درست یک سال پیش، یعنی 15 سپتامبر 2020، دونالد ترامپ به همراه عبدالله بن زاید، عبداللطیف الزیانی و بنیامین نتانیاهو در محوطه چمن حیاط جنوبی کاخ سفید برای امضای توافقنامهی بحث برانگیز ابراهیم دور هم گرد آمدند.
توافقی که خبرش را ترامپ در 13 اوت همان سال، در حالی که جارد کوشنر در سمت راست او ایستاده بود در دفتر بیضی کاخ سفید اعلام کرده بود.
توافقنامهی عادیسازی میان امارات و رژیم صهیونیستی را با هیچ یک از موارد مشابه قبلی و بعدی نمیتوان مقایسه کرد. چه اینکه مصر و اردن هر دو در پی شکست در یک دور درگیری مجبور به عادیسازی شدند و سودان و مراکش و بحرین پس از عادیسازی، کنش قابلتوجهی در برقراری ارتباط با رژیم صهیونیستی انجام ندادند و امتیاز قابلتوجهی از آمریکا دریافت کردند.
(مغرب تأیید حاکمیت این کشور بر صحرای غربی را گرفت و سودان از لیست کشورهای حامی تروریسم درآمد.) یادمان نرود که هماهنگکنندهی اصلی عادیسازی روابط، میان رژیم صهیونیستی با بحرین و سودان و مغرب نیز خود امارات بود.
پس از اعلام عادیشدن روابط امارات و رژیم صهیونیستی، توافقات سیاسی، دیپلماتیک و اقتصادی میان دو طرف به طرز چشمگیر و غیر قابل باوری افزایش یافت.
توصیف چگونگی و تحلیل چرایی این تحول مهم که شاید بتوان آن را یکی از مهمترین تحولات دههی اخیر دانست، کلید فهم خیلی از روابط و رویدادها در حال و آیندهی غرب آسیا خواهد بود. فهمی که البته نباید آن را در تحلیلهای روزمرهی رسانهای جستجو کرد؛ چه اینکه پرتکرارترین تحلیل رسانهای در مورد چرایی عادیسازی روابط میان رژیم صهیونیستی و امارات «تهدید ایران» بود.
سناریوی ایرانهراسی و به تبع آن پناه بردن به دامان رژیم صهیونیستی برای ما البته چندان جدید نیست؛ حاکمان باکو سالها پیش، برای توجیه روابط خود با رژیم صهیونیستی کم از این داستانسراییها نکردند. اما کیست که نداند انگیزهی این اقدامات در آذربایجان، غلبه بر ایروان بود، نه مقابله با «تهدید ایران»! غول بی شاخ و دم لابی ارمنی در آمریکا را تنها غول بی شاخ و دم تری مانند لابی صهیونیستی میتوانست از میدان به در کند.
در این گزارش راهبردی قصد داریم، پس از توصیفی دقیق از چگونگی به سر انجام رسیدن توافق ابراهیم، نشان دهیم که تبیین چرایی این توافق بر اساس «تهدید ایران» یک دیدگاه ناقص و غلطانداز است. اساساً این توافقنامه برای طرفهای مختلف درگیر در آن، یعنی امارات و رژیم صهیونیستی و آمریکا، معنای متفاوتی دارد و نمیتوان تنها از یک دیدگاه به آن نگریست. برقراری این توافق در لایه انگیزهها، منافع و اهداف هر یک از این سه حکومت، در جایگاه متفاوتی نسبت به دیگری قرار میگیرد.