نویسنده: وحید اخوت
طلبهها خوب میدانند اصولیون، به عنوان معیاری که بتوان معنای وضعی یک کلمه را دریافت، انسباق را پیشنهاد میکنند. وقتی یک کلمه به گوش شما خورد، چه معنایی گوی سبقت را از دیگر معانی میرباید؟ همان، نامزد اصلی معنای وضعی کلمه است. اگر نخواهیم پیچیدهاش کنیم، میگوییم کلمه، وضع شده بر معنایی است که زلف آن کلمه، با آن معنا گره خورده است. البته این «معنای منسبق» یک ماهیت سیال است که در روندهای تاریخی و با گذشت زمان شکل میگیرد و گاهی با طراحیهای خطرناک به سمت خاصی جهت داده میشود.
همان قدر که رسم قمهزنی و توهین به افراد مورد احترام اهل سنت، عرصه را در فضاهای اسلامی و بینالمللی بر مبلغین تشیع تنگ کرده است، مبلغین رژیم صهیونیستی نیز از گره خوردن نام این رژیم جعلی با ظلم و کودک کشی و غصب و اشغال و نادیده گرفتن حقوق بشر رنج کشیدهاند. منفور بودن، در عین قدرتمند بودن، خاطره جدا تلخی است.
جنبه ادراکی عملیات تطبیع، جنبهای است که در کنار جنبههای اقتصادی و امنیتی و سیاسی داخلی و خارجی کشورهای درگیر، جنبهی مهمی از اهداف رژیم صهیونیستی را در بر میگیرد. ناکام گذاشتن این رژیم منحوس در رسیدن به اهدافی که از این عملیات دنبال میکند، باید یکی از عناوین عملیاتی جمهوری اسلامی ایران در مقابله با این روند باشد. بدیهی است که برخورد با کشورهای درگیر با عملیات تطبیع بدون درنظر گرفتن اهداف راهبردی و راهکنشی آنها از این فرآیند میتواند دشمن اصلی را در راه رسیدن به هدفش یاری کند و حتی ممکن است هدف هجوم، اشتباه انتخاب شود. چه بسا برخورد فیزیکی و سخت با کشورهای حاشیه خلیج فارس، منجر به تحکیم روابط این کشورها با رژیم صهیونیستی شود و این توافقات را به لایه راهبردی وارد کند. زیرا ممکن است که بر خلاف آمریکا، رژیم صهیونیستی ورود جدی به عملیات پاسخ کند و عزم کشورهای عربی در همپیمانی با رژیم صهیونیستی را تحکیم کند. به قول یکی از تحلیلگران فعال امارات: «اسرائیل مدتهاست از این فاکتور برای پیشبرد امتیازگیری از شیوخ عرب در پروژه تطبیع استفاده میکند: ما تنها کشور و ارتشی هستیم که نیروهای مستقیم و نیابتی ایران را هدف قرار میدهیم و بدون واهمه آنها را میکشیم». مطلبی که در تحلیل کنث پولاک هم وجود داشت.
اما الآن در پی ارزیابی جنبههای پیچیده امنیتی و نظامی و سیاسی این توافقنامهها نیستیم. در پی برجسته کردن جنبهای از توافق هستیم که شاید مهمترین جنبه بلند مدت این توافقات برای رژیم صهیونیستی باشد و رصد تحولات نشان میدهد که بسیار در این زمینه فعال شده است.
اگر الآن با شنیدن کلمه منحوس «اسرائیل» زنجیرهای از کلمات تاریک در ذهن بسیاری از مردم جهان شکل میگیرد، اگر اهمیت این بخش از نبرد را نفهمیم، ممکن است ده سال دیگر، این زنجیره کلمات تاریک، جای خود را به کلماتی خنثی یا حتی درخشان بدهند. آنها دوست دارند، نام منحوسشان با کلماتی همچون: صلح، فناوری، پیشرفت، قدرت اطلاعاتی-امنیتی- نظامی همراه شود. بررسی دقیق پیشینه روند عادی سازی روابط با امارات هم همین را نشان میدهد. شرکت دادن رژیم صهیونیستی در رویدادهای ورزشی و اقتصادی و توییتهای متعدد افرادی نظیر ضاحی الخلفان که جبهههای فعال در منطقه را با رژیم صهیونیستی مقایسه میکردند و علنا حکم به بدتر بودن جریاناتی نظیر جریان اخوان یا قطر نسبت به رژیم صهیونیستی میدادند، در همین راستا است. (برخی از توییتهای او را که مدتها قبل از اعلام عادیسازی نوشته شده است را اینجا و اینجا و اینجا و اینجا ببینید.)
بلافاصله پس از آنکه ترامپ، آن تماس سه طرفه معروف میان خودش، بن زائد و نتانیاهو را پایان داد، رسانههای اماراتی (البته به احتمال بسیار زیاد با هدایت صهیونیستها)، فضای رسانهای را با تصاویری پر کردند که در آن کودکان زیبارو با چهرههایی معصوم از صلح میخواندند. دبکه فلسطینی را با شعر عبری در هم میآمیختند و پرچم امارات را با پرچم رژیم صهیونیستی در هوا میرقصاندند. نتانیاهو در حساب عربی خود زیر عکس بالا نوشت که از دیدن این صحنهها بسیار متأثر شده است. آش آنقدر شور شد که عبدالخالق عبدالله، استاد علوم سیاسی اماراتی در توییتی به استفاده ابزاری از کودکان در این تبلیغات تاخت. البته او خیلی سریع توییتش را پاک کرد و سعی کرد جبران مافات کند. (شرح این ماجرا را اینجا بخوانید) البته سر آخر نتوانست خشم خود را پنهان کند و در توییتر خود نوشت:
«دولت از شما نخواسته است که اینگونه طبل نوازی کنید و بیش از حکومتیها حکومتی شوید. ما با یک اتفاق سیاسی دشوار و پیچیده روبرو هستیم و در عروسی نیستیم. نیمی از شما داستان را نمی فهمید و ربع شما مانند «الأطرش في الزفة»1 (کنایه از پرت بودن فرد از ماجرا) هستید و بعضی از شما بیشتر از صهیونیست ها، صهیونیست شده اید. این هروله کردن شما به هیچ وجه لازم نیست، شما به کشوری که در حال یک چرخش راهبردی و مهم است، بیش از اینکه خیر برسانید، صدمه میزنید.»
چیزی که باعث شده است او اینگونه بیگدار به آب بزند و نارضایتی خود نسبت به سیاستهای بن زائد را علنی کند، ادراکی است که ذهن او و اذهان عمومی مسلمانان و عربها از رژیم کودککش در ذهن دارند. ادراکی که راهبرد دشمن اسرائیلی تغییر دادن آن است. ناصر الشیخ، استاد اقتصاد اماراتی نیز، با همین ادراک خود درگیر است و میخواهد سعی کند که این اتفاق را از جنبه عاطفی بررسی نکند و به هر حال به نحوی با این حرکت همراهی کند:
«دوستی از من خواست نظرم را راجع به عادی سازی بنویسم زیرا که سکوت در این زمان نزدیک به محال است: طبیعی است که احساس اولیه من احساس نارضایتی باشد، زیرا اکثر ما نسبت به اسرائیل با موضعی خصمانه بزرگ شدیم، چه از نظر اجتماعی، چه دانشگاهی و چه از نظر فرهنگی… اما انسان باید از عواطفش عبور کند و با عقلش تفکر کند..»
این خط تبلیغاتی البته آنقدر گل درشت دنبال شد که الجزیره از آن فعالیتهای رژیم صهیونیستی در امارات پس از اعلام توافق عادیسازی گزارشی تهیه کرد. الجزیره نوشت:
«حساب های اسرائیلی در پلتفرمهای مختلف رسانههای اجتماعی به طور مداوم با استفاده از کودکان ، پرچم ها و موسیقی عبری، عادیسازی با امارات را از قلب خود امارات جشن میگیرند.»
پروژه عادیسازی ادراکی رژیم غاصب البته تا الآن در سطح عمومی عالم عربی خیلی کارگر نبوده است (هر چند که ممکن است در برخی از کشورها مؤثر شده باشد). کما اینکه درصد اعراب مخالف به رسمیت شناختن دیپلماتیک اسرائیل در یک دهه گذشته جای کاهش، افزایش یافته است. شاخص افکار عرب این روند را رصد کرده است. در سال 2011 ، 84 درصد مخالف به رسمیت شناختن دیپلماتیک بودند. تا سال 2018 ، این رقم 87 درصد شده است.
اما نمیتوان بدون تهیه مواد مناسب رسانهای، حرکت رسانهای مؤثری علیه رژیم صهیونیستی شکل داد. درست است که یادآوری جنایات گذشته رژیم صهیونیستی (علی الخصوص آن مواردی که جنبه نمادین پیدا کردهاند، نظیر شهادت محمد الدوره یا آنچه بر عهد التمیمی گذشت) میتواند بخشی از افکار عمومی را همراه کند، اما شکل گیری یک جریان جهانی جدید نیاز به تصاویر بدیع، جدید، تأثیرگذار و نمادین دارد. البته این تصاویر جدید در خلأ رقم نخواهند خورد، باید حرکات اعتراضی گسترده و حادّی نسبت به روند موجود با پوشش رسانهای مناسب شکل بگیرد، تا بتوان از آنچه در عرصه عمل رقم میخورد تصاویر مناسب را شکار کرد.
نکته انتهایی هم آن است که این رسالت اگر روی دوش رسانههای فرسوده و بیخاصیت گذاشته شود، یقینا زمین خواهد خورد. باید تنوع مناسبی از رسانههای عمومی، رسانههای اجتماعی، حرکت هماهنگ فعالین فضای مجازی، راهاندازی جنبشها و کارزارهای سخت (نظیر حرکتهایی مانند کشتی مرمره یا کاروان جهانی کمک به غزه) و نرم (نظیر پتیشنها (دادخواست مجازی) و هشتگها)، سبد همه جانبهای از عملیات رسانهای را شکل دهد.
نام این رژیم منحوس دوباره باید با یک تصویر قوی، گیرا، جدید، بدیع و به یاد ماندنی به همان زنجیره کلمات تاریک گره بخورد، حتی اگر نیاز باشد کسی خون بدهد.
اما مهمترین سوال آن است که برای این مهم چه پیشنهاداتی میتوان داشت؟ انشاء الله در بخش دوم این یادداشت، به پاسخ این سوال خواهیم پرداخت.
________________________
1.الأطرش في الزفة هو مثلٌ شعبي ، يقال لكل من كان متواجداً في مكان ما ويحضر مشكلة او حديث أمامه ، دون ان يعي ماذا يجري أمامه!