نویسنده: احمد الریسونی
ترجمه: احمد معصوم زاده
چندی پیش (۲۲ اکتبر) با بالا گرفتن انتقادهای اسلامگراهای اخوانی، به ویژه شاخه سوری آن، از جنبش حماس در عادیسازی روابط با دولت سوریه و دیدار رهبران جمعی از گروههای فلسطینی با بشار اسد در سوریه، احمد الریسونی، رئیس مستعفی الاتحاد العالمی لعلماء المسلمین، بیانیهای در دفاع از حماس و تصمیمات و سیاستهای آن نوشت که برای بسیاری از ناظران تازگی داشت.
گرچه پیش از این اجمالا تنشها میان ریسونی و اخوانیها به چشم آمده بود و با موضعگیری وی در مسأله صحرای غربی به اوج رسیده بود، اما بیانیه اخیر این عالم مراکشی نشان داد این اختلافها تا چه اندازه ریشهای و بنیادین بوده و هست.
ریسونی در این بیانیه به طور کامل از سیاست حماس در برقراری ارتباط با دولت سوریه و کمک و پشتیبانی گرفتن از ایران «شیعی»، حمایت میکند و از دولتهای عرب «سنی» که پشت مقاومت فلسطین را خالی کرده و بلکه حمایت از آنها را به عنوان «کمک به تروریسم» جرمانگاری کردهاند، به شدت انتقاد میکند.
وی به بهانهها و خردهگیریهای اخوانیها میتازد و تأکید میکند که فاصله گرفتن حماس از ایران، جز به نابودی حماس و آرمان آزادی فلسطین نمیانجامد.
این بیانیه مهم، گرچه رسانهای نشد و جز انتشار در سایت رسمی ریسونی، در هیچ خبرگزاری عربی بازتاب داده نشد، اما در مجامع اخوانی و به ویژه سوری با واکنشهای تندی روبرو شد.
مهمتر از این واکنشهای تند که تازگی نداشته و نشان میدهد دست کم شاخهای مهم از اخوانیها در آیندهای نزدیک جز دشمنی با ایران مسیری پیش روی خود نمیبینند، حمایت معقول و منصفانهای است که یک عالم اسلامگرای برجسته در اهل سنت از سیاستهای ایران در قبال فلسطین میکند.
چنین مینماید که مسأله «ایران» اسلامگرایی سنی را به انشقاقی مهم کشانده و ایران همچنان میتواند طیفی از اسلامگراهای سنی را در کنار خود ببیند که با وجود بحرانهای پیشآمده در روابط ایران و اسلامگرایان در یک دهه اخیر به ویژه در سوریه و یمن، همچنان میتوان به همکاری آنها در برخی پروژههای منطقهای امید داشت.
با توجه به اهمیت این بیانیه ریسونی، متن کامل ترجمه آن را در ادامه تقدیم میکنیم.
حماس و نظام سوریه: اصول و مواضع
چندین ماه است که بحث بر سر تصمیم جنبش حماس برای احیای روابط خود با نظام سوریه بالا گرفته است. این تصمیم با رد قاطع و مخالفت شدید برخی از احزاب که پیشقراول آنها بخشی از معارضان سوریه هستند، همراه شده است.
این موضعگیریها نشانگر ضرورت تصحیح یا توضیح بسیاری از مفاهیم، مقدمات و مستندات موجود در این درگیری است که من نیز به گونهها و عبارات گاه و بیگاه و گذرا در آن شرکت داشتم.
از این رو بر آن شدم تا با یک انسجام و هماهنگی نقطه نظرات خود را به توفیق الهی مطرح کنم:
۱. حركة المقاومة الإسلامية (حماس) برجستهترین جناح مقاومت فلسطین است که برای آزادی فلسطین از اشغال و غصب صهیونیستی تلاش میکند. برای بسیاری از رهبران صهیونیسم، حماس بزرگترین و خطرناکترین دشمنی است که وجود آنها را مورد مناقشه قرار میدهد.
۲. جنبش حماس و به طور کلی مقاومت فلسطین در میان ملتهای عربی و اسلامی از حمایت بزرگ و محکمی برخوردار است، زیرا وجدان ملت اسلامی و امید آن به آزادی فلسطین و قدس شریف را تجسم میدهد. این دقیقاً موضع من در قبال حماس و همه سازمانها و شخصیتهای فلسطینی است که اشغالگری را رد کرده و در برابر آن مقاومت میکنند. این موضع از روی احترام، اعتماد و سربلندی است.
۳. رهبری حماس یک رهبری انتخابی است و به طور منظم در داخل و خارج از کشور انتخاب میشود. بنابراین در نمایندگی جنبش و نمایندگی بخش بزرگی از مردم فلسطین از مشروعیت و اعتبار کامل برخوردار است. این مورد احترام و قدردانی همه طرفهای حامی مردم فلسطین و آزادی فلسطین است. این، رهبری یک فرد اقتدارگرا نیست و استبدادی نیست که با زور، تقلب یا رشوه تحمیل شده باشد. این یک رهبری میدانی است، نه یک رهبری خطابی و شعاری و پرسروصدا.
به زودی انتخابات داخلی آن را خواهیم دید و خواهیم شنید، انتخاباتی که مواضع مردم فلسطین را نسبت به رهبری فعلی و مواضع و سیاستهای آن روشن میکند.
۴. رهبران حماس از زمان تأسیس تا کنون، در دین، شایستگی، وفاداری، صداقت، تجربه و فداکاریهای خود مورد اعتماد هستند. آنها شایسته امانتی هستند که به عهده گرفتند و جایگاهی که بدان رسیدهاند. هرگز به خصلتها و صلاحیتهای یادشده مورد بازخواست و اعتراض و اتهام قرار نگرفتهاند، خداوند حفظشان کند و بر فضل و اعتلایشان بیافزاید.
۵. بر این اساس، واجب است که نسبت به ایشان حسن ظن داشته باشیم و آنچه در مورد ایشان ثابت شده است را استصحاب کنیم و اجتهاداتشان را بر رویههای شناختهشده از ایشان حمل کنیم. در مجموع، اجتهادات آنها شورایی است و در واقع انتخاب بین درست و درستتر و خوب و خوبتر است، البته با بازخورد و ارزیابی مستمر.
اما زیر سوال بردن یکباره صداقت و شایستگی و بصیرت آنها و تلاش برای از بین بردن آبرو و اعتبار آنها و تلاش برای شکاف در اتحاد آنها، یک جنایت تمام عیار است و عاملان آن باید پاسخگو باشند. حتی اگر خداوند ما را از شر آنها حفظ کند و به هدفشان نرسند.
و بدترین چیزی که میتوان متوجه رهبران وفادار کرد، اشاعه بدبینی خودسرانه، اتهامات همهگیر، و تفسیرهای باطنی و غیبی درباره افراد و اعمال و نیات آنهاست.
بهترین حمایت و تشکری که از رهبران بزرگوارمان میکنیم، دفاع از امانت آنها و دفع حملات و شایعات منتشر شده علیه آنهاست.
۶. ماههاست که رهبران حماس با موجی از اتهامات، طعنها و نیرنگها مواجه بودهاند، از جمله آنکه:
آنها به ظالمان و ستمکاران تکیه کردهاند،
به آغوش ایران افتادهاند،
آنها با جنایتکار قاتل همسوگند شدهاند،
آرمان خود را به ایران فروختهاند،
درها را برای تشیع گشودهاند،
مردم سوریه و مسجد اموی را سرافکنده و خار کردهاند…
مفهوم و نتیجه این اتهامات این است که این رهبران شایسته و شریف، یا خائنان سرکش شدهاند یا احمقهای غافل!
و اگر چنین نیستند، من از صاحبان کمپین علیه حماس میپرسم: به نظر شما چرا رهبران حماس این تصمیم را گرفته و چنین اقدامی کردند؟ انگیزهها و اهداف آنها چیست؟ یک توضیح قانعکننده به ما بدهید.
۷. پس از سفر هیأتی به نمایندگی از ده جناح مقاومت فلسطین به دمشق که طی آن با بشار اسد، رئیس نظام سوریه دیدار کردند، انتقادات تنها علیه حماس نشانه رفت. در عوض، بسیاری این خبر را منتشر کردند که «هیأتی از حماس» از دمشق دیدن کرد و با رئیس جمهور سوریه دیدار نمود. بدین ترتیب، این خبر تحریف شد و 9 جناح دیگر فلسطینی در اخبار و انتقادات غایب بودند تا تنها در مورد جناح دهم یعنی حماس بدگویی شود. این یک رفتار عجیب و تکراری است: این حمله تنها بر حماس متمرکز است در حالی که اکثر یا همه جناحهای فلسطینی روابط عادی یا خوب با نظام سوریه دارند!؟
پس از دیدار هیئت فلسطینی با بشار اسد، یک شیخ دکتر در توییتر تصویری را منتشر کرد که در آن، رهبر جنبش حماس، برادر مجاهد خلیل الحیه در کنار بشار اسد است و شیخ در زیر آن، حدیث شریفی را نوشت:
«إنَّ الرَّجُلَ لَيَعْمَلُ الزَّمَنَ الطَّوِيلَ بِعَمَلِ أَهْلِ الجَنَّةِ، ثُمَّ يُخْتَمُ له عَمَلُهُ بِعَمَلِ أَهْلِ النَّارِ؛ انسان (گاه) زمانی طولانی را همچون اهل بهشت عمل میکند و سپس با عمل اهل جهنم به عمر خود خاتمه میدهد».
شیخ دیگری مینویسد: «چهرههای بدبخت و دستهای آغشته به خون… خداوند در این دیدار خیر و توفیق را نمینویسد.»
من درک میکنم که چگونه خشم و بیپروایی باعث تلاش برای مخدوش کردن چهره مجاهدی میشود که از اهل خانه و بستگانش یکی پس از دیگر در غزه شهیده شدهاند، اما من نمیتوانم این تجاوز به حدیث پیامبر و تسخیر آن برای انتقام و تهدید و این تجاوز و بد اخلاقی و خودبزرگبینی حتی در خواندن خداوند متعال درک کنم؟! (قُلْ أَتُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِينِكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ) [حجرات: 16]
از خداوند سلامتی و عافیت و لطف مسألت داریم.
۸. حدود دو سال پیش یکی از علمای برجسته ما با لحنی مخالف برای من سوالی فرستاد: آیا کمک گرفتن حماس از ایران جایز است؟
بلافاصله به او پاسخ دادم: این وظیفه حماس است که از ایران و دیگران و حتی اگر فرض کنیم از چین، روسیه و کره شمالی و جنوبی کمک بگیرد.
حماس بسیاری از بارهای مقاومت و نیازهای مردم فلسطین را در غزه و در اردوگاهها، در داخل و خارج به دوش میکشد، پس به چه حقی از کمک امتناع ورزد و این جبههها را محروم کند؟
کمکهای مردود تنها آن چیزی است که مشروط به شرایط و خواستههای سیاسی یا فرقهای باشد یا به آرمان فلسطین آسیب بزند، و ایران و دیگران در این مسأله تفاوتی ندارند.
۹. بله، ایران – صرف نظر از فرقهگرایی منفور و پروندههای جنایی شناختهشدهاش – به مردم فلسطین و مقاومت فلسطین کمک زیادی میکند و ایران تنها کشوری است که مقاومت فلسطین را مسلح میکند.
در واقع تعدادی از کشورهای عربی حتی حمایت مردمی و فردی از مقاومت فلسطین را تامین مالی تروریسم میدانند که صاحبان آن دستگیر و محاکمه میشوند یا بدون محاکمه بازداشت میشوند.
نه ملتهای عرب – که صدها میلیون نفر هستند – و نه صد میلیون مصری، موفق نشدند محاصره اسرائیلی-مصری را که بر برادرانشان در نوار غزه تحمیل شده بود، بردارند. و اکنون، حتی شهرهای کرانه باختری (بیت المقدس، جنین، نابلس و…) نیز در محاصره صهیونیستها قرار دارند و اعراب دور تا دور تنها به نظاره نشستهاند و برخی به آواز و طرب مشغولند و برخی دیگر کف میزنند. با این وجود، سؤالکننده از من می پرسد: آیا برای حماس جایز است…؟
۱۰. و هنگامی که از ایران و حمایت همیشگی آن از آرمان فلسطین، از نظر سیاسی، مالی و نظامی یاد میشود، کسانی با علم غیب ظاهر میشوند تا به ما اطمینان دهند که ایران در حال تقیه و نیرنگ است. و اینکه مخفیانه با اسرائیل و غرب همدست است و از آرمان فلسطین فقط برای جلب همدردی و حمایت سوء استفاده میکند و به فلسطینیها میخندد و آنها را به سمت تشیع و ادغام در پروژه خود میکشاند.
با تمام سادهلوحی و سهلانگاری به آنها میگویم: خب، ما حرف شما را باور کردیم. آیا میتوانید نظامهای عرب «سنی» را متقاعد کنید که مانند ایران و بهتر از آن، این کارت امتیاز را از ایران بگیرند؟ آیا نمیبینید که این نظامها با پولهای خیالی دیگران را به بازیچه گرفتهاند و یا این پولها را در حماقت و بیهودگی پراکنده میکنند؟ آیا نمیبینید که آنها فقط میخواهند حماس از گرسنگی، تشنگی، اندوه و ناراحتی بمیرد؟! و کسی که با شمشیر نمیرد، به وسیله غیر آن میمیرد.
آیا شما مردم عرب را متقاعد خواهید کرد که قیام کنند و از مردم فلسطین حمایت کنند و بخشی از آنچه را که خداوند به آنها عطا کرده است به آنها ببخشند و آنها را از روافض، صفویان و آل بویه مستقل کنید؟
آیا احزاب، جناحهایتان، خودتان و پیروانتان را به ضرورت در آغوش گرفتن واقعی فلسطین و فلسطینیها و به حاشیه راندن ایران، و رهایی برادران و آرمان ما از چنگ ایران متقاعد کردهاید؟
شما سال هاست که نظارهگر بودید و چون دیدید جنبش حماس به دنبال راه چاره و خروجی برای مردم و آرمان و جهادش است، به یکباره از خواب بیدار شدید و حسادت و ترحم شما نسبت به اسلام و مسلمین به حرکت در آمد و دست به این حرکت زدید و برای محکومیت حماس شتافتید؟
۱۱. روابط حماس و ایران، سوریه و حزب الله مستلزم خطرات و دامهای احتمالی است و اجتناب از آنها نیازمند هوشیاری و قاطعیت زیادی است. ما فکر میکنیم که رهبری حماس در این زمینه آگاهی، توانایی و شایستگی کامل دارد و بیش از هر حزب دیگری شایستگی آن را دارد. جنبش حماس و همچنین بقیه جناحهای فلسطینی پیشتر با سوریه سر و کار داشته و با ایران به مدت طولانی ارتباط داشتهاند. بنابراین به طور مشخص در مورد آن خطرات و مشکلات به ما بگویید؛ در طول سه دهه گذشته چه بر سر این جناحها آمده است؟ اندازه آن چقدر است و مظاهر آن چیست؟ مضرات آن چه بوده است؟ در حالی که – از طرف دیگر – حماس، جهاد اسلامی و دیگران به یک نیروی نظامی رو به رشد تبدیل شدهاند که برای آنها بیش از کل ارتشهای مومیاییشده عرب حساب باز میشود.
این بدان معنا نیست که ما از آن «خطرات و دامها» غافل هستیم و باید هوشیار، خیرخواه و آگاه باشیم. اما هیچکس نمیتواند حماس را زشت جلوه دهد، رهبری آن را تحقیر کند، یا اهداف و برنامههای پیروزمندانهاش را با توهمات، حدسیات و وسواسهای فکری زیر سوال ببرد. جایگزین این مسیر و خطرات و دامهای احتمالی آن، چیزی جز خفقان و مرگ آهسته یا سریع برای حماس و آرمان فلسطین نیست. این همان چیزی است که نظامهای عرب «سنی» آرزو دارند.
۱۲. برخی از اسلامگرایان از حماس میخواهند که از آنها در مسائل داخلی و حزبی یا در مبارزه با مخالفانشان حمایت کند. آنها میخواهند که علیه ایران در عراق، علیه بشار اسد و طیف او در سوریه، علیه حوثیها و ایران در یمن و علیه حزب الله لبنان در کنار آنها باشد. آنها اجازه نمیدهند با هیچ یک از این «دشمنان» رابطه دوستی، همکاری یا هماهنگی برقرار کند و باید آن اسلامگرایان و مسائل آنها را مرجع و ملاک روابط و اقدامات خود قرار دهد، و برخی از آنها این را صریح و بدون جسارت و در بیانیههای رسمی بیان کردند!
این لغزش استراتژیک در صورت پذیرش، تنها با پایان حماس خاتمه خواهد یافت.
حماس اکنون تنها یک دشمن دارد: دشمن صهیونیستی که همان اشغالگری است. این کشور تنها یک نبرد دارد و آن هم نبرد رویارویی با رژیم صهیونیستی و آزادی فلسطین از چنگ آن است.
حماس به کسی نیاز دارد که به او کمک کند و از آن حمایت کند، نه کسی که بار آن را سنگین کند.
۱۳. مقاومت فلسطین با دشمن قدرتمندی مواجه است که همه کشورهای غربی به ویژه آمریکا از آن حمایت میکنند. چندین کشور عربی به اتحاد اسرائیل علیه حماس و به طور کلی علیه مقاومت فلسطین پیوستهاند. پس اگر ما هم تیرهای دلسردی، ارعاب، بدبینی و سرخوردگی را به سوی حماس رها کنیم، چه فرقی با دشمن داریم؟
امید داریم که (من كان يؤمن بالله واليوم الآخر فليقل خيرا أو ليصمت؛ هر کس به خدا و روز جزا ایمان دارد، خیرخواهانه سخن بگوید یا سکوت کند).
معلوم است که این مقاومت شرافتمندانه میخواهد و ما نیز میخواهیم که فلسطین را آزاد کند؟ تصور میکنید با توجه به شرایط فوق، چگونه و چه زمانی این آزادی رخ خواهد داد؟ امیدوارم به تفصیل پاسخ دهید، حتی اگر در ذهن خودتان باشد.
من میبینم که مقاومت فلسطین هنوز بسیار ضعیف است و با هدف نهایی خود بسیار فاصله دارد و واجب است که روابط متعددی ایجاد کند که به آن اجازه میدهد تواناییهای رزمی خود را تقویت کند و منابع تسلیحاتی خود را متنوع کند.
این با پیمودن راه ارتقا و پیشرفت ممکن است و نه فقط راه بقا و مقاومت.
(وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ) [انفال: 60].[1]