در بخشی از مقدمه کتاب «نواخوان در غرب» آمده: «در این کتاب ما با حجم عظیم فعالیت و عمق نفوذ حرکت اخوانالمسلمین در اروپا و امریکا آشنا میشویم؛ یعنی فعالیتهایی که از حوالی ۱۹۷۳ و پس از رسیدن «عمر تلمسانی» به کرسی مرشد عام اخوان، صورت جدی بهخود گرفت.
پس از این دوره، ما شاهد تغییرات مهمی در اخوان هستیم. اگر تا دیروز اخوان سازمانی در محدودۀ جهان عرب بود، امروز بخش عمدهای از تمرکز آن بر حل مسائل مسلمانان ساکن اروپا و امریکا مصروف میشود.
تحلیل نحوۀ تعامل با غرب، در سازمانی که مقر آن در بروکسل است، تفاوت واضحی با سازمانی که مرکزیتش در قاهره است، خواهد داشت. نمیخواهیم بزرگنمایی کنیم؛ وگرنه کلیت اخوان، لایههای تحصیلکرده، اهلسیاست و رسانهایتر اخوان بیش از پیرمردهای مصری مجتمع در مکتب الارشاد، از پایتختهای اروپایی و امریکایی اخوان خط میگیرند.
گو اینکه بدنۀ عمومی و هستۀ «تنظیمی» اخوان در سطح جهان عرب هنوز تحت تسلط جناح قطبی است؛ اما عنان این جماعت روزبهروز بیشتر در تسلط جناح نُواخوانی قرار میگیرد.
این واقعیت نتایج مهمی برای تصمیمگیران ایرانی دارد. آنچه ما شاهدش هستیم، امتیازها و نرمشهای بیپایان اخوان در مقابل غرب است.
میتوان بهسادگی تصور کرد این امتیازات نشانۀ ارتشا و خودفروختگی سران جماعت است. راه دیگر این است که در گسترهای وسیعتر، ترازنامۀ بدهبستانهای اخوان را حسابرسی کرد.
باید دید امتیازاتی که اخوان به غرب در جهان عرب داده است، مابازایش کجا وصول میشود. تصویری که ما در این کتاب با آن مواجه میشویم، آدرس خوبی برای وجوهِ مفقودشده است.
دولتی که قرار بود روزی در قاهره و دمشق سر برآورد، در ازای وجوه پرداختشده، خزنده و بدون مزاحمت، در حال بهدستگرفتنِ زمام بیش از ۲۰میلیون مسلمان ساکن در وین و برلین تا لسآنجلس و سانفرانسیسکو است. آنچه برای ما روابط اخوان با غرب تلقی میشود، کموبیش روابط دولتی است که در بطن دولتی دیگر شکل گرفته است و باید در همین پارادایم نیز تحلیل شود.»