نویسنده: Halil Buyruk
ترجمه و تلخیص: محسن جوادی
مدارس امام-هاتیپ(خطیب)، نهاد اساسی ارائهدهنده تعلیمات دینی در ترکیه هستند که با سابقهای دیرین، الگوی برخی کشورهای دیگر مسلمان نیز قرار گرفته است.
این مدارس که به استثنای دورههایی کوتاه، به طور مستمر در تاریخ معاصر ترکیه رشد و توسعه یافتهاند، امروزه رسالت تربیت نسل جدید را بر عهده دارند و تلاشهای ویژهای برای ارتقای کیفیت آن مدارس انجام میشود.
مقاله مهم و خواندنی زیر مدارس امام-هاتیپ را از نظر نقشی که در ساخت هژمونی سیاسی ایفا میکنند ارزیابی کرده و توسعه و تحول تاریخی این مدارس دینی را بر این اساس در مطالعه میکند.
مدارس آموزش دینی امام-هاتیپ(خطیب) یا IMAM HATIB SCHOOLS (IHS) از زمان تأسیس جمهوری ترکیه (۱۹۲۳م) همواره مورد توجه بودهاند و چگونگی بازطراحی آنها محل گفتگو بوده است. این گفتگوها درباره چگونگی بازطراحی این مدارس، IHSها را به عرصهای برای مبارزه ایدئولوژیک تبدیل کرد. شاید بتوان گفت که بحث در مورد IHSها تا حد زیادی با افزایش یا کاهش دینداری در ترکیه مرتبط است.
ایدئولوژی اسلامگرایانه که در دوره اول فرآیند مدرنیزاسیون ترکیه مورد توجه واقع نشده بود، در دورههای بعدی با تغییر قدرتی که به موازات توسعه بورژوازی صنعتی و تجاری رخ داد، گرایش به ایدئولوژی اسلامگرایی افزایش یافت و نقش فعالی در ایجاد و حفظ هژمونی ایفا کرد. IHSها، یکی از مؤسسات بازتولید ایدئولوژی اسلامگرایانه، نیز در این میان وسعت یافت و جای خود را در حوزه آموزش باز کرد.
این مطالعه IHSها را از نظر نقشی که در ساخت هژمونی ایفا میکنند ارزیابی میکند و بر این اساس توسعه و تحول تاریخی آنها مورد بحث واقع میشود.
هژمونی، دولت و آموزش
مفهوم هژمونی به برتری ایدئولوژیک مبتنی بر رضایت بین طبقات یا گروهها اشاره دارد، گرچه از نظر تاریخی با معانی متفاوتی استفاده میشد. گرامشی (مبدع نظریه هژمون) این مفهوم را در توصیف بازتولید روابط بین سلطه طبقاتی و قدرت به کار برد.
هژمونی به شکلی از برتری نیز اطلاق میشود که از طریق رهبری فکری و اخلاقی به دست میآید و استفاده از خشونت و زور را بینیاز میکند. دوگانگی جامعه مدنی و جامعه سیاسی (دولت) در تحلیل گرامشی موجود است. به عقیده گرامشی جامعه مدنی حوزه مبارزات هژمونیک است. یک دولت بورژوایی زمانی که مجبور است از خشونت ظاهری استفاده میکند، اما با این کار با خطر از دست دادن قابل توجهی از اعتبار ایدئولوژیک خود مواجه میشود. گرامشی دولت را با ترکیب جامعه مدنی و جامعه سیاسی فرموله میکند؛ به عبارت دیگر، با هژمونی محافظت شده توسط زره زور. بنابراین، قلمرو دولت به فراتر از فرآیندهای اجبار، فشار و سلطه گسترش مییابد.
ساختار هژمونیک دولت با کارکرد آموزشی دستگاههای دولتی در سازماندهی رضایت مردم ارتباط تنگاتنگی دارد، زیرا به عقیده گرامشی، هر رابطه هژمونیک رابطهای آموزشی است. دولت را باید به عنوان «آموزگار» درک کرد تا جایی که هدفش ایجاد انواع تمدن جدید است. دولت در حالی که وظیفه آموزشی خود را در مورد هدف ایجاد سطح جدیدی از تمدن و نوع شهروند انجام میدهد، میخواهد سنت ها، نگرشها و ارزشها را در طبقات و اقشار مدیریتشده فراگیر کند و برخی از آنها را غیرفعال کند. برای این منظور از امکانات سیستم آموزشی استفاده میکند. مدارس و سایر مؤسسات آموزشی که به تقویت هژمونی کنونی کمک میکنند، بیطرف نیستند و همچنین ارتباط ویژهای با مزایای گروههای اجتماعی دارند. بنابراین آموزش و پرورش یکی از نهادهای مهمی است که انتقال اعمال، باورها و نظامهای ارزشی را تضمین میکند و از طریق هژمونی فرهنگی و ایدئولوژیک و حفظ کنترل اجتماعی امکان تداوم منافع گروههای مسلط را فراهم میکند.
آلتوسر که از آثار گرامشی الهام گرفته، معتقد است دولت دارای دو نوع مکانیسم کنترلی است که با دو عنوان مستبدانه و ایدئولوژیک شناخته میشوند. در حالی که دستگاههای سرکوبگر دولتی مانند ارتش، نیروی انتظامی و دادگاهها از روشهای مبتنی بر زور در عملکرد خود استفاده میکنند، دستگاههای ایدئولوژیک مانند آموزش و رسانههای جمعی از فرآیند اقناع استفاده میکنند. آلتوسر اشاره میکند که یک دولت طبقاتی که مایل است قدرت دولتی را به طور دائم در دست خود نگه دارد، باید هژمونی خود را در درون و فراتر از دستگاههای ایدئولوژیک دولت تثبیت کند و تأکید میکند که در نظامهای سرمایهداری دستگاه ایدئولوژیک اساسی دولت، مدرسه است.
جایگاه مدارس امام هاتیپ در هژمونیسازی
جمهوری ترکیه بر اساس یک دولت ملت پایهگذاری شد و بر این اساس اصل سکولاریسم در راستای تضمین پیشرفت به سوی مدرنیته اتخاذ شد. یکی از بازتابهای اساسی سکولاریسم در عمل، قانون یکپارچهسازی آموزش و پرورش بود که در 3 مارس 1924م به تصویب رسید. آموزش و پرورش بدون هیچ گونه تبعیضی از جمله تبعیض جنسیتی یکپارچه شد و همه نهادهای آموزشی یکپارچه شدند و زیر سقف وزارت آموزش ملی گرد هم آمدند.
در طول امپراتوری عثمانی، هدف اصلی آموزش، تربیت «مسلمانان خوب» بود. بنابراین نیاز به علمای اسلامی بود که از طریق مراکزی برای آموزش الهیات اسلامی به نام «مدرسه» تأمین میشد. با یکپارچهسازی آموزش و پرورش، 479 «مدرسه»ای که در بدنه وزارتخانه بود در سال تصویب این قانون بسته شد و IHSها به جای آن در 29 مرکز «برای تربیت مقامات دینی» افتتاح شدند. مدت تحصیل در IHSها چهار سال تعیین شد. بنابراین، IHSها کار خود را در سال 1924م آغاز کردند، ولی تعداد آنها به سرعت در طول زمان کاهش یافت و در سال 1930م بسته شدند.
دوره بین 1946 و 1973م: باز شدن فضا برای آموزش دینی
حزب جمهوریخواه خلق به رهبری آتاتورک، که به عنوان تنها حزب از زمان تأسیس جمهوری در قدرت بود، در دهه 1940م مشروعیت و هژمونی خود را از دست داد و تضادهای داخلی در بلوک قدرت که مبتنی بر اتحاد بین دیوانسالاران، زمینداران بزرگ و بازرگانان بود، شروع به تقویت کرد. زمینداران و بازرگانان بزرگ از بلوک قدرت جدا شدند و به دنبال یک سازمان جدید بودند که پدیده دین را در اولویت قرار داده باشد.
با ظهور فضای دوقطبی پس از جنگ جهانی دوم، بر کشورها واجب شد که طرف خود را انتخاب کنند و به یک قطب تعلق داشته باشند. بدین ترتیب، ترکیه اعلامیه سازمان ملل متحد را امضا کرد تا جایی برای خود در بلوک غرب بیابد. فرسودگی دولت در سالهای تک حزبی در ترکیه سبب به وجود آمدن سیستم چند حزبی در سال 1946م شد. آموزش دینی با گذار به نظام چندحزبی دوباره به موضوع بحث و مناقشه تبدیل شد. دلایل متعددی باعث شد که بحثها درباره دین افزایش یابد:
1- بورژوازی، هژمونی ایدئولوژیک خود را عمدتاً بر دین و گفتمان دموکراسی استوار کرد،
2-نگرانیهای ناشی از ظهور کمونیسم،
3- اهمیت پرورش مقامات دینی واجد شرایط و تحت نظارت حکومت به جای مقامات دینی تربیتشده در فرقههای دینی،
4- غلبه وعدههای داده شده توسط حزب دموکرات در مورد مسائل مذهبی و آموزش دینی بر نگرش حزب جمهوریخواه خلق.
حزب دموکرات در روند هژمونسازی خود سیاست دینمحوری را در پیش گرفت. گذار به نظام چندحزبی پس از انتخابات 1946م، دورههای درسی امام هاتیپ (برای آموزش مسائل دینی) را مطرح کرد و آزادی مذهبی بیشتر را به دنبال داشت. با این حال، اجرای این اقدامات توسط حزب حاکم جمهوریخواه، انتظارات مردم محافظهکار را بهاندازه کافی برآورده نکرد. این امر به این دلیل بود که احزاب دیگر و سایر افراد نیاز به آموزش دینی را با صدای بلندتری بیان میکردند.
بنابراین، هنگامی که حزب دموکرات در سال 1950 به قدرت رسید، مقامات حزب همانطور که قبلاً قول داده بودند IHSها را در هفت مرکز استان افتتاح کردند. به گفته وزیر آموزش ملی وقت، IHSها با هدف «پرورش مقامات مذهبی سازنده و روشنفکر» تاسیس شدند.
در آن دوره دو انتقاد عمده درباره IHSها وجود داشت. یکی از اینها انتقاد سکولارهایی بود که مدارس امام هاتیپ را سرچشمه ارتجاع میدانستند و نگران بودند که مدرنیزاسیون و انقلابهای جمهوریخواه توسط این مدارس معکوس شده و تغییر کنند. انتقاد دیگر از سوی گروههای اسلامگرا بود که ادعا میکردند پرورش مقامات مذهبی که بهعنوان روشنفکرانه از طریق IHSها تربیت میشوند، باعث انحطاط دین میشود.
در دهه 1960م، اتحاد سیاسی شهری به رهبری بورژوازی صنعتی، دیوانسالاران و روشنفکران علیه اکثریت روستایی شروع به تقویت کرد. حزب دموکراتیک به داشتن فعالیتهای ضد کمالیستی و ایستادگی در برابر سکولاریسم و ناسیونالیسم مبتنی بر کمالیسم متهم شد.
طراحان کودتای نظامی 1960م برای جلوگیری از سیاسی شدن دین و مشروعیت بخشیدن به کودتا، تعریفی به نام «اسلام واقعی» ارائه کردند. IHSها همچنان وجود داشتند حتی از نظر تعداد نیز بیشتر شدند.
حزب جمهوریخواه خلق IHSها را ابزاری برای پرورش مقامات مذهبی میدانست که تحت کنترل دولت بودند و سکولاریسم را میپذیرفتند بنابراین هیچ حرکتی علیه IHSها، به خاطر کم شدن رضایت اجتماعی انجام ندادند.
حزب عدالت که در سال 1965 به قدرت رسید، رویکرد خود را نسبت به دین بر پایه کسب مشروعیت و تأمین هژمونی ایدئولوژیک خود بنا کرد، زیرا مذهب در جلب رضایت مسلمانان اهمیت داشت. حزب عدالت با ادعای اینکه دولت، باید سکولار باشد نه مردم، از گفتمان آزادی مذهب، وجدان و عبادت در جهان استفاده کرد. IHSها باز افزایش نفوذشان بیشتر و بیشتر شد. در اواسط دهه 1960، فارغ التحصیلان مدارس امام هاتیپ و مردم محافظهکار شروع به پر کردن موقعیتهای موجود در مکانیزم اداری کشور کردند.
در این دوره، به ویژه سال 1968، زمانی بود که جنبشهای اجتماعی دانشجویان و طبقه کارگر در سراسر جهان شتاب گرفت. جنبشهای دانشجویی در ترکیه نیز شروع به اوجگیری کردند و فعالیتهای کارگری در آن زمان افزایش یافت. تحولات ذکرشده منجر به حمایت از آموزش دینی شد؛ چرا که به عنوان مانعی در برابر توسعه ایدئولوژیهایی «خارجی و مضر» تلقی میشد. تفکر غالب این بود که تقویت جنبه اخلاقی موجب مقاومت در برابر این گونه ایدئولوژیها و جریانات خارجی (کمونیسم) میشود. بنابراین، IHSها دوباره به عنوان نهادهایی برای محافظت از کشور در برابر جریانهای خطرناک در نظر گرفته شدند.
IHSها که با افزایش فارغالتحصیلان در موسسات مختلف دولتی و همچنین در اداره امور مذهبی، نفوذ آنها بیش از پیش افزایش یافت، اولین ضربه جدی خود را با تفاهمنامه 1971 که موجب سقوط دولت شد، خورد، اما در مدت زمانی کوتاه و با شرایطی بهتر به موقعیت قبلی خود بازگشتند؛ مدارس امام هاتیپ به عنوان دورهای چهار ساله پس از مقطع راهنمایی و به عنوان مدارس «فنی و حرفهای» در نظر گرفته میشدند و از این رو فارغالتحصیلان IHSها با یادگیری علوم دینی نمیتوانستند به مدارس آموزش عالی بروند. بنابراین نام مدارس امام هاتیپ به دبیرستانهای امام هاتیپ تغییر یافت و با قانون اساسی آموزش ملی که در سال 1973م به تصویب رسید، امکان رفتن به دانشگاه برای فارغ التحصیلان IHSها و تحصیل در رشتههای شاخه ادبیات و علوم انسانی فراهم شد.
دوره بین 1973 و 1997م: تلاش برای ساختن نسلی جدید
حزب نجات ملی -حزب اسلامگرای سیاسی – با 48 نماینده خود به عنوان شریک ائتلاف با حزب جمهوریخواه خلق به پارلمان راه یافت و این باعث تغییرات زیادی در آموزش دینی شد. یکی از مهمترین تغییرات این بود که IHSها به عنوان مدارسی که مقامات مذهبی روشنفکر را پرورش میدهند، شناخته شدند. به گفته حزب نجات ملی، IHSها بلوکهایی ساختمانی بودند که ترکیه قرار بود با آنها بنا شود. این حزب برای آموزش اهمیت ویژهای قائل بود و هدف آن تربیت نسلی با ارزشهای اخلاقی بود.
در دوره دولتهای جبهه ملی که در نیمه دوم دهه 1970 به قدرت رسیدند تعداد IHSها به طور قابل توجهی افزایش یافت.
جبهه ملی تقریباً 70 تا 80 مدرسه امام هاتیپ در هر سال و 230 مدرسه در مجموع سه سال و نه ماه – دورهای که در قدرت باقی ماند – افتتاح کرد. در پایان دولت دوم جبهه ملی، تعداد IHSها به 334 مدرسه افزایش یافت.
رشد عظیم IHSها در دهه 1980م، رشد گرایشهای رادیکال مذهبی و وقوع انقلاب ایران، توجهها را به بخش اسلامی جلب کرد و اینکه آیا رژیم سکولار ترکیه در خطر بود یا خیر، موضوع گفتگو واقع شد.
پس از کودتای نظامی 12 سپتامبر که در سال 1980م برای اجرای سیاستهای نئولیبرالی جهانی انجام شد، یکی از انتظارات این بود که IHSها – که در کنار اسلام سیاسی از آن یاد میشد – بسته شوند ولی با این حال، همان تعداد مدارس باقی ماند.
رویکرد اسلام معتدل که به عنوان راه بازدارنده اسلام رادیکال و جنبشهای چپ تلقی میشد، مطابق با پروژه سبز آمریکا در سیاستهای دولتی گنجانده شد. بدین ترتیب اسلام از یک سو به عنوان پادزهر کمونیسم و به عنوان پشتوانه یک جناح راست سرمایهداری جدید مورد استفاده قرار گرفت و از سوی دیگر با تغییر تحت کنترل دولت، نقش خود را در ایجاد هژمونی حفظ کرد.
شاید بتوان گفت که سنتز ترکی-اسلامی به عنوان سیمانی در تأسیس بلوک حاکم بر عصر جدید عمل کرد. سنتز ترکی-اسلامی را میتوان به عنوان تلاشی برای ترکی کردن اسلام و اسلامی کردن ترکیه توصیف کرد. این تلاشها تأثیرگذاری دولت بر دین را تضمین میکند و جامعه همگن میشود، یعنی دولت با تشریح دین رسمی، خوانشهای دیگر از دین را تحت کنترل درمیآورد. در این چارچوب، IHSها را میتوان به عنوان مناطقی توصیف کرد که در آن تفسیر رسمی از اسلام معاصر تدریس میشد و هژمونی بر آن بنا شد.
IHSها که توسط کودتای نظامی آسیب ندیدند، در دهه 1980م به رشد خود ادامه دادند و تعداد دانشجویان پذیرفته شده توسط آنها 45٪ افزایش یافت. تغییر مهم در IHSها در این دهه، افتتاح «دبیرستانهای امام هاتیپ آناتولی» بود. این دبیرستانها مطابق با مقتضیات آن دوره بازطراحی شده بودند و آموزش زبان خارجی خوبی ارائه میدادند و دارای آزمایشگاه کامپیوتر و امکانات ورزشی بودند. افتتاح مدارس امام هاتیپ آناتولی دوباره به بحث در مورد اهداف IHSها دامن زد، زیرا IHSها در آغاز برای پرورش مقامات مذهبی تاسیس شده بودند.
با این حال، همانطور که میتوان فهمید، مدارس امام هاتیپ آناتولی برای تربیت فرزندانی ایجاد شد که مطابق با نیازهای روز آموزش میدیدند و همچنین به ارزشهای مذهبی مجهز میشدند، و نه برای تربیت فرزندانی که قرار بود مقامات مذهبی شوند. این مدارس در طول زمان با افزایش تقاضا برای آنها گسترش یافت و به زودی برای افرادی که میخواستند فرزندانشان آموزش دینی ببینند محبوب شدند. افزایش تعداد IHSها و تغییر در عملکرد آنها توجه افراد از محافل مختلف را به خود جلب کرد.
اسلام سیاسی با افزایش تخریب سیاستهای نئولیبرالی – که تأثیرات آن در دهه 1980 محسوس شد – قدرت بیشتری پیدا کرد و بنابراین مدیران، IHSها را به عنوان ابزاری برای ایجاد هژمونی در نظر گرفتند.
در نتیجه قدرت گرفتن سیاستهای هویتی به موازات گسترش سیاستهای نئولیبرالی، جنبش اسلامگرا از حمایت گروههای محروم از نظر فرهنگی برخوردار شد. عقبنشینی تدریجی دولت از حوزههای بهداشت و آموزش و محدودیتهای هزینهکردهای اجتماعی، فرصتهای مهمی را برای جنبش اسلامگرا ایجاد کرد و آنها را قادر ساخت تا نقش مهمی در تأمین نیازهای اسکان و خوابگاه دانشجویان IHSها ایفا کنند.
بورژوازی اسلامی در حال ظهور میتوانست روشنفکران ارگانیک خود را ایجاد کند و IHSها به مناطقی تبدیل شدند که روشنفکران ارگانیک بورژوازی اسلامی در آن جمع شده بودند.
در دهه 1990، تعداد IHSها از 500 فراتر رفت و بحث در مورد اینکه آیا IHSها جایگزین سیستم فعلی آموزش سکولار بودند یا خیر، آغاز شد.
با قدرت یافتن بخش اسلامگرای بورژوازی در دهه 1990 و پیروزی حزب رفاه در انتخابات محلی، «چالش اسلام» در برابر سیستم فعلی خودنمایی کرد. روی کار آمدن حزب رفاه به عنوان شریک ائتلافی قدرت، نقش مهمی توجه فزاینده به IHSها داشت. ادعاهایی مبنی بر اینکه فارغ التحصیلان IHSها به جای تبدیل شدن به مقامات مذهبی، تصرف دفاتر بوروکراتیک دولت را انتخاب کردند، این که دولت به تدریج توسط اسلام سیاسی تسخیر شده و این وضعیت ارزشهای اساسی جمهوری را به خطرانداخته، شروع شد. بدین ترتیب، IHSها به یکی از حوزههایی تبدیل شدند که جریان اسلامگرا ارتقای جایگاه آن تأثیرگذار بود.
دوره بین 1997 و 2018: سقوط و ظهور IHSها
در پایان قرن بیستم، IHSها چنان از نظر کمی و کیفی توسعه یافتند که دیگر نمیتوانست با رسالت تربیت مقامات مذهبی توجیهپذیر باشد. این وضعیت توجه محافل متعددی را به خود جلب کرد و این بحث را برانگیخت که ساختاری دوگانه در آموزش و پرورش ترکیه وجود دارد. IHSها که تعداد آنها به 600 مدرسه رسیده بود و تقریباً 1.5 میلیون فارغ التحصیل داشتند، با مداخله 28 فوریه[1] وارد دوره جدیدی شدند. دوره متوسطه IHSها مجبور به ارائه دوره آموزشی هشت ساله شدند و در نتیجه کاهش شدید تعداد دانشآموزان را در پی داشت.
یکی دیگر از دلایل کاهش تعداد دانشآموزان در IHSها، اعمال ضرایب مختلف بود که باعث کاهش نمرات فارغالتحصیلان دبیرستانهای فنی و حرفهای در آزمون ورودی دانشگاهها میشد. بر این اساس، برای دانشآموزانی که در دبیرستانهای فنی و حرفهای تحصیل میکردند، تقریبا غیرممکن بود که به یک موسسه آموزش عالی خارج از منطقه خود بروند.
IHSها که در هر دورهای مورد حمایت دولتها بودند و نقش مهمی در هژمونیسازی داشتند، در آن دوره با خطر بسته شدن مواجه شدند. اگرچه دلایل متعددی برای آن وجود داشت، اما مهمترین آنها این بود که ایدئولوژی اسلامگرا – که قبلاً علیه «جریانهای مضر» مثل کمونیسم به کار میرفت – به تهدیدی برای ایدئولوژی رسمی تبدیل شده بود.
موضوع چگونگی ادامه IHSها یکی از زمینههایی بود که در دوره حزب عدالت و توسعه (AKP) که در سال 2002 به قدرت رسید، مورد بحث بود. زیرا یکی از سادهترین راهها برای هژمونی حزب عدالت و توسعه بر تودهها، تأکید بر ملاحظات مذهبی بود. با این حال، آنچه که حزب عدالت و توسعه را موفق کرد، نه تنها تأکید آن بر ملاحظات مذهبی بود، بلکه نشان دادن خود به عنوان یک دموکراسی لیبرال و در عین حال با هویت مسلمان بود.
با این حال، رویههای حزب به زودی نگرانیها را در مورد اسلامی کردن جامعه افزایش داد. مداخلات سیاسی (میان شورای آموزش عالی و حوزه قضایی) در مورد حفظ یا حذف اعمال ضرایب مختلف در کنکور در آن سالهایی که فارغالتحصیلان IHSها در بسیاری از مناصب دولتی به کار گرفته میشدند و به مناصب بالاتر ارتقا مییافتند، وجه مشهود مبارزات هژمونیک در محور IHSها بود.
اجرای سیاستهای نئولیبرالی در حوزه آموزش در دوران حکومت حزب عدالت و توسعه سرعت گرفت. در حالی که خصوصیسازی در آموزش و پرورش از یک سو در حال افزایش بود، از سوی دیگر اصلاحاتی در سیاستهای آموزشی ایجاد شد. یکی از اصلاحات اصلی افزایش تحصیلات به 12 سال با مقاطع تحصیلی 4 ساله بود. بدین ترتیب کارکرد یادگیری یک شغل در مقطع دبیرستان پایان یافت و همچنین امکان رفتن به IHSها – که از نظر کمی و کیفی کاهش یافته بود – دوباره در مقطع متوسطه برای دانشآموزان فراهم شد.
حزب عدالت و توسعه در تمام دورههای قدرت سیاسی خود، تغییرات در IHSها را در مرکز بحثهای سیاسی در فرآیند ساخت هژمونی خود قرار داد. ابتدا کاربرد ضرایب مختلف را خاتمه داد، سپس فرصتهایی را برای بازگشایی مدارس متوسطه IHSها ایجاد کرد و در نهایت تلاش کرد تا سیاستهایی را برای تبدیلIHSها به مدارسی دارای رجحان و با کیفیت خوب، اجرایی کند.
وزارت آموزش ملی که «نهادینه کردن آموزش دینی در آموزش رسمی» را هدفگذاری کرده است، با حمایت مالی از IHSها و با توصیف آنها به عنوان یک الگوی ملی در حل مشکلات اجتماعی، تأکید کرده است. با وجود همه این تلاشها نمیتوان گفت که تعداد دانشآموزانی که به این مدارس میروند به حد مورد انتظار رسیده است، زیرا تعداد دانشآموزان هر مدرسه در IHSها از مدارس دیگر کمتر است.
با این حال، حزب عدالت و توسعه، IHSها را به عنوان نهادهای رسمی اصلی آموزش میداند که امکان پرورش نسلهای مذهبی را فراهم میکند. بنابراین، IHSها با رسالت تربیت نسل جدید شکل میگیرند، نه به عنوان مؤسسات پرورشدهنده مقامات مذهبی آنطور که در آغاز طراحی شده بود.[2]
[1] کودتای ۲۸ فوریه که کودتای پست مدرن نیز خوانده میشود، به تصمیمات صادر شده توسط رهبری نظامی ترکیه در جلسه شورای امنیت ملی در 28 فوریه 1997 اشاره دارد.
[2] https://www.tandfonline.com/doi/full/10.1080/00309230.2020.1762677