اسلامی برای توجیه سرکوب تعدادی از مخالفان سیاسی، روزنامهنگاران و نمایندگان جامعۀ مدنی استفاده کردند. این در شرایطی صورت گرفت که اقتدارگرایی مستبدانه در سراسر منطقه رخ داد. در خارج، با شرکت در «جنگ جهانی علیه تروریسم»، کشورهای آسیای میانه قدرت خود را با گره زدن مخالفتهای داخلی به «تروریسم بینالمللی»، حتی زمانی که درواقع هیچ پیوندی وجود نداشت، تقویت کردند.
تعامل میان اشکال جامعۀ مدنی
بازیگرانی از جامعۀ مدنی که تمایل به دریافت کمکهای مالی از نهادها و خیریههای غربی دارند، اغلب با جامعۀ مدنی اسلامی با تردید رفتار میکنند و تمایل عمومی برای همکاری با این بازیگران نشان نمیدهند. اختلافات تاحدی اقتصادی است: ازیکسو نگرانی از افزایش رقابت برای دریافت کمکهای بلاعوض، و ازسویدیگر ترس از اینکه همکاری با سازمانهای اسلامی ممکن است کمککنندگان را پشیمان کند. اما ملاحظات ایدئولوژیکی نیز وجود دارد. جامعۀ مدنی غربگرا اغلب همتای اسلامی خود را مغایر با ارزشهای غربی و مخالف پیشرفت اجتماعی معرفی میکند.
بااینحال، برخی اقدامات برای همکاری در منطقه تجربه شده است. در قرقیزستان، سازمان غیردولتی «توسعه و همکاری در آسیای مرکز» از سال 2005 مستقیماً با جوامع اسلامی همکاری کرده و گروههای خودیاری تحت رهبری «امام»ها در جنوب کشور ایجاد کرده است. جامعۀ مدنی اسلامی نیز بهنوبۀ خود نسبت به همتایان سکولار خود تردید نشان داده است، بهویژه با اعتراضات گستردۀ اخلاقی به دولتهای الیگارشیک و اقتدارگرا که ادعا میکنند ارزشهای دموکراتیک را نمایندگی میکنند. بهطورکلی، بخشی از این عدمِموفقیت در ایجاد ائتلافهای گسترده به وضعیت تضعیفشدۀ جامعۀ مدنی آسیای میانه مربوط میشود؛ زیرا دولتهای منطقهای موانع قابلتوجهی را سر راه توسعۀ آنان قرار دادهاند.
جامعۀ مدنی اسلامی آسیای مرکزی طیف وسیعی از مشارکتهای مالی را در طول این سالها ایجاد کرده است. بازیگران جامعۀ مدنی اسلامی با ارتباطات قویتر با دولت، مانند مفتیها و مساجد، در دستیابی به بودجۀ غربی ماهرتر هستند. بهعنوانمثال، مفتی در قرقیزستان با «آژانس توسعۀ بینالمللی ایالات متحده» (USAID) و بنیاد اوراسیای آسیای مرکزی مشارکت دارد. اما سایر کشورهای مسلمان ثابت کردهاند که منبع مالی سودآورتری هستند. بهعنوانمثال، در قزاقستان، جماعت نورسلطان با ترکیه، آذربایجان و دیگر کشورهای خاورمیانه رابطه برقرار کرده است.
راههای دیگری نیز برای همکاری فعالان جامعۀ مدنی اسلامی با یکدیگر، هم در منطقه و هم با بازیگران مشابه در سایر نقاط جهان، وجود دارد. در آسیای میانه، بسیاری از سازمانها به همکاری با شرکایی مانند عربستان سعودی و امارات متحدۀ عربی، عمدتاً برای ساخت مسجد، و همچنین ایجاد ظرفیتهای اجتماعی ادامه میدهند. اما هنوز پتانسیلهای زیادی برای سازمانهای بزرگ منطقهای مانند بنیاد «آقاخان» وجود دارد تا بتوانند با بازیگران جامعۀ مدنی اسلامی محلی که در سطح محلی فعالیت میکنند مشارکت کنند.
گذشته از همکاری با بخش دولتی، باید خاطرنشان ساخت که کنترل شدید دولت، به خصوصیسازی فعالیتهای اسلامی دامن زده و فضای بیشتری برای همکاری بین جامعۀ مدنی اسلامی و بخش خصوصی ایجاد کرده است. این پیشرفت بهویژه در ازبکستان چشمگیر بوده است؛ بهطوریکه محافل تجاری مسلمان نهتنها منابع مالی را به جامعۀ مدنی اسلامی ارائه میدهند، از حمایت لجستیکی و سازمانی نیز برخوردارند و به آنها در آموزش کارکنان و توسعۀ مدلهای مالی پایدار و همچنین توسعۀ بخش تجاری مسلماننشین کمک میکنند. علاوهبراین، بسیاری از رهبران جامعۀ مدنی اسلامی بهعنوان مدیر اجرایی یا کارمند بخش خصوصی کار میکنند و منبع تخصص فنی و جمعآوری کمک مالی را بهارمغان میآورند. این امر همچنین به تجاریسازی فعالیتهای اسلامی منجر شده و مشاغل حلال موفق در سراسر منطقه ظهور کرده است و مساجد و جماعات بهطور فزایندهای بهعنوان مراکز شبکهسازی بین اعضای جامعۀ تجاری عمل میکنند.
همچنین باید به تأثیرات مشخص نئولیبرالی عصر مدرن بر جامعۀ مدنی اسلامی در منطقه اشاره کرد. از جهات مختلف، این بازیگران نشاندهندۀ خصوصیسازی دولت رفاه سنتی هستند، با مدلهای حکومتی نئولیبرال که با تکیه بر طیف وسیعی از فعالان جامعۀ مدنی، خلأهای ناشی از عقبنشینی بخش دولتی را پر میکنند.
جامعۀ مدنی اسلامی و ثبات در آسیای مرکزی
چندین سال است که چشمانداز تأمین مالی برای اهداکنندگان غربی عمدتاً بر جلوگیری از افراطگرایی خشونتآمیز (PVE) و مقابله با افراطگرایی خشونتآمیز (CVE) متمرکز شده است و باعث افزایش شکاف بین بخشهای مختلف جامعۀ مدنی شده است؛ زیرا سازمانهای غیردولتی سکولار، با وجود سوءظن نسبت به بسیاری از بازیگران مذهبی، مجبور به تعامل با دین شدهاند. بااینحال، باتوجهبه تحقیقات اخیر در مورد بسیج افراطگرایان، این سوءظن نشاندهندۀ سوءتفاهم و سوءبرداشت از نقش شبکههای اسلامی در بسیاری از جوامع است، چراکه این شبکهها نیاز به حمایتهای اجتماعی را در مواقع بحرانهای شخصی برطرف میکنند که در غیر اینصورت ممکن است اعضای جامعه را در معرض تمایل به نیروهای ستیزهجو و انقلابی قرار دهد و سیگنالی را مبنی بر عدم گفتوگو و بیاعتمادی متقابل بین سازمانهای مدنی اسلامی و لیبرال -که بهشدت براساس کلیشههای دوران شوروی شکلگرفتهاند- ارسال کند.
جامعۀ مدنی اسلامی از پتانسیل حل مناقشات در منطقه برخوردار است. هویت جمعی اسلامی یا «امت» شاید بهخودیخود برای رسیدگی به درگیریهای بینِمرزی و بینِقومی کافی نباشد، اما وقتی بهطور فعال توسط گروههای خاصی تبلیغ شود، میتواند نقش مثبتی در حل تعارضات داشته باشد. بهعنوانمثال، «جماعت تبلیغ» در سال 2010 در کاهش تنشهای قومی در اوزگن قرقیزستان نقشی فعال داشت. در آن سال، بااینکه شهرهای همسایه شاهد خشونت بین اقوام ازبک و قرقیز بودند و باآنکه تنشهای خشونتآمیز در این شهر سابقه داشت (مانند دهۀ 1990)، ولی هیچگونه درگیری قومی در اوزگن بهوقوع نپیوست.