چهارمین دوره از سلسله نشستهای تخصصی امت اسلامی با موضوع بررسی حرکتهای اسلامی در سیاست و حکمرانی در فاصله زمانی 19 تا 21 ماه فوریه سال 2022 مصادف با 30 بهمن الی 2 اسفند 1400 در استانبول ترکیه برگزار شد.
در بخشی از این نشست دو تن از کارشناسان اندیشکده مرصاد به ارائه بحث پرداختند. متن پیش رو گزیدهای از مباحث ارائه شده توسط آقایان عظیمی و معصومی زارع در این نشست می باشد.
ارائه آقای حمید عظیمی با موضوع جمهوری اسلامی و سیاست خارجی آن در قبال دولتهای منطقه
مقاله ای که اینجانب تقدیم کرده ام مبتنی بر یک پیشفرض اساسی است؛ اینکه در ایران هیچ نهادی، چه در دستگاه سیاسی و چه فرهنگی و چه امنیتی، متولی اداره روابط با رهبران و حرکات انقلابی منطقه نیست. طبیعتا این پیشفرض یک مسئله به دنبال خود می آورد: چگونه این موضوع ممکن است وقتی حمایت از حرکات انقلابی و صدور انقلاب یکی از اجزای اساسی گفتمان تاسیسی جمهوری اسلامی ایران است؟ اهمیت فرضیه ما از این جهت است که متضمن آن است که طبیعت سیاست خارجی حاکمیت در ایران به سوی محافظهکاری هویتی و جغرافیایی پیش رفته باشد؛ به طوری که ماهیت شیعی-وطنی به خود گرفته باشد درحالی که پیشتر ماهیتی امتی-اقلیمی داشت.
این موضوع منجر شده است که دیگر در سطح راهبری وارد تعامل با بازیگران غیرحکومتی نگردد، مگر آنکه در مذهب مشترک یا در جغرافیا مماس باشند. اینجا این سوال مطرح می شود که علت این خلاء نهادی در ادارۀ روابط با حرکات اسلامی انقلابی چیست؟ فرضیۀ من این است که این خلاء می تواند به تجربه تلخی بازگردد که سیاستسازان ایرانی از قضایای سازمان نهضتهای آزادیبخش در ذهن دارند. برای بررسی صحت این فرضیه نیاز است مروری به تاریخ سیاسی بعد از انقلاب داشته باشیم.
فضای سیاسی دهه اول ایران که بر سیاست های ایران در منطقه موثر بوده است تحت تاثیر جریانهای چپ گرا و راست گرا قرار داشت. ما برای فهم سیاستهای ایران در خارج باید با گفتمان راست و چپ در ایران آشنا شویم. با وجود این که بعد از انقلاب فهم کشمکش های بین این دو جریان در موارد بسیاری مورد مطالعه قرار گرفته است ولی در این میان ما از یک جریان دیگر که موسوم به جریان سوم است، غفلت کردهایم.
این جریان سوم مخصوصا در خارج از ایران مورد غفلت واقع شده است زیرا این جریان با پایان یافتن دهه اول انقلاب به کارش پایان داد. این جریان اثرات عمیقی بر سیاست های ایران گذاشت. ما برای فهم سیاست های ایران در منطقه باید با این جریان آشنا شویم. میتوانیم بگوییم که دهه اول انقلاب ایران دهه جریان چپ گرا بود زیرا آنها بیشتر در صحنه حضور داشتند و قدرت در اختیار آنها بود اما در این میان جنگ ایران و عراق تا حد زیادی فضا را عوض کرد. این جنگ باعث تغییر جریان قدرت از چپ به راست گردید. البته منظورم از راست و چپ جریان های راست و چپ متداول در ایران است.
نکته دومی که می خواهم در اینجا متذکر شوم در مورد تلاش های ایران برای صدور انقلاب در کشورهای منطقه است و اینکه چطور برخی از مسائل باعث کمرنگ شدن مسئله صدور انقلاب در دهه دوم آن شد. متولی صدور انقلاب بیشتر جریانی موسوم به جریان سوم بود که خودش را از جریان چپ و راست در ایران متمایز کرده بود. پروژه شاخص این جریان متحد کردن بدنۀ جهان اسلام برای ساقص کردن دولت های وابسته و مستبد بود. البته این ویژگی در جریان راست و چپ نیز تا حدی موجود بود ولی این ویژگی در جریان سوم انقلاب بسیار پر رنگ بود. این جریان بر نقش اسلام به عنوان عامل هویتی تاکید داشتند.
از مهمترین چهره ها و نظریه پردازان جریان سوم می توان به اشخاص زیر اشاره کرد: آیت الله منتظری که در نظریات فقهی خود بیشتر سعی داشت مساله هویت اسلامی را پر رنگ تر کند و مساله اهل سنت را نیز در آرای فقهی اش دخالت دهد. او این گرایش را بیشتر از آیت الله بروجردی به ارث برده بود ولی وی این موضوع را توسعه بیشتری داد. شخص دیگری که می توانیم از او به عنوان نظریه پرداز این جریان نام ببریم آیت الله آصف محسنی است. او یکی از شاگران برجسته آیت الله منتظری بود. او سعی می کرد احادیث شیعه را از تراث غالیان تصفیه کند، تا اینکه فقهی هماهنگتر با فقه اهل سنت تولید کند.
این دو چهره بیشتر در حوزه فقهی مشهور بودند اما در سطح کلامی و ایدئولوژیک از چهرهای برجسته این جریان ما می توانیم از آیت الله صالحی نجف آبادی نام ببریم. او کتاب شهید جاوید را تدوین کرد و این کتاب باعث کشمکش شدید میان علمای قم شد و جرایان سنتی حوزه را در مقابل جریان انقلابی قرار داد.
در بُعد اجرایی این جریان نیز می توانیم از سازمان حرکت های آزادی بخش نام ببریم که رهبری آن را پسر آیت الله منتظری، محمد منتظری، بر عهده داشت که به دست مجاهدین خلق به شهادت رسید. بعد از وی نیز رهبری این جریان به دست سید مهدی هاشمی رسید. فعالیت های فراقانونی و حواشی امنیتی وی سبب شد تا او با حساسیت شدید رهبران نظام مواجه و در آن زمان اعدام شد.
سازمان حرکت های آزادی بخش در حقیقت جزئی از بدنه انقلاب بود ولی بیشتر سعی می کرد در مسائل خارجی مانند مساله افغانستان فعالیت کند و جنگ ایران و عراق اولویت آن نباشد. حتی در آن جاهایی که در جنگ ایران و عراق دخالت داشت نیز بیشتر تمرکز آن روی مناطق سنی نشین مانند کردستان بود. این سیاست ها البته به نتیجه مطلوبی نرسید و این موضوع به همراه اعدام مهدی هاشمی سبب شد تا فعالیت های این جریان به شکل طبیعی کمرنگ گردد. با از بین رفتن سازمان حرکت های آزادیبخش در عمل ایران از رویکرد امتی – منطقه ای به الگوی مذهبی و ملی در سیاست منطقه ای خود روی آورد. پس از این دیگر هیچ نهادی نیز به عنوان متولی ماموریت صدور انقلاب تاسیس نشد و فعالیت ها در این زمینه در ابعاد شخصی محدود شد.
فیلم این ارائه را در اینجا مشاهده کنید.
ارائه دکتر هادی معصومی زارع با موضوع ایران و محور مقاومت
در ایران جریان های مختلف فکری وجود دارد و من در این بحث بیشتر دیدگاه جریان انقلابی را بررسی کرده ام. دیدگاههای دیگری نیز در ایران وجود دارد که ممکن است در برخی از موضع گیری ها و روشها با این جریان اختلاف داشته باشد و من برداشت خود را از این جریان در خصوص این موضوع عرض می کنم.
ما نباید محور مقاومت را فقط از زاویه شیعی و ملی گرایانه بنگریم، همان طور از کلام جناب عظیمی می توان آن را برداشت کرد. زیرا سیاست های ایران شمولگرایانه است، اگرچه که ممکن است در عرصه عملی در این زمینه موفق ظاهر نشده باشد. این موضوع باعث شده است که بعضی از سیاست گزاران در ایران از محور مقاومت سنی تا حدی نا امید شده باشند. شاهد مثال گفته های من نیز فعالیت های ایران در دهه 1990 در بوسنی، افغانستان، حمایت از حرکت حماس، لبنان، حرکت اخوان المسلمین و حتی طالبان است. در همه این موارد، جریان راست اسلامی اصلا دیدگاه شیعه گرا و ملی گرایانه ندارد و می بینیم که بیشتر فعالیت های موفق ایران در جذب جریان های اهل سنت بعد از دهه 1990 رخ داده است. خود آیت الله خامنه ای از طرفداران سید قطب و مترجم آثار جریان حَرَکی اهل سنت است.
آنچه از منهج جمهوری اسلامی بعد از انقلاب فهمیده می شود این است که نهج جمهوری اسلامی ایران بر 4 اساس مهم بنیان نهاده شده است:
- منطق مقابله با غصب و اشغالگری: ما باید به ملکیت اشخاص و کشورها احترام بگذاریم. در فقه اسلامی با غاصب شدیدترین برخوردها شده است. در قضیه فلسطین غصب آشکار صورت گرفته شده است. غصب چه از مسلمان و غیر مسلمان باطل و حرام است. در اینجا ما با چیزی فراتر از مذهب و دین روبرو هستیم.
- از بین بردن اختلافات مذهبی برای مقابله با اشغالگران: ضروت مقابله با اشغالگران و از بین بردن اختلاف ها در این زمینه امر جدیدی نیست و فقط محدود به دوره انقلاب اسلامی ایران نیست. مثلا اگر ما به موارد همچون فتوای علمای شیعه علیه انگلیس در جنگ جهانی اول، زمانی که عراق توسط انگلیس اشغال شد علمای بزرگ شیعه مانند محمد حسین حائری مازندرانی، آخوند خراسانی و … به سلطان محمد خامس، حاکم وقت عثمانی، نامه نوشتند و از او حمایت کردند. ایران در قضیه فلسطین نفع مذهبی ندارد و حتی تحریم های ایران توسط آمریکا هم تا حد زیادی وابسته به مساله فلسطین و مبازره با اسرائیل است.
- اولویت مبارزه با استعمار خارجی: علمای شیعه در طول تاریخ حکومت های مستبد داخلی را بر اشغالگران خارجی برتری داده اند. مثلا در لبنان با وجودی که علمای شیعه حکومت لبنان و سوریه را فاسد می دانند ولی هرگز خود را با حکومت لبنان و سوریه درگیر نمی کنند زیرا اولویت آنها مبارزه با اشغالگران است.
4- عدم پشتیبانی از جریان های جدایی طلب: جهان اسلام امروز نیازمند اتحاد است. به عنوان مثال، آیت الله خامنه ای در دیدار با حوثی ها تاکید کردند که نباید به فکر تجزیه یمن باشید. این چهار مورد از مواضع جریان انقلابی است ولی بدون شک جریان های دیگری هم در داخل حکومت هستند.
فیلم این ارائه را در اینجا مشاهده کنید.
نظر یکی از حضار
تشکر می کنم از آقای عظیمی که مساله مذهب گرایی را که بسیار بحث خوبی بود مطرح کردند. من به عنوان یک غیر ایرانی از مطرح شدن بی پرده این بحث استقبال می کنم. به نظر من این مساله در جهان اهل سنت نیز باید مورد بازبینی قرار گیرد. اگر ما از مساله مذهب گرایی در جهان اسلام عبور نکنیم به هیچ وجه پیشرفت تمدنی حاصل نخواهد شد. ما خواهان عبور از مذاهب نیستیم بلکه ما با مذهب گرایی و تعصب مخالفت داریم. امام خمینی و انقلاب اسلامی در ایران کار بزرگی انجام دادند. آنها فکر شیعی سنتی را که در تضاد با سایر مذاهب بود، تبدیل به الهیات آزادی انسان کردند.
سوال یکی از حضار
آقای عظیمی بیشتر در مورد جریان های داخلی ایران توضیح دادند، نمی دانم رابطه این بحث با عنوان مقاله ایشان که در مورد رابطه خارجی و منطقه ای ایران است، چیست؟ ایشان جریان های راست، چپ و خط سوم را بیان کردند ولی در مورد شاخصه های آنها توضیح ندادند. ایشان در مورد نقش خود دولت ایران در منطقه توضیح ندادند. ایشان فقط در مورد رابطه جریان های داخلی ایران با بوسنی، طالبان و … توضیح دادند. ما در مورد رابطه دولت ایران با خارج معلومات می خواهیم نه در مورد جریان های داخلی ایران با خارج. لطفا ایشان در این مورد توضیح دهند. تشکر
پاسخ آقای عظیمی
بنده در اینجا در صدد توضیح واقعیت ها بودم نه ایده آل ها. نکته دیگری که لازم است عرض کنم، این است که هدف گروههایی مانند حماس و … فقط آزاد سازی مناطق است و اصلا خواهان انقلاب در آنجا نیستند. موضوع مقاله من بیشتر در مورد حرکت های انقلابی ای بود که می خواهند در مقابل استعمار ایستادگی کنند. بعد از دهه دوم انقلاب و از بین رفتن جریان سوم، مساله روابط خارجی ایران بیشتر روی منافع و امور غیر عقیدتی حرکت کرد. مثلا الان توجه سیاست گزاران ایران بیشتر روی برقرای رابطه با کشورهای خلیج و ترکیه است و دیگر به جریان های مذهبی مانند اخوان و … نمی اندیشند. الان ایران دیگر نگاه مذهبی به قضیه ندارد و دارد رابطه خود را با این گروهها در چهارچوب ارتباط با قدرت های بین المللی تنظیم می کند. اما در دهه اول انقلاب، ما کاری به حکومت ها و بازیگران منطقه ای نداشتیم و در چهارچوب دولت فعالیت نمی کردیم.