مترجم: ایمان محمدی
گزارش گروه بین المللی بحران از تاثیر عدم درک متقابل طرفین از یکدیگر در ادامه جنگ یمن و راهبرد خروج از این چالش
چه خبر؟ آتشبس دو ماهه، بازسازی و بازیابی قدرتهای اجرایی در دولت مورد حمایت ائتلاف، اگر نه برای صلح؛ ولی حداقل برای مذاکرات با هدف دستیابی به آن، یک فرصت است. اما رسیدن به مذاکرات مستلزم غلبه بر مانعی است که بسیاری آن را غیرقابل ممکن می دانند و آن گفتگو با حوثیها است.
چرا این گفتگو مهم است؟ حوثیها برای بسیاری از خارجیها یک معما هستند، با این حال برای یک راهحل از طریق مذاکره، نقش اساسی دارند. آنها اخیراً علائمی برای دستیابی به مصالحه لازم برای پایان دادن به جنگ نشان دادهاند. باید گفت، تلاشها برای تعامل با حوثیها، شانس بهتری نسبت به فشار برای متقاعد کردن آنها برای انجام این کار دارد.
چه باید کرد؟ دیپلماتها برای آوردن حوثیها بر سر میز مذاکره به طرح هویج و چوب نیاز دارند. ذینفعان بین المللی باید با تشکیل یک کار گروه برای متقاعد کردن صنعا و آماده شدن برای گفتگوهای فراگیر یمنی-یمنی آماده شوند تا به سمت ترسیم راهی برای خروج از مناقشه حرکت کنند.
خلاصه اجرایی
رویدادهای گذشته باعث باز شدن دریچه کوچکی از فرصت شده است و باید از آن تغییر رقابت خشونت آمیز به سمت مذاکرات سیاسی در یمن بهره برد. این رخدادها، آزمونی برای سنجش دو فرضیه درباره حوثیها است. فرضیه اول که توسط رقبای انصارالله ساخته شده است، بر این باور است که این گروه، یک سازمان افراطی است که با حمایت ایران تشکیل شده و دارای حسن نیت نیست، چه رسد به سازش و مذاکره کردن. فرضیه دومی بر این پایه استوار است که حوثیها با قرار گرفتن ترکیب مناسبی از انگیزهها و پیشنهاد صلح واقعبینانه بر روی میز مذاکره، حتی با داشتن شرایط ادامه جنگ نیز به سمت صلح حرکت خواهند کرد. در هر صورت، واقعیت این است که جنگ بدون رضایت انصارالله به پایان نمی رسد.
سازمان ملل متحد در 1 آوریل اعلام کرد که در میان طرفین میانجیگری کرده و باعث شده که توازن نظامی برای اولین بار در چندین سال به تعادل نزدیک شده و آتشبسی دو ماهه برقرار شود.کمتر از یک هفته بعد، عربستان سعودی، عبد ربه منصور هادی، رئیسجمهور مورد حمایت خود را که به عنوان مانعی برای اهداف ائتلاف تبدیل شده بود، کنار گذاشت و شورای ریاست جمهوری متشکل از رهبران برجسته سیاسی-نظامی نزدیک به ریاض و ابوظبی و درگیر در مبارزه با حوثیها را به جای وی قرار داد تا روند صلح یا جنگ را ادامه دهند.
پیش از این، انصارالله با بر عهده گرفتن مسئولیت حملات موشکی و پهپادی به امارات متحده عربی در واکنش به پیشرویهای نیروهای ضد حوثی مورد حمایت امارات در میدان نبرد، خبرساز شد. این رخدادها یادآور این بود که پس از کشته شدن بیش از 100 هزار نفر، جنگ یمن همچنان میتواند به عنوان تهدیدی برای جان میلیونها انسان در داخل و خارج یمن و ثبات منطقه خلیج فارس مطرح باشد.
رقبای انصارالله میگویند که آنها نماینده ایران هستند که از طریق ایجاد ترس و افراطیگری حکومت میکنند و به دنبال بلندپروازیهای توسعهطلبانه هستند. در مقابل، حوثیها خود را انقلابی و افراد وطن دوست در مقابل تجاوز عربستان سعودی معرفی میکنند. آنها بیان میکنند که در تلاش برای پایان دادن به جنگ، صادق بوده و شرایط خود را به صراحت بیان کردهاند، اما پیشنهادات متقابل دشمنانشان در برابر خواستههای آنها غیرواقعی بوده است.
حقیقت این است که هیچ یک از این روایتها، تصویر کاملی از حوثیها و زندگی در مناطقی که تحت کنترل آنهاست، ارائه نمی کند. جنگ یمن قبل از هر چیز، یک جنگ داخلی است. حوثیها از ذکر این نکته فرار میکنند که بخشی از یمنیها در کنار آنها نیستند و قسمتی از کسانی که در روی زمین با آنها میجنگند و به عنوان اجیر خطاب میشوند، افرادی در مقابل حکومت آنها هستند. در مقابل نیز، رقبای حوثیها میگویند که این گروه، مصمم است یک نظم دینی مبتنی بر امامت را برقرار کند و حملات حوثیها به مناطق پرجمعیت و تاکتیک های مبتنی بر مذهب آنها را به عنوان نمونههایی از افراطگرایی مطرح میکنند؛ اما تلفات انسانی و غیرنظامی جنگ در مناطق تحت کنترل حوثیها و افراط و تفریط رهبران محلی در مناطق تحت سلطه دولت مورد حمایت عربستان و امارات را کم اهمیت می دانند. عربستان سعودی و امارات، بر حملات برون مرزی حوثیها ناکید کرده و با فنون رسانهای آن را بزرگ جلوه میدهند؛ اما در حقیقت به دنبال مصونیت برای قتل عامهایی هستند که بمباران خودشان ایجاد کرده است.
دستاوردها و زیانهای اخیر حوثیها، حملات اخیر آنها به امارات و عربستان سعودی، آتشبس و فشار برای حل و فصل سیاسی، فوریتی را برای پرسش در مورد اینکه حوثیها چه کسانی هستند، چه می خواهند و چه طرحهایی دارند، ایجاد کرده است. پاسخ سوال این که چگونه آنها را بر سر میز مذاکره بیاوریم برای برخی این است که آنها را منزوی کرده و از نظر نظامی و اقتصادی تحت فشار قرار دهیم و برای دیگران، دادن انگیزهها و امتیازهای مناسب همانند بازگشایی بندر الحدیده و فرودگاه صنعا برای آوردن آنها از بر سر میز مذاکره است.
به هر عنوان در آتش بس کنونی دو خواسته حوثیها، بر روی کاغذ و به شکل محدود برآورده شده است. این توافقنامه اجازه میدهد تا دو پرواز به صورت هفتهای در صنعا فرود آید و تحریم محمولههای سوخت به مقصد بندر الحدیده را کاهش می دهد. این که آیا این شرایط برای مهیا کردن مذاکرات یمنی-یمنی کافی است یا خیر، در حال آزمایش است؛ اما با گذشت یک ماه پس از آتش بس، مشاجره بر سر کنترل گذرنامه و صدور جواز خروج و ورود به کشور یمن مانع از عملیاتی شدن کامل بخش بازگشایی فرودگاه صنعا شده است. حوثیها نیز به بخشی از تعهدات خود در آتش بس عمل نکردهاند و دسترسی جادهای به شهر تعز را که در هفت سال گذشته محاصره بوده است را تسهیل نکردهاند.
به هر حال در ادامه مسیر برای پایان دادن به جنگ باید چهار حقیقت مرتبط با حوثیها را مد نظر گرفته شود. اولین مورد این واقعیت است که تا اوایل سال 2022، آنها پیروز جنگ در بیشتر مناطق شمال یمن هستند و قدرت غالب در پرجمعیتترین مناطق این کشور از جمله صنعا را در دست دارند. دوم این که خطر حملات حوثیها به عربستان، امارات و تهدید تجارت دریایی در اطراف یمن تا زمانی که جنگ ادامه دارد، ثابت خواهد ماند. سوم این است که، جنگ کنونی به هر صورت که تفسیر شود، پایان آن بدون توافق میان عربستان و حوثیها صورت نخواهد گرفت. چهارمین و آخرین حقیقت این است که رقبای داخلی حوثیها تصور زندگی در یک دولت تحت سلطه آنها را رد میکنند؛ اما در شرایط فعلی، پرشورترین یمنیهای ضد حوثی نیز تصور میکنند که ممکن است به زودی چارهای جز سازش با حوثیها برای حفظ وضع موجود نداشته باشند. هر چند ریاض به طور جدی به دنبال خروج از درگیری است؛ با این حال، بدون تغییر در اقدامات نظامی و سیاسی حوثیها، بسیاری از افراد، آتش بس کنونی را مقدمهای برای مرحله جدیدی از جنگ پیشبینی میکنند.
پایان مرحله کنونی جنگ قابل تصور است ولی این بدان معنا نیست که جنگ داخلی نیز به پایان خواهد رسید. بازیگران خارجی باید تلاش کنند تا همه طرف ها را به میز مذاکره بکشانند؛ اما به سختی میتوان فهمید که روش متقاعد کردن حوثیها برای شروع مذاکرات بدون پایان دائمی محاصره مناطق تحت کنترل آنها به رهبری عربستان سعودی است، چگونه خواهد بود. به نظر میرسد که با کاهش موقت این محدودیتها به عنوان بخشی از توافق آتشبس، میانجیها باید هیئتهای دیپلماتیک را به صنعا بفرستند تا علاوه بر اطمینان خاطر دادن به حوثیها نسبت به شنیده شدن خواستههایشان، به آنها در مورد خواستههای طرفهای دیگر گفته شود.
باید در مسیر حرکت دیپلماتیک دقت شده و عجولانه عمل نشود. دیپلماتها باید در مورد حقایق مرتبط با حوثیها بهویژه در مورد مسئله تقسیم قدرت و رابطه آنها با ایران واقعبین باشند. نباید برای رسیدن به یک توافق سریع برای حل نگرانیهای منطقهای و بینالمللی، مسایل تفرقهانگیز داخلی را نادیده گرفت بلکه باید با قرار دادن حوثیها در گفتگوهای یمنی-یمنی، مسایل جامعی برای مذاکره تعیین کرد.
چه گذشت
جنگ داخلی یمن به مهمترین نقطه عطف خود در چهار سال اخیر رسیده است. در 1 آوریل، هانس گروندبرگ، نماینده سازمان ملل در یمن اعلام کرد که آتش بسی بین طرفین محقق شده است. کمتر از یک هفته بعد، هادی با فشار ریاض اعلام کرد که قدرت اجرایی را به شورای ریاست جمهوری که رشاد العلیمی، رئیس آن شورا و فرمانده عالی نیروهای مسلح یمن خواهد بود، واگذار میکند. اندکی بعد، نخست وزیر معین عبدالملک با اعتراف به شکست تلاش های نظامی در مقابل حوثی ها، متعهد به تلاش برای صلح با آنها شد.
تنشها قبل از این وقایع بسیار تشدید شده بود. تا پاییز 2021، حوثیها موقعیت خود در میدان جنگ را تثبیت کرده بودند و به نظر میرسید که استان نفت خیز مارب را تصرف کنند. سپس در ژانویه و فوریه 2022، حوثیها در پاسخ به شکستهای نظامی، حملات موشکی و پهپادی را به عربستان سعودی و برای اولین بار در سه سال گذشته، به امارات متحده عربی انجام دادند. ائتلاف به رهبری عربستان سعودی، جواب حملات حوثیها را با حملات هوایی شدید به صنعا و سایر بخشهای شمالی تحت کنترل حوثیها تلافی کرد و بنا بر گزارشها، دهها غیرنظامی را کشته و خدمات ارائهدهنده اصلی اینترنت این کشور را برای چند روز قطع کرد. ریاض بمباران بندر حدیده در دریای سرخ تحت کنترل حوثیها را نیز طرح کرد و همزمان، ابوظبی از ایالات متحده درخواست کرد تا نام حوثیها را به عنوان یک سازمان تروریستی خارجی که یک سال قبل لغو شده بود، بازگرداند. حوثیها تهدید کردند که در صورت تداوم حملات از جانب عربستان و امارات، سایتهای دیگری در امارات متحده عربی را هدف قرار خواهند داد و موشکهای بیشتری را به سمت زیرساختهای نفت، گاز و دیگر عربستان سعودی شلیک خواهند کرد.
در مجموع، این تحولات جنگ را تشدید و تلاش برای حا آن را به بنبست نزدیک کرده بود. پیشرفتهای نظامی برای نیروهای متحد امارات در استانهای شبوه و مارب در ماه ژانویه، تلاشهای دو ساله حوثیها برای تصرف مارب را با مشکل مواجه کرده بود. در این بین، حوثیها تلاش کردند با تشدید تنشهای فرامرزی، شرایط میدانی را به تعادل برسانند. این شرایط، خطر شعلهور شدن تنشهای منطقهای را افزایش داد و تلاشها برای یافتن راهی برای خروج از جنگ و بحثهای مرتبط با توافق هستهای ایران را پیچیده کرد. در این میان، معرفی مجدد حوثیها بهعنوان گروه تروریستی از سوی ایالات متحده، موانع جدیدی را برای میانجیگری با این گروه ایجاد میکرد و در عین حال، مشکلات اقتصادی و شرایط بد انسانی یمن را عمیقتر میکرد.
تشکیل شورای جدید ریاست جمهوری یک پارادایم سیاسی جدید ایجاد کرد. حوثی ها این شورا را چیزی بیش از «تغییر مجدد مزدوران» تحت حمایت عربستان سعودی ندانستند. در واقع، این شورا توسط ریاض انتخاب شده است، بنابراین، حوثیها صرفاً چینش جدیدی را توسط عربستان سعودی برای کنترل یمن مشاهده میکردند. شیوه تشکیل این شورا با انتخاب عبدربه منصور هادی تفاوت داشت و بخشی از مشروعیت بینالمللی به هادی را که در سال 2012 در رایگیری تک نامزدی تحت نظارت سازمان ملل انتخاب شد، از دست داده است. سؤالاتی در مورد چگونگی تشکیل این شورا وجود دارد، این شورا در میان طیفی از جناحهایی که قلمرو را کنترل می کنند و در میدان با حوثیها میجنگند، نماینده دارد. حوثیها احتمالاً تشخیص دادهاند که اعضای شورای جدید در میان مردم عادی یمن محبوبتر از هادی منزوی و مورد تمسخر هستند.
دیپلماتهای سعودی، یمنی و غربی میگویند که درها به روی مذاکرات باز است؛ اما آیا حوثیها یه سمت آن میآیند. از نظر آنها، حوثیها فرصتهای دیگری همانند این مورد را در گذشته از دست دادهاند. به نظر میرسد قدرتهای جهانی به ایده تسلط طولانی مدت حوثیها در شمال غربی یمن عادت کردهاند و حوثیها نیز با گرفتن مارب به دنبال ضربه قاطعی بودند تا خود را به طور کامل تثبیت کنند. با این حال، ناامیدی از مذاکرات طرفین به یک حقیقت اجتنابناپذیر اشاره میکند که قبول مذاکرات توسط حوثیها در واقع، قبول همه طرفهای درگیری برای توقف جنگ است. با این حال، هرچه جنگ طولانیتر شده، شکاف بین حوثیها و رقبای آنها بیشتر میشود و هر طرف بیشتر به لفاظیهای جناحی بازمیگردد و سازگاری را رد میکند و پیدا کردن حد وسط دشوارتر خواهد شد. در واقع اگر آتشبس منقضی شود و جنگ مانند گذشته از سر گرفته شود، شکاف همچنان بیشتر خواهد شد.
حوثیها، علیرغم تلفات به سبب بمباران در هفت سال گذشته به موقعیت خود اطمینان بیشتری پیدا کردهاند و در روایت خود از جنگ مصرتر شدهاند. حوثیها برای سالها، عدم پیشرفت سیاسی را به دلیل ماهیت تسلیمناپذیر رقبای خود میدانستند و استدلال میکردند که پیشنهادات عملگرایانه آنها برای صلح، رد شده یا با خواستههای غیر واقعی برای تسلیم مواجه شده است. آنها میگویند که در مقابل طرحی ایستادهاند که یمن را تابع(فکری) عربستان سعودی و به تبع آن غرب می کند.
تئوریها و تحلیلهای متضاد در مورد حوثیها پس از آتش بس به سمت دیگری رفته است. بسیاری از آنچه در مورد آنها گفته میشود، برخواسته از مسیری اشتباه است. تحلیلگران خارجی عموماً برای تجزیه و تحلیل این سؤال که حوثیها چه کسانی هستند و چه می خواهند، تلاش میکنند، در حالی که بسیاری از مطالبی که درباره آنها نوشته میشود بر ایدئولوژی و پیوندهای آنها با تهران متمرکز است و به بررسی مستقل خود آنها نپرداخته است.
هدف این گزارش ارائه پاسخهای بهتر به این سوالات است. این بر اساس تحقیقات میدانی انجام شده در یمن بین سالهای 2014 تا 2020 و تحقیقات از راه دور بین سالهای 2020 تا 2022 است و شامل مصاحبه با حدود 60 نفر از رهبران و حامیان حوثیها، مقامات دولتی یمن، سیاستمداران محلی، روزنامهنگاران، دانشگاهیان و محققان و همچنین نمایندگان میشود. در نهایت، راههایی را برای سیاستگذاران بینالمللی پیشنهاد میکند که به دنبال پایانی پایدار برای جنگ هستند تا بر معمای حوثیها غلبه کنند.
حوثیها چه کسانی هستند؟
1. ریشه های مذهبی
انصارالله یک جنبش مذهبی، سیاسی و نظامی است که به طور گسترده توسط سایر رسانههای یمنی و غربی با اصطلاح عمومی “حوثی”، نام خانوادگی بنیانگذار جنبش، مرحوم سید حسین بدر الدین الحوثی و برادرش سید عبدالملک، رهبر کنونی جنبش توصیف می شود. گروه حوثیها از جنبش خود به عنوان انصار الله یاد میکنند. حسین الحوثی یک روحانی شیعه زیدی از صف طولانی علمای دینی در استان صعده در شمال یمن بود. مانند پدر و برادرانش، او بخشی از گروهی از روشنفکران، علما و سیاستمداران زیدی بود که به دنبال دفاع از هویت زیدیه در برابر آنچه به عنوان تجاوز به شیوههای سنی وهابیت عربستان سعودی میپنداشتند، عمل میکردند. الحوثی در طول دوره حضور در پارلمان از سال 1993 تا 1997 بخشی از یک جنبش احیاگر زیدیه برای آموزش جوانان بود. سپس در سودان به تحصیل الهیات پرداخت. الحوثی پس از بازگشت به یمن در سال 1999، شروع به ترویج دکترینی کرد که بر پایان دادن به نفوذ غرب بر امت یا جامعه اسلامی متمرکز بود و اسلام را به آنچه که به گفته او شکل خالص و اصلی آن بود باز میگرداند. در مجموع، جهان بینی، برنامه سیاسی و برنامه مذهبی او برای هوادارانش به «المسیرة القرآنیة» معروف است.
احیاگری مانند الحوثی در میان جنبشهای اسلامگرای شیعه و سنی رایج بود و این سبک در دهههای 1980 و 1990 محبوبیت داشت؛ اما یمنیهای مقابل او مدعی وجود جریانهای مخفی خطرناک در آموزههای الحوثی بودند. نوآوری اصلی او این بود که عقاید اسلامی مدرن را با فقه زیدی پیوند داد. زیدیت از همه جنبهها به جز چند جنبه شبیه به سنتهای رایج بین مسلمانان است، بهویژه وقتی با شیعه دوازده امامی مقایسه میشود. به عنوان مثال، می آموزد که امت باید توسط یک سیدی که جزء اهل بیت به حساب میآید، رهبری شود. یعنی رهبر امت اسلامی باید از نسل مستقیم حضرت محمد صل الله علیه و آله از طریق دخترش فاطمه و همسرش علی علیهما السلام باشد. همه فرزندان خاندان بنی هاشم پیامبر اکرم (ص) که به هاشمی معروفند، در زیدیه دارای جایگاه والایی هستند، هرچند دارای درجه پایینتری از اهل بیت هستند. زیدیه همچنین بر لزوم قیام بر “حکومت ناعادلانه” تاکید میکند. او به صورت مکرر از روابط دولت یمن با غربی که مصداق ظلم و فساد بود، انتقاد میکرد.
آموزههای حسین الحوثی باعث ترس از تلاشهای زیدیه برای بازگرداندن حکومت امامان زیدی و شکافهای اجتماعی گذشته در یمن شد. خانوادههای سادات مانند الحوثی در حکومت امامان زیدی بر زندگی مدنی و معنوی تسلط داشتند. دولت جمهوری که جایگزین امامت شد، این فرهمگ را دنبال کرد که سیدها یک نظام طبقاتی را دنبال میکردند و اربابان هاشمی را از رعیت ها که بقیه جامعه را تشکیل می دادند، جدا می کردند. دولت جمهوری به صورت مکرر نسبت به طرح سادات هاشمی برای بازگرداندن نظم قدیمی(حکومت امامان زیدی) به بهانه سرنگونی استبداد هشدار می داد.
خانوادههای زیدی با فعالیتهای حوثیها دریافتند که آنها به عنوان یک گروه مذهبی-فرهنگی و مناطقشان در طول دوران جمهوریت مورد غفلت عمدی قرار گرفتهاند و دولت، آموزههای سنی سلفی را در میان آنها ترویج میکند و اختلاف بین مذهب زیدی و دیگر مذاهب یمن را گسترش میدهند در حالی که دههها هماهنگی نسبی بین زیدیان و اهل سنت مکتب شافعی در یمن برقرار بوده و کنار یکدیگر زندگی میکردند. با گسترش این تفکر، جنگهای فکری و درگیریهای فیزیکی بین سلفیها و زیدیها در دهه 1990 گسترش یافت.
از اواخر دهه 2000 به بعد، رقابتهای درون دستگاه حکومت و ناآرامیها در بخشهایی از یمن منجر به نارضایتی فزاینده مردم از رژیم رئیسجمهور علی عبدالله صالح شد که با همکاری نزدیک با ایالات متحده و دیگر قدرتهای غربی توانسته بود موقعیت خود را تقویت کند. در میان این فضا، مردم دیگر مناطق یمن نیز نظران حسسین الحوثی را جذاب دانسته و به سمت آن جذب شدند.
برخی دیگر گمان داشتند که دیدگاه الحوثی از «المسیرة القرآنیة» صرفاً تلاشی ضعیف برای بازگرداندن امامت بوده است و برخی دیگر آشکارا او را به داشتن این برنامه متهم میکردند. بسیاری از ناظران نیز در توصیف الحوثی، او را متاثر از نظریه ولایت فقیه ایران میدانستند ، حتی اگر به دنبال احیای حکومت زیدیه و یا ساقط کردن جمهوری نباشد.
موضوع همچنان مبهم است و شبهاتی در این میان وجود دارد. در سالهای اخیر، مقامات حوثی مجموعهای از پاسخها را به پرسشهایی در مورد عملکرد رهبر جنبش ارائه کردهاند و بر این ادعا تأکید میکنند که این مقام کاملاً جدید است و با مناصب مذهبی یا سیاسی گذشته قابل مقایسه نیست. آنها بارها این موضوع را رد کرده و تاکید کردهاند که به دنبال ایجاد نظام طبقاتی مبتنی بر نسبت با پیامبر نیستند؛ اما آنها هنوز به وضوح توضیح ندادهاند که سید عبدالملک الحوثی و جایگاه او در یک کشور پس از جنگ چه نقشی خواهد داشت. برای ناظران غربی، شعار”الله اکبر، الموت لإمریکا، الموت لإسرائیل، اللعنة علی الیهود، النصر للإسلام” حسین الحوثی که در سال 2002 ابداع شد، بازتاب شعاری است که توسط انقلابیون ایران در دهههای 1970 و 1980 استفاده میشد. تحلیگران او، دلیلهای به دست آمده را برای متهم کردن وی به افراطیگری، همسویی با تهران و حرکت به سمت تفکرات شیعیان 12 امامی کافی میدانستند.
2. حوثیها در جنگ
هر چند به قدرت رسیدن حوثی ها در سال 2014 اغلب به عنوان موفقیتی یک شبه تفسیر می شود؛ اما برای اعضای آن، یک دهه مبارزه را در بر داشت که در اولین جنگ از شش جنگ با رژیم صالح در سال 2004 آغاز شد. دولت صالح، حسین الحوثی را در اولین آن جنگ به شهادت رساند و عبدالملک بعد از او سکان جنگ را علیه نیروهای دولتی در صعده و استان های همجوار در دست گرفت. حمایت مردم یمن بویژه پیروان زیدی از این گروه در مخالفت با پاسخ نظامی دولت صالح به همان اندازه که پیام حوثیها برای دفاع از زیدیه و تفکر ملیگرایانه جذاب بود، افزایش یافت. دولت صالح با حمایت منطقهای و غربی استدلال کرد که حوثیها از ایران حمایت مالی، لجستیکی و مادی دریافت میکنند، ادعایی که دولتهای غربی با بدبینی از آن استقبال کردند؛ اما برای رهبران سعودی قابل اعتماد به نظر میرسید. در نهایت ریاض به طور رسمی پس از ادعای حمله جنگجویان حوثی به خاک عربستان، در ششمین جنگ صعده مداخله کرد.
در سال 2011، حوثیها در خیزش مردمی علیه دولت صالح شرکت کردند و در عین حال، کنترل خود را بر صعده محکم نمودند. این گروه همچنین در روند انتقال سیاسی 2012-2014 که پس از برکناری صالح، از جمله کنفرانس گفتگوی ملی تحت نظارت سازمان ملل متحد فراگیر شد، شرکت کرد؛ اما جنبش انصارالله برخی از نتایج کنفرانس را قبول نداشت، از جمله تصمیمی بحث برانگیز که کشور یمن را به شش منطقه فدرال تقسیم میکرد. در نهایت و پس از راه افتادن یک سری اعتراضات، ظاهراً بر سر اصلاحات یارانه سوخت، حوثیها در سپتامبر 2014 به صنعا یورش بردند. آنها این کار را در یک اتحاد با علی عبدالله صالح و همچنین بخش قابل توجهی از نیروهای مسلح یمن و بخشهایی از تنظیمات دولتی همسو با رئیس جمهور سابق انجام دادند.
حوثیها ابتدا با عبد ربه منصور هادی، رئیس جمهور موقت قراردادی امضا کردند که برای جلوگیری از درگیری بیشتر و امکان تکمیل دوره انتقال طراحی شده بود؛ اما در عرض چند ماه، پس از اتهامات متقابل بر سر عدم پایبندی به مفاد قرارداد و فشار هادی برای تصویب قانون اساسی جدید به عنوان بخشی از دوره گذار، هادی و کابینهاش در حصر خانگی قرار گرفتند. بنابراین میتوان گفت که جنبش و متحدینش یک کودتای تا حدی موفقیت آمیز و آرام را انجام داده بودند.
پس از این وقایع، یمن به سرعت وارد جنگ داخلی شد(که برخی تسلط حوثی ها بر صنعا را نقطه شروع آن میدانند.) هادی که استعفای خود را اعلام کرده بود در فوریه 2015 از زندان فرار کرد و به عدن گریخت و در آنجا استعفای خود را لغو کرد و خواستار مداخله خارجی برای جلوگیری از تسلط اتحاد حوثی و صالح بر کل یمن شد. حوثیها این اقدام را با انحلال پارلمان و تأسیس شورای عالی انقلابی برای نظارت بر دوره گذار پاسخ دادند و در کنار نیروهای وفادار صالح به سمت جنوب، شرق و غرب حرکت کردند تا عدن و بسیاری از نقاط دیگر کشور را تصرف کنند. در مارس 2015، عربستان سعودی با استناد به درخواست هادی، یک ائتلاف نظامی برای بازگرداندن دولت او به قدرت تشکیل داد. برخی از مقامات سعودی متقاعد شده بودند که حوثیها، نیروهای نیابتی برای ایران هستند و از مقابله با توسعهطلبی ایران صحبت کردند. شورای امنیت سازمان ملل متحد در آوریل 2015 از طریق قطعنامه 2216 حمایت قدرت های خارجی از هادی و ریاض را قانونی اعلام کرد و از نیروهای حوثیها و صالح خواست تمام اراضی و سلاح هایی را که تصرف کرده بودند، تسلیم کرده و اجازه بازگشت هادی به صنعا را بدهند.
پس از هفت سال، حوثیها در صنعا باقی ماندهاند و بر بیشتر ارتفاعات شمال غربی یمن و سواحل دریای سرخ حکومت میکنند، جایی که بیش از بیست میلیون نفر، تقریباً 70 درصد جمعیت، در آن زندگی میکنند. اتحاد حوثی-صالح، که از ابتدا یک ازدواج راحت به حساب میآمد، بیشتر به نفع حوثیها بود. علی عبدالله صالح پس از انشقاق و اختلاف با حوثیها در دسامبر 2017 کشته شد. حوثیها پس از قیام یک شورای عالی سیاسی متشکل از چهرههای مطرح قبایلی، حزبی بویژه حزب موتمر الشعبی العام و سیاسیون تشکیل دادند و به کمک آن شرایط حکومتی را مدیریت کردند.
شرایط به صورتی در جریان بود که ابتکارات میانجیگری سازمان ملل متحد نتوانست حوثیها، دولت هادی، ریاض یا تعداد زیادی از نیروهایی را که در زمین با حوثیها میجنگند را متقاعد کند که با توافقی برای پایان دادن به جنگ موافقت کنند. هر یک از طرفین، دیگری را در ادامه درگیری مقصر میداند و استدلال میکند که دشمنانش خواستههای غیرواقعی دارند که سازش را غیرممکن میکند. واقعیت این است که آهنگ ناسازگاری بین دو طرف بسته به موقعیت نسبی آنها در زمین تغییر میکند.
جنگ روایت ها
روایت از ریشههای جنگ یکی از موارد اصلی مورد مناقشه میباشد. همه طرفها بر موضع دفاعی خود تاکید و رقبا را به متجاوز بودن متهم میکنند.
1. روایت ضد حوثی: تندروهای طرفدار ایران و طرفدار احیای امامت زیدی
دو جناح گسترده در برابر حوثیها صف کشیدهاند که عمدتاً اعضای شورای ریاستی جدید را تشکیل میدهند. اولین مورد، شبکهای از گروههای مورد حمایت عربستان است که به طور ضعیف با اصلاح، حزب سیاسی اسلامگرای سنی اصلی پیش از جنگ یمن، و بخش هایی از حزب موتمر الشعبی که در ابتدای جنگ، در کنار هادی ایستاده بودند، مرتبط است. دومین مورد مجموعهای از نیروهای همسو با امارات متحده عربی است که شامل شورای انتقالی جنوب میشود؛ اما به آن محدود نیست. نیروهای تحت رهبری سلفیها معروف به تیپهای العمالقه و گارد جمهوری نیز وابسته به طارق صالح، متحد سابق حوثیها است که در حال حاظر ساحل غربی یمن و بخشهایی از شبوه را مدیریت میکنند.
هر یک از این گروهها دلایلی برای ترس و نبرد با حوثیها دارند. رهبران اصلاح آنها را به عنوان دشمنان جمهوری معرفی میکنند که به دنبال احیای امامت زیدی هستند، در حالی که تعدادی از رهبران سلفی به طور فزایندهای درگیری را به عنوان یک مبارزه فرقهای سنی و شیعه به تصویر میکشند. همانند اصلاح، گروه طارق صالح نیز مدعی است که حوثیها به دنبال پایان دادن به جمهوریت هستند، اما افراد حلقه او و اردوگاه ضد حوثی حزب موتمر الشعبی، اختلافات بین اصلاح و حوثیها در مورد خلافت و امامت دانسته و آن را به مباحث مذهبی مرتبط میدانند. در همین حال، رهبران مجلس انتقالی جنوب، حوثیها را به عنوان یکی از گروه های شمالی قابل تعویض می دانند که همانند دیگران به دنبال اشغال جنوب یمن هستند.
با این حال، روایت اصلی درباره اینکه حوثیها چه کسانی هستند و چه چیزی را نمایندگی میکنند، در یک مورد یکسان است. یمنیهای ضد حوثی، عربستان سعودی و متحدان منطقهای آن و بسیاری از قدرتهای خارجی درگیر در یمن، قدرت گرفتن حوثیها در سپتامبر 2014 را به عنوان کودتای مورد حمایت ایران توصیف میکنند. آنها جنگ را هم به عنوان یک درگیری بین حوثیها و نیروهای دولتی و هم به عنوان یک مداخله بینالمللی به رهبری عربستان برای بازگرداندن اقتدار حق حاکمیتی یمن به قدرت در مواجهه با تجاوزات حوثیها توصیف میکنند. آنها در تأیید دخالت ائتلاف به رهبری سعودی به قطعنامه 2216 شورای امنیت سازمان ملل اشاره میکنند که مشروعیت هادی را تأیید کرده و از حوثیها و متحدان آنها میخواهد تا قلمرو و تسلیحات تحت کنترل خود را به دولت هادی واگذار کنند. پس از برکناری هادی، سیاسیون یمن شروع به بحث کردهاند که هادی در یک فرآیند تحت رهبری یمن جایگزین شده بود که مورد تایید رئیس جمهور سابق و مورد اتفاق احزاب سیاسی اصلی این کشور قرار گرفت؛ اما شورای ریاستی به این شکل نیست. دولت یمن به دنبال آن است که شورای امنیت سازمان ملل رشاد العلیمی، رئیس شورای رهبری سیاسی را به عنوان رئیس دولت جدید یمن به رسمیت بشناسد.
یمنیهای ضد حوثی، مقامات سعودی و برخی از متحدان عرب ریاض، حوثیها را افراطی توصیف میکنند که معتقدند سادات هاشمی حق الهی دارند که بر دیگران حکومت کنند. رقبای حوثیها زندگی امروز در صنعا را به دلیل وجود شبهنظامیان که هر جنبه از فعالیتهای روزمره را کنترل میکنند، غیرقابل تحمل توصیف میکنند. مخالفان آنها میگویند که حوثیها هنجارهای محافظهکارانه مانند جدایی جنسیتی در فضاهای عمومی و ممنوعیت موسیقی و برخی از اشکال لباس را اجرا کردهاند و آزادی بیان را اغلب به شکلی وحشیانه خفه میکنند. این منتقدان ادعا میکنند که ضرب و شتم، دستگیری، شکنجه، اخاذی و اعدامهای خودسرانه توسط نیروهای حوثی در قلمرویی که این گروه کنترل میکند، یک امری عادی است و گاه حکومت حوثیها را با داعش یکسان میکند. آنها شیوههای نبرد حوثیها را که شامل استفاده از خمپاره، موشک و مینهای زمینی در مناطق غیرنظامی و همچنین استقرار کودکان سرباز میشود، به عنوان جنایات بر اساس قوانین بین المللی و اثبات گرایش این گروه به تروریسم توصیف میکنند. آنها میگویند که حوثیها با نیت بد به مذاکرات می پردازند و به مذاکرات به دید فرصتی برای بازیابی قدرت در لحظات ضعف نظامی خود مینگرند.
برخی دیگر از آنها بر ارتباط انصارالله و ایران تمرکز میکنند. اکثر افراد در اردوگاه دولتی یمن و همه مقامات سعودی، حوثی ها را در درجه اول به عنوان یک نیروی نیابتی از جانب ایران معرفی کرده و استدلال میکنند که این گروه با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران ارتباط دارد. آنها مدعی هستند که حوثیها از نظریه شیعه دوازده امامی پیروی کرده و جامعه یمن را به تصویری از نظام ولایت دینی ایران تبدیل میکنند که عبدالملک الحوثی در راس آن قرار دارد. این جدال دوم به روایت گستردهتری درباره ایران و متحدانش در اصطلاح محور مقاومت میپردازد، که فرض میکند گروههای همسو با ایران تنها به دلیل حمایت ایران وجود دارند.
هر دو رشته فکری، حوثیها را به عنوان متعصبان خطرناک معرفی میکنند که حکومتشان با دولت مدرن و ثبات منطقهای ناسازگار است. از آنجایی که مخالفین دولت صنعا مدعی هستند، حوثیها به وجود یکسان همه مردم اعتقاد ندارند و همه مخالفان را سرکوب میکنند، بسیاری در اردوگاه ضد حوثی استدلال میکنند، ایدئولوژی آنها امکان حل و فصل سیاسی عادلانه را منع میکند. مطابق این تحلیل، هیچ گزینهای جز پیگیری تسلیم کامل گروه یا حداقل اعمال فشار نظامی کافی برای وادار کردن آن باقی نمیماند. کسانی که ادعا دارند حوثیها نماینده ایران هستند، آنها را صرفاً به عنوان یک گروه مسلح غیردولتی معرفی میکنند که در تعقیب اهداف تهران حرکت میکند. از منطق آنها چنین است که اگر بتوان حوثیها را از تهران جدا کرد یا بالهای ارتباطی ایران را قطع کرد، حوثیها کوتاه خواهند آمد.
البته استفاده گسترده از این الفاظ، حداقل تا حدی برای جلب حمایت داخلی و بین المللی برای تحرکات نظامی و شکست میدانی حوثیها است. در واقع، تغییر لحن همراه با فشار و حرکت به سوی یک راهحل سیاسی در آوریل نشان میدهد که ریاض بر این باور است که یک روش برای مصالحه وجود دارد. با این حال، دیدگاههای ذکر شده در بالا نیز در میان بسیاری از یمنیها جریان دارد و حتی اگر طرفین بتوانند به یک توافق سیاسی برسند، بی اعتمادی متقابل فراگیر وجود خواهد داشت.
از طرفی دیگر، حوثیها نیروهای یمنی را که علیه آنها به صف شدهاند را به عنوان فرصتطلبانی که برای پادشاهیهای خلیج فارس کار میکنند یا افراطگرایان متحد با داعش یا القاعده یاد میکنند. آنها اغلب تهدید میکنند که میدان جنگ را به قبرستان مزدوران تبدیل خواهند کرد با این حال، گاهی اوقات آنها بردباری نشان داده و با جنگجویان طرف مقابل مذاکره کرده و آنها را تشویق میکنند که با آتش بس موافقت کنند، یا به دامن صنعا بازگردند. آنها همچنین از طریق یک کمیته آشتی با رقبای خود ارتباط برقرار میکنند و نمایش بزرگی از استقبال جداشدگان در زمان بازگشت به پایتخت به راه میاندازند. در حالی که این گروه موفقیتهای خود را در این زمینه تبلیغ میکند، به این مطلب که هنوز نتوانسته بخشهایی از جمعیت یمن را در مورد خود متقاعد کند، اشاره نمیکند.
2. دیدگاه حوثیها نسبت به خودشان
روایت حوثی ها از وقایع کاملاً متفاوت است. از نظر حوثیها، آنها افراد زیردست و مظلومی هستند که در برابر جنگ تمام عیار عربستان مقاومت میکنند. آنها با قطعنامه 2216 و درخواستهای پیشنهادهای صلح به عنوان درخواستهای جعلی و ناسازگار و برخواسته از تمایلات قدرتهای فاسد غربی مخالفت و سازمان ملل متحد را به دلیل مشروعیت بخشیدن به تلاشهای سعودی سرزنش میکنند. مقامات حوثی میگویند که در سپتامبر 2014 یک انقلاب مردمی را علیه یک دولت جنایتکار تحت کنترل غرب به راه انداختند. آنها استدلال میکنند که در سال 2015، یک دولت انقلابی در صنعا با همکاری سایر نیروهای سیاسی روی کار آمدند؛ اما پس از فرار هادی از کشور، عربستان سعودی جنگ تجاوزکارانه را آغاز کرد و به دنبال بازگرداندن کشور به وضعیت رعیت گذشته بود. حوثیها خود را به گونهای مطرح میکنند که پیوسته به دنبال صلح بودهاند و پیشنهادات واقع بینانهای را مطابق با واقعیتهای موجود ارائه میدهند.
در تشریح وقایع، حوثیها خود را پیروز در دفاع مقابل حملات وحشیانه با حمایت بینالمللی و پوشش سیاسی همراه با محاصره مناطق خود میخوانند. در این جنگ دفاعی، نیروهای دشمن با حمایت بینالمللی مانع از عملیات فرودگاه صنعا شده و محاصره تجاری به معنای محدودیت در تجارت کالا بویژه سوخت و ورود کشتیها به بندر حدیده را دنبال کردند. یکی از حامیان برجسته حوثی مستقر در صنعا گفت:«این یک جنگ تجاوزکارانه خارجی است و سازمان ملل هنوز آن را یک جنگ داخلی مینامد. درگیریهای داخلی قبل از سال 2015 بین عناصر یمنی بود که عربستان با تشکیل یک ائتلاف آن را تشدید کرد و به خارج از یمن کشاند.»
در روزهای آغازین جنگ، برخی در اردوگاه حوثی اذعان کردند که این روایتها تمام ماجرا نیست. آنها گفتند که جنبش ممکن است برای پایان دادن به جنگ، مصالحه کرده وحتی به هادی اجازه دهد به عنوان رئیس جمهور برای یک دوره موقت به صنعا بازگردد؛ اما از آنجایی که این گروه قدرتمندتر شد و در عین حال سیاتهای جاری او را منزویتر کرد، نگاه درونی جنبش قدرت گرفت و به یک گفتمان عمومی تبدیل شد. دولت زیر نظر هادی و سعودیها با قطع پروازهای بینالمللی به صنعا از 2016 باعث شدند از تا تعداد کمی از مقامات حوثی کشور را ترک کردند و بازدیدهای دیپلماتیک از صنعا کند شود و این اقدام به گسترش گفتمان حوثیها کمک کرد.
نمایندگان حوثی هنگام مواجهه با اتهامات نقض حقوق بشر یا سوء حکومت، پاسخ می دهند که دولت آنها یک دولت انقلابی است که به دنبال ایجاد یک جامعه باز، کثرتگرایانه و عادلانه در یمن و مقابله با هرگونه گام نادرست ناشی از تهاجم خارجی است. مقامات حوثی استدلال میکنند که انصارالله و ایدئولوژی اعضای آن جدا از دولت است و اگر بخشی از رهبری سیاسی کشور نباشد، در آینده به دنبال تعیین خط مشی دولتی نخواهد بود. در همین حال، حوثیها نیز مایلند زندگی در مناطق تحت کنترل خود را که آن را منظم و امن معرفی میکنند، با زندگی در مناطق تحت کنترل رقبای خود مقایسه کنند، که آشفته است زیراکه دولتمردان آنها در هتلهای ریاض ساکن هستند.
قانون حوثیها
بخشی از چالش درک حوثیها مرتبط با تحلیل جایگاه مقامات بالفعل در صنعا و اعضای جنبش در شکل کنونی آن است که بیشتر یک ائتلاف پیچیده و در حال تغییر هستند که از طریق ترکیبی از ایدئولوژی، انگیزهها و تهدیدها حفظ میشود. حوثیها، ائتلافی از گروههای سیاسی، نظامی و قبیلهای شمالی را کنترل میکنند که اسماً توسط شورای عالی سیاسی نظارت میشود؛ اما در واقع توسط عبدالملک الحوثی و حلقهای از معتمدین آن مدیریت میشود. اکثر بخشهای تشکیلات حوثیها در مناطق شمالی یمن که با اکثریت زیدی تشکیل شدهاند، و بیشتر بخشهای دیگر از مقامات ارشد حوثیهای هاشمی هستند.
همه متحدان حوثی، جهان بینی این گروه را ندارند. یکی از عوامل کلیدی در سوق دادن گروههای یمنی به سمت حوثیها، احساسات ملیگرایانه است علاوه بر این احساس که هادی به یمن خیانت کرد و از سعودیها دعوت به حمله به یمن کرد. بخشی فرماندهان ارشد و دیگر مقامات تشکیلات دولت صنعا میگویند که آنها بخشی از انصارالله نیستند، بلکه در کنار آنها در حال جنگ وطنی و دفاعی هستند و از تلاش مقامات سعودی و دولت هادی برای شدت بخشیدن به رنج ناشی از هفت سال محاصره اقتصادی و حملات هوایی، عصبانی هستند؛ اما درحقیقت، انصارالله تصمیم گیرنده نهایی است. هسته اصلی جنبش حوثی از پیروان آموزههای حسین الحوثی و برادرش عبدالملک تشکیل شده است. ناظران محلی حلقههای نفوذ متحدالمرکز در جنبش را توصیف میکنند که سید عبدالملک الحوثی در وسط آن قرار دارد و توسط چهرههای حوثی که در دور اول نبرد با رژیم صالح میجنگیدند احاطه شده است. افراد با قدرت کمتر این شبکه نیزکسانی هستند که در طول پنج دوره جنگ بعدی به قیام انصارالله پیوستند و در بیرونی ترین حلقه، کسانی هستند که پس از استقرار قیام از گروه حمایت سیاسی کردند.
برخی تنشها بین جناحهای رقیب درون جنبش وجود دارد که اغلب کمتر به دیدگاههای متمایز درباره نبرد کنونی یا آینده یمن مربوط میشود. نمایندگان حوثی میگویند که چنین اصطکاکهایی از ویژگی سیستمی است و اختلافی وجود ندارد و تصمیم در جنبش بر اجماع مبتنی است. آنها ادعا می کنند که همه موضوعات مهم و استراتژیک در معرض بحث جدی میان اعضای شورای متشکل از رهبران سیاسی و نظامی با عبدالملک الحوثی قرار میگیرد و او داور نهایی هرگونه اختلاف است. به نظر میرسد برخی از اعضای این جنبش به مجموعه اهداف حداکثری از جمله آزادسازی قدس اعتقاد دارند؛ اما برخی دیگر صرفاً نگران تقویت قدرت این گروه در یمن هستند.
شورای عالی سیاسی تحت تسلط حوثی ها در سال 2019 یک چشم انداز ملی برای دولت مدرن یمن صادر کرد که یک جامعه کثرتگرا و دموکراتیک را نشان میداد. با این حال حکومت حوثیها در عمل، خودکامه است زیراکه این گروه ساختارهای رسمی و غیررسمی را پرورش داده که در آن جنبش و رهبر آن می توانند ادعا کنند که فقط یک حوزه انتخابیه هستند. از طرف دیگر، نفوذ قابل توجهی بر دولتی که بوروکراسی آن را ایجاد کرده و جامعه ای را که تصویر میکنند، دارا هستند. رهبران حوثی در حال حاضر یک سیستم آموزشی را اداره میکنند که بر آموزش بر اساس ایدههای اسلامگرایانه تمرکز دارد و در راستای اجرای آن بر کارمندان دولت و حتی رهبران قبایل نظارت میکنند. اگر جنگ به شکلی پایان یابد که حوثیها همچنان مسئولیت مناطقی را که اکنون کنترل میکنند، برعهده داشته باشند، عبدالملک الحوثی برای حفظ چنین نفوذی نیازی به ریاست یا حتی قرار گرفتن در جایگاه رهبر حزب را ندارد. در عوض، در یک توافق تقسیم قدرت، او میتواند از موقعیت گروهش در نهادهای دولتی، گسترش سیستم حمایتی و تهدید به قیام علیه حکومت ناعادلانه برای پیشبرد برنامههای گروه استفاده کند.
با توجه به چنین سناریویی، بسیاری از یمنی ها به درستی نگران این هستند که چگونه مقامات صنعا به رهبری حوثیها در زمان صلح، حکومت خواهند کرد، به ویژه در صورتی که در جنگ پیروز شده و بدون مخالفت حکمرانی کنند. آنها ادعا میکنند در آن شرایط، حتی آزادیهای محدود ساکنان صنعا در حال حاضر از بین خواهد رفت. یمنیهایی در مورد تعامل با این گروه در آینده عمدتاً دیدگاه مشترکی در مورد اینکه در صورت ادامه جنگ چه اتفاقی خواهد افتاد، دارند حوثیها احتمالاً در آن شرایط در جهانبینی خود جدیتر شده و قوانین سختگیرانهتری را بر جامعه تحمیل میکنند.
همانقدر که حوثیها از روایت نادرست رقبای خود شکایت میکنند، به ندرت تصدیق میکنند که کسانی که با آنها میجنگند ممکن است ترسها یا نارضایتیهای مشروعی داشته باشند. روایت حوثیها از درگیریهای بین دولتی این واقعیت را از بین می برد که مردم در بخشهایی از یمن برای جلوگیری از ورود آنها سلاح به دست گرفته اند. این گروه در طول جنگ به مرزهای سیاسی سرزمینهایی رسیده است که در طول تاریخ دامنه حکرانی زیدیه بوده و به طور منطقی انتظار دارد که بر آن حکومت کند.
البته حکومت حوثیها در تمام مناطق یکسان نیست.در خارج از پایتخت، روشهای آنها با شرایط محلی و هنجارهای اجتماعی تطبیق داده شده. این رویکرد به رویکرد دولت صالح پس از به قدرت رسیدن در سال 1978 نزدیک است. در مناطقی که حمایت از حوثیها قوی است، مانند صعده، بخش هایی از حجه، روستاهای صنعا و ذمار، آنها آداب و سبک خود را تحمیل کردهاند؛ اما در مناطقی که از سال 2020 بر آن مسلط شدهاند، به جای روش قبلی، بر کار با رهبری قبایل و تغییر ساختار آنها و حتی نشان دادن بهبود روند اقتصادی متمرکز شدهاند.
رسانههای ضد حوثی بر نگرش این گروه نسبت به زنان تمرکز کرده و با تبلیغ رسانهای، آن را واپسگرا و قابل مقایسه با نگرش طالبان در افغانستان توصیف می کنند. بازدیدکنندگان از سرزمینهای تحت کنترل حوثیها مدعی هستند، شیوهی حوثیها در رابطه با جنسیت در صنعا، اختلاط جنسیتها را سرکوب کرده، قوانین جدیتری را برای پوشش زنان وضع کرده و زنان را از سفر بدون محرم منع کرده است. حقیقت این است که در بخشهای معینی از پایتخت، زنان و مردان میتوانند در کافهها و مراکز خرید با هم باشند؛ اما آن نیز محدودتر از قبل است. همچنین حوثیها به بسیاری از مشاغل تحت مالکیت زنان اجازه دادهاند تا به فعالیت خود ادامه دهند تا کارآفرینی گسترش یابد. البته خود جنگ زنان را از زندگی عمومی در سراسر یمن و نه فقط در مناطق تحت کنترل حوثیها، محروم کرده است؛ اما مسیر به وضوح به سمت نقش محدودتر زنان در جامعه در حرکت است. فعالان حقوق زنان و رهبران جامعه مدنی نگرانی خود را نسبت به محدود شدن زنان در صورت ماندن حوثیها در قدرت ابراز کردهاند.
به طور کلی، سوابق حوثیها در مدارا اجتماعی و سیاسی خوب نیست. گروههای همسو با اصلاح، سایر احزاب سیاسی و گرایشهای مختلف سلفی در داخل قلمرو تحت کنترل حوثیها فعالیت میکنند، اما تحت نظارت دقیق و بدون حق دخالت در حکومت هستند. اقلیتها، مانند جمعیت بهائی یمن شاهد تشدید آزار و اذیت دولتی بودهاند در حالی که پیش از تسلط حوثیها آزادانه عمل میکردند. جامعه یهودی یمن، از مناطق حوثیها مهاجرت کردهاند و رقبای حوثیها، لفاظیهای یهودیستیزانه این گروه را عامل مهاجرت میدانند. البته بدرفتاری با این اقلیتها ناشی از مجموعه وسیعتری از مشکلات اجتماعی است که مناطق شمال یمن نیز جزئی از آن است؛ اما حوثیها به وضوح یهودی ستیزی را ترویج می کنند. هر چند رهبران حوثی برخی از گفتمان خود را در دوره انتقالی تعدیل کردهاند؛ اما از آن زمان تاکنون در تبعیض خود علیه یهودیان آشکارتر شدهاند.
بُعد ایران
حوثیها، نمایندگی از ایران را رد میکنند و میگویند که فقط از حمایت سیاسی تهران برخوردار هستند. با این حال، اعضا این جنبش انصارالله را به عنوان یک بازیگر مهم و فزاینده در محور مقاومت توصیف میکنند که در برابر هژمونی اسرائیل و آمریکا در خاورمیانه در کنار ائتلاف ایران، سوریه، حزبالله، گروههای اسلامگرای فلسطینی و الحشد الشعبی عراق ایستادگی میکند. مقامات ایرانی نیز به طور مشابه میگویند که از حوثیها تنها حمایت سیاسی میکنند و ارائه کمکهای نظامی یا مادی به مقامات صنعا را رد می کنند.
برخی از هسته مرکزی حوثی به افزایش نفوذ ایران و محور مقاومت، بهویژه بر بخشی از رهبران نظامی کلیدی حوثیها اذعان میکنند؛ اما این ایده را که این نفوذ به منزله تسلط ایران است را رد می کنند و به موارد متعددی اشاره میکنند که جنبش حوثیها، موارد مد نظر ایران را نادیده گرفته تا به پیشرفتهای نظامی یا سیاسی دست یابد. مباحث حول حملات فراسرزمینی از یمن نیز از موارد بحث برانگیز است. در سپتامبر 2019، حوثیها مسئولیت حمله موشکی و پهپادی را که احتمالاً توسط ایران یا نیروهای تحت حمایت ایران مستقر در عراق به تأسیسات نفت و گاز در عربستان سعودی انجام شده بود، بر عهده گرفتند. گفته میشود که این ادعا منجر به بحثهای شدیدی در بین رهبران عالیرتبه حوثیها بر سر قبول و پذیرش تبعات اقدامات یک کشور دیگر شده است؛ اما حوثیها، حملات ژانویه خود به امارات را پذیرفتند در حالی که مقامات ایرانی به ابوظبی گفتهاند که دولت آنها مخالف چنین حملاتی بوده که میتواند دلیلی بر استقلال آنها از تهران باشد.
با این حال، شواهد روزافزونی حاکی از تعمیق روابط بین حوثی ها و محور مقاومت، به ویژه ایران است. حوثیها اکنون در لبنان، سوریه، عراق و ایران نمایندگی دیپلماتیک رسمی دارند و همچنین نمایندگان آنها در مسقط عمان نیز مستقر هستند. در این شرایط، آنها از روابط نزدیک با مقامات ایرانی و گروه های همسو با ایران در سیستمهای سیاسی کشورهای مختلف برخوردار هستند. در سال 2020، تهران اعلام کرد که سفیری را به صنعا فرستاده است و رسانههای منطقهای و دولت آمریکا مدعی شدند که او یکی از فرماندهان سپاه است. همچنین گزارشهای محلی مدعی هستند که شواهدی در دست دارند که نشان میدهد فرماندهان ایرانی و حزب الله لبنان در یمن مشغول به کار هستند و بیان میکنند، زمانی که (شهید) حسن ایرلو، سفیر ایران، بر اثر بیماری مرتبط با کووید-19 درگذشت، طبق گزارش ها، مقام ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در یمن جایگزین وی شد.
همچنین بدیهی است که حوثیها از حمایت مادی و فناوری قابل توجه ایران برخوردار است زیراکه در آغاز جنگ، نیروهای صنعا عمدتاً از تسلیحات موجود در انبارهای دولت یمن از جمله موشکهای بالستیک، خمپارهها، تفنگهای خودکار و مینهای زمینی استفاده میکردند؛ اما اکنون به طور مرتب در تصاویر، سلاحهای سبک ساخت ایران دیده میشود. این گروه همچنین میگوید که کارگاههای داخلی را ساخته که موشکهای دوربرد و همچنین پهپادهایی با برد بیش از 1300 کیلومتری را تولید میکند. مقامات غربی و منطقهای و کارشناسان کنترل تسلیحات تاکید میکنند که سامانههای تسلیحاتی جدید حوثیها، از جمله پهپادهای تهاجمی و موشکهای دوربرد بر اساس طرحهای ایرانی هستند و امکان توسعه آن در داخل یمن وجود ندارد. مواد و دانش ایرانی مورد نیاز برای ساخت پهپادها و موشکهای دوربرد که از آن استفاده میکنند، بخش مهمی از اهرم فشار آنها بر عربستان سعودی و متحدان بینالمللی آن است. مقامات اطلاعاتی منطقهای و بینالمللی همچنین ادعا میکنند که جنگجویان حوثی برای آموزش تحت نظر گروههای مورد حمایت ایران به خارج از کشور سفر میکنند و منابعی در عراق نیز این موضوع را تأیید کردهاند.
برای رقبای یمنی و منطقهای حوثیها، همه این شواهد به منزله دلیلی غیرقابل انکار است که حوثیها مرتبط با ایران هستند و از تهران جهت میگیرند. مقامات سعودی این اتهام را رد میکنند که مداخله نظامی در یمن به رهبری سعودی، حوثی ها را به ایران و محور مقاومت نزدیکتر کرده است. آنها برای اینکه استدلال کنند تهران در تمام طول مدت پشت حوثیها بوده مدعی هستند که حوثیها در تمام موارد ابتکارات کاهش تنش و صلح در طول سالهای گذشته، تمام آنها را به دستور ایران رد کرده است.
از طرف دیگر، حوثیها وقتی گزارشهای خارجی حملات آنها به عربستان و امارات را به برنامه منطقهای ایران نسبت میدهند، آن را توجیهی برای ورود ریاض و ابوظبی در جنگ یمن و کاهش دادن تبعات آن میدانند. به یکی از رهبران حوثی به نقل از عبدالملک الحوثی در پاسخ به توضیح یک دیپلمات غربی گفت:«آیا آنها میدانند که ما در حال جنگ هستیم؟». مقامات حوثی همچنین این ادعا را رد میکنند که فشارهای ایران آنها را متقاعد میکند تا رویکرد استراتژیک خود را تغییر دهند و از طرح چنین ادعاهایی خشمگین میشوند.
ایران به وضوح از این روابط سود می برد. این جنبش که به عنوان عضوی در محور مقاومت جای میگیرد، هرچند سطحی از خودمختاری را نسبت به تهران برخوردار است؛ اما آشکارا در خدمت منافع تهران هم به عنوان نماد مبارزه با تهاجمات غرب و هم به عنوان یک دارایی استراتژیک عمل میکند. حوثیها بخش مهمی از خاک یمن را کنترل میکنند و تهدیدی مداوم برای عربستان و تا حدی امارات هستند. ناظران در ایران میگویند آنچه که با شرط بندی و گمانه زنی بر روی حوثیها آغاز شد، الآن به یک رابطه سودمند تبدیل شده است.
با این حال نفوذ ایران نیز محدودیتهایی دارد. در حالی که محروم کردن حوثیها از حمایت ایران، به مرور زمان میتواند اهرم بینالمللی آنها را به میزان قابل توجهی تضعیف کند؛ اما نفوذ آنها را در صنعا کاهش نمیدهد و یا حوثیها را مجبور به حرکت به سمت صلح نمیکند. مقامات حوثی و نیروهای نظامی توانستهاند در این سالها ساختارها، مؤسسات و کارکنان دولتی دوره صالح را جذب کرده و درآمدهای قابل توجهی از مالیات و توزیع کالاهایی مانند سوخت به دست آوردهاند، هر چند این شرایط برای حمایت از حکومت بلندمدت کافی نیست. در حالی که تهران میتواند به حوثیها کمک کند تا حملات خود را تسریع کنند و در مواقعی آنها را متقاعد کند که آرام شوند؛ اما نمیتواند گروه را مجبور به عقبنشینی کند. یک مسئول ایرانی در این باره گفت:«ما نمیتوانیم آنها را مجبور به انجام کاری کنیم که نمی خواهند انجام دهند. آنها مشکلات و اهداف خود را در زمین دارند.» همچنین توقف کامل حمایت ایران از حوثیها که با توجه به ارزش استراتژیک یمن بسیار بعید به نظر میرسد، به معنای فروپاشی فوری یا کوتاه مدت حوثیها نیست.
باید گفته شود که ابهام رابطه میان ایران و حوثیها همیشه ناظران را به درک همپوشانی بین اهداف حوثی و ایران سوق میدهد، به این معنا که درگیری یمن به جزئی جدایی ناپذیری از تنشهای گستردهتر خاورمیانه تبدیل شده و حل آن با مسایا منطقه گره خورده است. به طور مثال در مورد حملات ژانویه و فوریه حوثیها به امارات، برای بسیاری از مقامات غربی، مسئله فرماندهی و کنترل ایران در مقابل حوثیها بحث برانگیز شده است. یک مقام ارشد آمریکایی میگوید:«بدون ایران هیچ حملهای به ابوظبی نمیشد، زیرا حوثیها تواناییهای فناورانه برای انجام این حملات را نداشتند، بنابراین ایران نمیتواند پشت ابهام پنهان شود و مدعی باشد که مقصر نیست.» در همین حال، یک مقام اماراتی نیز گفت:«در حالی که ما به گفتگو با ایران ادامه میدهیم؛ اما می دانیم که سلاحهای مورد استفاده حوثی ها از تهران می آید.»
آنها چه میخواهند؟
حوثیها از اینکه به عنوان مانعی در راه صلح به تصویر کشیده میشوند، ابراز ناراحتی میکنند. حداقل از سال 2019، رهبران آنها طرحهای گستردهای را برای پایان دادن به جنگ پیشنهاد کردهاند. این ابتکارها شامل آتشبس، خروج نیروهای خارجی از یمن، و دوره انتقالی گفت وگو و توافق صلح و به دنبال آن بازسازی یمن است. مقامات حوثی این طرح را در سال 2019 مطرح و در سال 2020 آن را به طور علنی بازتکرارکردند و سپس در سال 2021 آن را با نامه از طریق مقامات عمانی به ریاض ارسال نمودند. در حدود سال 2020، آنها دو پیش شرط را برای هرگونه آتش بس یا گفتگو اضافه کردند که بازگشایی فرودگاه بین المللی صنعا و پایان دادن به محدودیت ها در بندر حدیده بود.
در حالی که دیپلماتها از شنیدن این که حوثیها خواستار آتشبس و گفتوگو هستند، خوشحال بودند؛ اما در مورد معنای این اصطلاحات در عمل تردید داشتند. حوثیها، همانطور که در بالا توضیح داده شد، جنگ فعلی و نبرد قدرت درون یمن را دو موضوع جدا از هم میبینند. آنها به دنبال پایان دادن به جنگ با عربستان سعودی و آنچه که محاصره مناطق خود میخوانند، قبل از حل و فصل آنچه که به عنوان یک بحران داخلی ناشی از مداخله سعودی توصیف می کنند، هستند. به همین دلیل، منظور حوثیها از آتشبس به معنای پایان نبرد زمینی نیست، بلکه به معنای توقف حملات هوایی عربستان و خروج نیروهای خارجی از یمن در ازای پایان دادن به حملات فرامرزی آنها است. حوثیها معتقد هستند که مقامات آنها باید با یک واسطه خارجی بی طرف مانند عمان، مذاکرات انتقالی را بین جناحهای یمن رهبری کنند که برای هماهنگی طرفین با مقامات صنعا طراحی شده است. حوثیها همچنین معتقدند که عربستان سعودی بهعنوان متخاصم اصلی باید هزینه بازسازی یمن پس از جنگ را بپذیرد.
این ایدهها برای رقبای حوثیها جذاب نبوده است. برای سعودیها به معنای پذیرش پیروزی حوثیها بدون هیچ منفعت سیاسی است. برای دولت مورد حمایت ائتلاف عربی در یمن به معنای واگذاری قدرت به حوثیها است و برای نیروهای ضد حوثی در داخل و خارج یمن به این معنا است که احتمال یک یمن تحت سلطه حوثیها به طور قابل توجهی افزایش مییابد.
با این حال، حوثی ها تاکنون هیچ منفعت قابل توجهی در پیشنهادات متقابل ارائه شده ندیدهاند. عربستان سعودی در گذشته مدعی شده بود که مایل است نقش سیاسی بزرگی را برای حوثیها در نظر بگیرد؛ اما تنها در صورتی که آنها در ابتدا همه روابط خود را با ایران قطع کنند و تضمینهایی برای امنیت مرزها، از جمله یک منطقه حائل که به خاک یمن میرسد، ارائه دهند. حوثیها استدلال میکنند که هر دو اقدام پیشنهادی حاکمیت یمن را نقض میکند. قبل از تشکیل شورای ریاست جمهوری، دولت هادی خواستار آن شد که این گروه در ازای پیشنهادهای جذاب برای آینده جنبش، سلاحهای خود را کنار بگذارد و مناطقی را که در طول جنگ تصرف کرده است، واگذار کند. مقامات حوثی از اینکه با سعودیها و سیاستمداران یمنی مورد حمایت ریاض بدون در نظر گرفتن مسایل نظامی جاری در یمن توسط آنها و در حالی که هیچ پیشنهاد واقعی ارائه نکردهاند بهعنوان صلحجو رفتار میشود، عمیقا عصبانی هستند.
روشن نیست که آیا آتش بس کنونی که با میانجیگری سازمان ملل و پس از بن بست نظامی متقابل به وجود آمد، برکناری هادی و تشکیل شورای ریاست جمهوری توانسته سیگنال های روشنی برای حوثیها بفرستد که اکنون زمان مناسب برای مذاکره برای پایان جنگ است. این آتش بس شامل پهلوگیری محدود محموله سوخت در بندر الحدیده تحت کنترل حوثیها و دو پرواز مستقیم تجاری در هفته به صنعا از قاهره و أمان بود. به عبارت دیگر، این یک شکل محدود از “رفع محاصره” است که حوثیها خواستار آن بودند. مقامات سعودی و یمنی مورد حمایت ریاض مدعی هستند که اکنون تلاشی صادقانه برای میانجیگری برای یک توافق سیاسی با حوثیها انجام شده و توپ در زمین آنهاست، در حالی که حوثیها میگویند که آنها منتظر پیشنهادهای واقع بینانه هستند. در حال حاضر دولت مورد حمایت ریاض و حوثیها برای یافتن راه حلهای مشترک مورد نیاز برای پرواز بیشتر از فرودگاه در تلاش هستند. خارج از فضای لفاظی باید گفت که حوثیها نرمش آشکاری نسبت به سازمان ملل و سایر میانجیگران نشان دادهاند. نمایندگان حوثی در ماه های مارس و آوریل مجموعه ای از جلسات را با مقامات سازمان ملل و مقامات منطقهای برگزار کردند و در اواخر آوریل، این گروه به گروندبرگ اجازه داد قبل از دیدار با هیئتی از مقامات عمانی به صنعا سفر کند.
به همین دلیل، ماههای آینده احتمالاً آزمونی برای نیات حوثیها و سعودیها و شورای ریاستجمهوری جدید است. دیپلماتها موافق هستند که دولت هادی هیچ پیشنهاد عملی برای صلح ارائه نکرده است؛ اما بسیاری حوثیها را متهم میکنند که در ابتکارات خود صادق نیستند و خواستههایی را مطرح میکنند که میدانند رقبایشان آن را رد خواهند کرد. میانجیهایی که مستقیماً با حوثیها کار کردهاند، خاطرنشان میکنند که آنها مذاکرهکنندگان ماهری هستند که میتوانند در صورت تمایل، به جزئیات اساسی پاسخ دهند و درگیر آن باشند. هنگامی که حوثیها موردی را قبول میکنند، میانجی ها به انگیزههای آنها مشکوک میشوند. حوثیها، نگرانیهای رقبای خود را نادیده میگیرند و برای به اشتراک گذاشتن قدرت کار چندانی انجام نمیدهند. برخی از دیپلماتها اقرار میکنند که حوثیها به طور فزایندهای در روابط خود با جهان خارج، معاملهگر شدهاند. آنها مانع از ورود دو فرستاده اخیر سازمان ملل به یمن شدهاند، زیرا آنها به خواستههای اصلی حوثیها از جمله آزاد کردن محمولههای سوختی بی اعتنایی کرده بودند.
چهرههای خارجی ملاقات با نمایندگان حوثی را سخت میدانند. یمن به سازمان ملل و دیگر میانجیهای خارجی خاطرنشان میکند که حوثیها به مقامات کمتری اجازه میدهد تا خارج از نشستهای رسمی درباره مسائل سیاسی بحث کنند. تنها دو مقام حوثی، یکی در مسقط و دیگری در صنعا، اکثر چنین تعاملاتی را انجام میدهند. این رویه باعث شده تا سایر اعضای گروه از دیدگاهها و مسایل بیرونی درگیری جدا شوند و این مسءله دیپلماسی با جنبش را دشوارتر کرده است. مشخص نیست که هدف این گروه از محدود کردن دسترسی به اعضای خود چیست.
مناطق تحت کنترل حوثیها زیر نظر دولتی جدای از جامعه بینالملل اداره میشود و برخی مدعی هستند که این گروه در حال ساختن یک دولت با چارچوب تقریباً محرمانه است که در آن روایت مقاومت آنها در برابر تجاوزات خارجی حاکم است. حوثیها یک اقتصاد داخلی همراه با شبکههای امنیتی و حکمرانی دارند که به خوبی عمل میکند و این عملکرد تا حد زیادی به این دلیل که آنها با خطوط مقدم و مسیرهای حملونقل دشوار از بقیه کشور جدا شده است. یک محقق یمنی که مکررا به صنعا سفر کرده، میگوید:«بستن فرودگاه صنعا یکی از بزرگترین اشتباهاتی بود که ائتلاف عربی و دولت مورد حمایت آن انجام داد.» این اقدام به معنای جلوگیری از تعامل نظرات دیگران با صنعا و در نهایت گسترش صدای حوثیها به عنوان تنهاترین تفکر موجود میشود. بازگشایی فرودگاه در طول آتشبس ممکن است حوثیها را در تماس نزدیکتر با جهان خارج قرار دهد، اگرچه هنوز زود است که بگوییم این امر اثرات مثبت یا پایداری خواهد داشت.
یک معضل بین المللی
میانجیهای بینالمللی و یمنی سالها به دنبال یافتن مجموعهای از ترتیبات کارآمد برای توقف جنگ در یمن بودند. دستیابی به این هدف مستلزم آشتی دادن چهار عامل کلیدی است که همه آنها مستلزم رضایت حوثیها است. اولین مورد از این واقعیت این است که تا اوایل سال 2022، حوثیها در جنگ برای تسلط بر مناطق شمالی یمن برنده بودند. مورد دوم این است که تا زمانی که جنگ ادامه داشته باشد، امنیت و تجارت منطقهای به ویژه با توجه به حملات احتمالی حوثیها به عربستان، امارات و ترافیک تجاری در خطوط دریایی اطراف شبه جزیره در خطر خواهد بود. سوم این است که تا زمانی که وضعیت موجود ادامه داشته باشد، جنگ نمیتواند بدون تفاهم بین عربستان سعودی و حوثی ها به پایان برسد. عامل چهارم، در نهایت این است که رقبای یمنی حوثیها نمیتوانند ایده زندگی در یک کشور تحت سلطه حوثیها را بپذیرند.
مقامات خارجی در مواجهه با این چالشها، گزینههای سیاسی خوبی را مطرح نمیکنند. آنها به طور جدی به دنبال راه حلی حداقلی بودهاند که اولاً بین حوثیها و همسایگان یمن بویژه عربستان سعودی، و ثانیاً بین حوثیها و رقبای داخلی و خارجی آنها بویژه دولت مورد حمایت سعودی ارتباط ایجاد کند. با این حال، تا زمان آتشبس کنونی حتی این هدف محدود نیز دست نیافتنی بود و اگر این آتشبس با بازگشت به وضعیت پیشین خاتمه یابد، دستیابی به آن حتی دشوارتر خواهد شد. تا سال 2020، چالش اصلی این بود که ریاض و دولت هادی مطالبات حداکثری را مطرح می کردند و واقعیتهای میدانی را نادیده میگرفتند؛ اما شرایط آنها زمانی که حوثیها به استان مارب حمله کردند، متفاوت شد.
مقامات خارجی قائل هستند که حوثیها از تعامل و سازش سود زیادی می برند؛ اما از این مسیر چشم پوشی میکنند. در اواخر سال 2021، فضای بینالمللی با نارضایتی این مسأله را پذیرفته بود که این گروه بر آینده شمال یمن تسلط خواهد داشت؛ اما، از نظر برخی مقامات و دیپلماتهای خارجی، حوثیها با رفتارهای جنگطلبانه همانند حمله موشکی به عربستان سعودی و امارات متحده عربی، دیپلماسی را سرد میکنند، به چشمانداز خود آسیب میرسانند. آنها مدعی هستند که حوثیها با عملکرد خود ترجیح میدهند خود را از جهان دور کنند و اهداف ایدئولوژیک خود را دنبال کنند که به طور مثال میتوان به امتناع از اجازه دادن به دو نماینده اخیر سازمان ملل برای سفر منظم به صنعا و دستگیری کارکنان محلی سفارت ایالات متحده اشاره کرد. البته همانطور که در بالا توضیح داده شد، حوثیها چنین ادعاهایی را به عنوان تبلیغات طراحی شده برای ترسیم تصویری گمراه کننده از خود و جنگ یمن توصیف میکنند.
بین سال 2019 تا سال 2021، دیپلماتها امیدوار بودند که اقدامات اعتمادساز به شکل بازگشایی و رفع محدودیتها در تجارت و بازگشایی فرودگاه صنعا و بندر حدیده ممکن است حوثیها را متقاعد کند که درگیر آتشبس و گفتگوهای سیاسی شود؛ اما آنها نسبت به چنین رویکردی بدبین بودند. در آوریل 2022، موضع حوثیها در مورد این اقدامات تغییر کرد، جایی که ابتدا پیششرط بازگشایی فرودگاه صنعا و بندر الحدیده، قبول آتشبس و گفتگو بود. رقبای این گروه و برخی از مقامات و مفسران در پایتختهای غربی مدعی هستند که این تحولات، استدلال دیرینه آنها را در مورد لزوم به کارگیری چوب و چماغ همزمان تقویت میکند. حوثیها تنها زمانی با حسن نیت معامله خواهند کرد که مخالفان آنها، چماق را در سطوح بالای نظامی و سیاسی به کار گیرند. برخی میگویند که این گروه باید در نبرد کاملاً شکست بخورد تا اینکه مصالحه کند. به همین دلیل، بسیاری از ناظران یمنی آتشبس را مقدمهای برای درگیریهای بیشتر میدانند و مخالفان حوثی در میان آنها امیدوارند که فشار میانجیگران برای گفتگو با شکست مواجه شود تا شورای رهبری ریاستجمهوری بتواند یک کارزار نظامی یکپارچه را انجام دهد.
این ناامیدی به خوبی توضیح میدهد که چرا ایالات متحده به طور جدی با وجود ترس از تأثیرات انسانی، دوباره به فکر اعلام سازمان تروریستی بودن این گروه در اوایل سال 2022 بوده است و چرا اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد با تروریستی بودن حوثیها در قطعنامه موافقت کردند. مقامات واشنگتن احساس کردند که باید نارضایتی خود را از این گروه نشان دهند و بر ضد آنها اهرمی ایجاد کنند؛ اما این اقدام به منزله مجازات شدید جمعی بیش از بیست میلیون نفر از مردم ساکن در مناطق حوثی است و امید کمی برای تغییر رفتار گروه به سبب آن وجود دارد. گروه بحران در جاهای دیگر بر این مسأله تاکید کرده که تا به حال، تاثیرات اقدامات اقتصادی که برای آسیب رساندن به حوثیها طراحی شدهاند، تا حد زیادی بر جمعیت غیرنظامی یمن بازگشته است.
آتش بس سازمان ملل متحد و تشکیل شورای ریاست جمهوری، آزمون در مقابل حوثیها است. بر اساس شرایط آتش بس، حوثیها آنچه را که در گذشته برای اجرای آتش بس درخواست میکردند، هر چند به شکل محدود دریافت کردند. در حالی که آنها شورای ریاست جمهوری را مورد تمسخر قرار دادند؛ اما باید بدانند که این شورا در میان مردم عادی یمن از هادی معتبرتر است، علاوه بر آن، اگر اعضای شورا با هم کار کنند، میتوانند تهدید نظامی قابل توجهی برای آینده حوثیها ایجاد کنند. حوثیها همچنین به وضوح نشان میدهند که تمایل بیشتری برای مذاکره دارند که احتمالا به این دلیل است که آنها برای تصرف مارب به بنبست رسیده و از نظر مالی محدودتر از آن چیزی هستند که اعتراف میکنند. در اواسط آوریل، گروندبرگ به صنعا سفر کرد تا با رهبر حوثیها برای اولین بار از زمان سفارتش دیدار کند. گروندبرگ با آنها در مورد آتش بس طولانی و وارد شدن به گفتگو با رقبای خود صحبت کرد، اما بعید است که یک سفر توسط یک نفر بدون تمایل طرف مقایل بتواند تعادل جنگ را به سمت صلح تغییر دهد.
یک راه رو به جلو؟
مانند بسیاری از جنگها، درگیریهای یمن به روایتهای رقابتی دامن زده است. هر حزبی به دنبال این است که داستان خود را منطقی جلوه دهد. حوثیها بر حملات هوایی عربستان و امارات و محاصره مناطق خود و همدستی دولت هادی در حملات و محاصره تمرکز میکنند؛ اما ترس بسیاری از یمنیها در مورد حکومت خود را نادیده میگیرند. عربستان سعودی و امارات نیز بر حملات برون مرزی حوثیها تاکید میکنند و یمنیهای ضد حوثی نیز به حملات این گروه به روستاها و شهرها و همچنین اقدامات دولت صنعا اشاره میکنند. آنها ادعا کردهاند، حوثیها آنقدر افراطی هستند که هیچ کس نمیتواند با این گروه مذاکره کند. با این حال، اینگونه لفاظیها این تصور را ایجاد میکند که تنها نتیجه قابل تصور جنگ، پیروزی کامل بر حوثیها است، چیزی که با هفت سال جنگ، بمباران و درگیریهای اقتصادی به موفقیت نرسیده است.
در میان تمام ویرانیها در یمن، مقصرهای زیادی وجود دارد. همه احزاب و گروههای یمنی جنگ را محکوم کردهاند اما در تداوم آن موثر بودهاند. تصمیم تحت فشار ریاضِ شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در سپتامبر 2021 برای انحلال گروه کارشناسان برجسته که در سال 2017 برای نظارت بر جنایات جنگی تشکیل شده بود، یک نمونه از این موارد است. حوثیها چنین اقداماتی را بهعنوان اثبات ادعای خود مبنی بر بیطرف نبودن سازمان ملل میدانند. بخشی از یمنیها بدون توجه به گرایش خاصی احساس میکنند، هر کسی که بر آنها حکومت کند، بعید است که مورد بازخواست قرار گیرد، بنابراین میانجیگری مستلزم پرداختن به منافع و احساسات طرفین درگیری و شهروندان یمنی به روشی است که اعتماد را تقویت کند.سوال مهم برای سازمان ملل به عنوان میانجی اصلی در یمن این است که چگونه این کار را انجام دهد؟ برای رسیدن کاهش تنش دائمی، سازمان ملل باید به ترس حوثیها، یمنیهای ضد صنعا، سعودیها، اماراتیها و مسایل بینالمللی به اندازهای رسیدگی کند که مصالحه بتواند تمام طرفها را در بر بگیرد.
در این مسیر سه کار قابل انجام است. اولین مورد پایان دادن به انزوای حوثیها، حداقل به صورت محدود است. دیپلماتهایی که روی پرونده یمن کار میکنند باید تلاش جدی برای تعامل با این گروه فراتر از سفرهای کوتاه و نامنظم به پایتخت انجام دهند. پس از حملات حوثیها به امارات، برخی از مفسران در واشنگتن و خلیج فارس بر فشار سیاسی شدیدتر بر صنعا و طرد شدن بیشتر آنها استدلال کردهاند، با این حال، مشخص نیست که این اقدام چقدر میتوانند حوثی ها را مجازات کند و این تاکتیک چه هدف سازندهای را دنبال میکند. انزوا یک حباب فیلترگونه در صنعا ایجاد کرده است که در آن مقامات و پیروان حوثی سخنان خود را بدون بررسی و مقایسه با سخنان دیگران تکرار میکنند. این گروه اکنون هجده سال بدون تماس زیاد با دنیای خارج دوام آورده است و مشخص نیست تا چه زمان میتواند در شرایط فعلی بماند، به ویژه با توجه به حمایتهایی که از ایران و سایر بازیگران محور مقاومت دریافت میکند.
مقامات خارجی باید به صنعا سفر کنند و تا حد امکان با طیف وسیعی از طرفین ملاقات کنند، به حرفهای حوثیها گوش دهند و دیدگاههای خارجی را در مورد درگیری برای آنها توضیح دهند، بدون اینکه روایت هیچ یک از طرفین را تایید یا رد کنند. اینها باید مقاماتی باشند که همه طرفها به آنها احترام بگذارند و آنها را بیطرف ببینند. گروه بحران مدتهاست که خواستار ایجاد یک کارگروه بین المللی در مورد یمن برای تشکیل یک جبهه متحد با تقسیم کار مشخص تحت نظارت سازمان ملل شده است. باید تشکیل این کارگروه با تمرکز بر مجموعهای منسجم از پیامها برای انتقال به حوثیها در مورد پایان دادن به جنگ و ایجاد صلح در اولویت قرار گیرد.
تلاشها برای پایان دادن به انزوای صنعا با باز کردن فرودگاه این شهر به روی حداقل برخی از پروازهای تجاری بینالمللی، همانطور که آنها خواستار شده بودند، تقویت میشود و باز نگهداشتن آن، به یمنیها اجازه میدهد تا به پایتخت وارد و خارج شوند و برداشت جهانیان از دولت صنعا را منتقل کنند و همچنین باعث سهولت رفت و آمد میانجیهای غیررسمی برای ملاقات با مقامات ارشد حوثی میشود. هرچند آتشبس تصریح میکند که فرودگاه بازگشایی شود؛ اما توافق به دو پرواز در هفته محدود شده است. علاوه بر این، شرایط بین طرفین باعث لغو شدن بسیاری از پروازهای مطابق آتش بس شد که در آخر برخی از آنها صورت گرفت.
دوم، اعتمادسازی در میان مردم یمن است. سازمان ملل باید بدون توجه به وضعیت درگیری، به تلاش برای تشکیل رایزنیهای فراگیر یمنی-یمنی ادامه دهد. بسیاری از گروههای یمنی از جمله حوثیها خواهان چنین گفتوگویی هستند و به نظر میرسد کشورهای عضو سازمان ملل و نماینده جدید این سازمان در یمن نیز از آن حمایت میکنند. مذاکرات جداگانه جواب نداده و واضح است که نگرانی یمنیها تا زمانی که نتوانند آزادانه بین خود صحبت کنند، برطرف نخواهد شد. هیچ قاعدهای نمیگوید که فرستاده سازمان نمیتواند مقامات ارشد را در خارج از یمن گرد هم آورد تا شکافهای بین طرفها را از بین ببرد، حتی اگر آتشبس و مذاکرات رسمی دور از دسترس به نظر برسد. چنین گفتگوهایی باید شامل نمایندگان حوثی نیز باشد و در یک کشور بی طرف انجام شود.
همچنین واضح است که گفتگوی منطقهای می تواند چشم انداز صلح در یمن را بهبود بخشد. تنشزدایی بین ایران و عربستان سعودی و بین ایران و امارات به احتمال زیاد به این کشورها کمک خواهد کرد که اطمینان حاصل کنند که متحدان محلی آنها میتوانند برای گفتگو با یکدیگر ملاقات کنند. مذاکرات ایران با امارات علیرغم حملات حوثی ها به این کشور در ژانویه و فوریه ادامه داشت و دو کشور مراقب گفتگوی خود بودند. یک مقام اماراتی گفت:«ما میخواهیم با ایران گفتگو کنیم و علیرغم حملات به آن ادامه خواهیم داد.» اما مذاکرات ایران و عربستان که عمدتاً بر یمن متمرکز است، به کندی پیش میرود. در آخرین دور دو طرف بر اساس گزارشها درباره نقشه راهی برای حل و فصل مناقشه یمن توافق کرده و در نشست عراق درباره آن بحث کردند. ریاض به دنبال تضمینهایی از سوی تهران مبنی بر توقف تسلیح حوثیها، مهار حملات فرامرزی آنها و مهار پیشرویهای آنها در یمن است. البته همانطور که در بالا ذکر شد، ایران میگوید که میتواند با حوثیها صحبت کند؛ اما نمیتواند آنها را مجبور به پاسخ مثبت کند. تهران مطمئناً میتواند حوثیها را تشویق کند تا پای میز مذاکره بیایند؛ اما نمیتواند تضمین کند که آنها چگونه در مذاکرات رفتار خواهند کرد.
قدرتهای خارجی باید به محدودیتهای بیرونی چنین تعاملهایی توجه داشته باشند. بعید است که حوثیها به طور ناگهانی از اتحاد خود با محور مقاومت به سمت همکاری عمیق با قدرتهای غربی در ماهها یا سالهای آینده بروند. همچنین مشخص نیست اگر تلاشهای هماهنگ برای وارد کردن آنها به یک گفتگوی گسترده یمنی-یمنی صورت نگیرد، آیا آنها آماده سازش در حد لازم برای اطمینان دادن به رقبا هستند یا خیر. در مورد چگونگی حکومت حوثیها، آنها ممکن است غرایز سختگیرانهتر خود را تعدیل کنند تا تأیید اجتماعی را به دست آورند؛ اما نمیتوان پیشبینی کرد که گروهی که تا حد زیادی در حال جنگ بودهاند، پس از تبدیل شدن به جناح حاکم در زمان صلح چگونه رفتار خواهند کرد.
در مورد خود حوثیها، این گروه مدعی است که به دنبال صلح با سایر یمنیها، قدرتهای منطقهای و جهان است. با نزدیک شدن جنگ به تعادل نظامی، متحد شدن رقبایشان و سقوط آزاد اقتصاد، صلح به نفع آنها خواهد بود و حداقل برای آنها یک فرصت تنفس است؛ اما اگر آنها از پذیرش دیپلماتها در صنعا خودداری کنند یا به آنها اجازه ملاقات با طیف گستردهای از شخصیتهای مهم اجتماعی و سیاسی در پایتخت را ندهند، هیچ ارتباطی مؤثر نخواهد بود. زمانی که فرودگاه باز شود، زمان آن فرا میرسد که حوثیها تعامل بهتر با جهان را آغاز کنند و نشان دهند که در مورد صلح جدی هستند. به همین ترتیب، حوثیها در مقطعی باید بپذیرند که دیدگاههای دیگر یمنیها در مورد جنگ دارای ارزش است و نمیتوان با رد صریح ادعاهای رقبا بر ترس از حاکمیت آنها غلبه کرد.
اما اقدامات اصلاحی تنها در جهت کاهش بیاعتمادی در میان یمنیها پیش خواهد رفت. یکی از راههای پرداختن به این موضوع، فراگیرتر کردن تلاشهای میانجیگری به رهبری سازمان ملل است. گروه بحران مدتهاست که از فرآیند فراگیرتر به رهبری سازمان ملل در یمن حمایت میکند، فرآیندی که نه تنها شامل نخبگان سیاسی مستقر و شناخته شده، بلکه شامل جوانان، زنان، جامعه مدنی و سایر سازمانهای غیردولتی است. گروندبرگ، فرستاده جدید سازمان ملل در امور یمن به طرز دلگرمکنندهای تعهد خود را به گسترش مذاکرات اعلام نموده و روند رایزنیها را آغاز کرده است. با وجود حمایتهای لحظهای و کوتاه مدت از او در اول مسیر، او باید این پروژههای بلندمدت را دنبال کند و در عین حال تلاش های خود را برای ورود حوثیها به آن گفتگوها مضاعف کند.